چهل سال از اعلام مبارزه مسلحانه توسط رهبری سازمان در سی خرداد سال ۱۳۶۰ خورشیدی می گذرد و این استراتژی ترور و خشونت در این مدت نه تنها هیچ دستاوردی برای پیشرفت اهداف سازمان فرقه گرای مسعود و مریم نداشته است بلکه حاصلی جز کشتار بیش از هفده هزار نفر از مردم بی گناه ایران اعم از سربازانی که در جنگ ایران و عراق حضور داشتند و دستفروشان تحت عنوان واهی سرانگشتان رژیم و ساکنان مناطق مرزی که آماج حملات خمپاره ای تیم های تروریستی اعزامی رجوی به داخل کشور در زمان صدام حسین دیکتاتور سابق عراق و کشته شدن هزاران نفر از نیروهای نگونبخت سازمان که یک قلم آن در عملیات به اصطلاح سرنگونی تحت عنوان فروغ جاویدان که بهتر است بگوییم دروغ جاویدان بیش از هزار و پانصد تن از اعضای سازمان کشته و مجروح و مفقودالاثر شدند.
نهایتا هم این سازمان و رهبری اش که برای سوار شدن بر جنگ ایران و عراق و گره زدن استراتژی ترور و خشونت خودش به این جنگ به عراق رفته بود تا به قول خودشان در جوار خاک میهن و تحت حمایت های همه جانبه صدام حسین دیکتاتور سابق عراق راحت تر به اقدامات تروریستی اش علیه مردم ایران ادامه دهند با سرنگونی صدام حسین دیکتاتور سابق عراق رویا های رجوی مفقودالاثر هم بر باد رفته و خوابهای پنبه دانه اش آشکار گشت و به جای اینکه به قول رجوی صلح بین ایران و عراق طناب دار رژیم ایران گردد منجر به سرنگونی رژیم صدام حسین گشته و بعد هم طناب دار رجوی مفقودالاثر و استراتژی ترور و خشونت اش تحت عنوان مبارزه مسلحانه گشت که در نتیجه با سقوط صدام حسین این پدر خوانده رجوی ارتش به اصطلاح آزادی بخش خلع سلاح گشت و بعد هم با خواست اکثریت مردم عراق به شکل مفتضحانه ای از عراق اخراج شده و به کمپی در تیرانا مرکز کشور آلبانی منتقل شدند.
حالا از این ارتش آزادی بخش شان که تا به حال توسط رهبری سازمان پنج بار تأسیس و منحل شده چیزی شبیه به یک خانه سالمندان باقی مانده است و سلاح و قرار گاه استراتژیکی اشرف و حتی لباس فرم خودشان را از دست داده اند. البته به قول خودشان الان کمپ آلبانی اشرف سه هست و در صدد هستند با نیروهای هوادار نداشته خودشان تحت عنوان اشرف نشان نان هزار خواهر شورای رهبری که همه شان هم هم ردیف مسئول اول سازمان هستند هزار اشرف تشکیل بدهند و علاوه بر این کانون های شورشی که توهم و دروغی بیش نیست را هم یدک می کشند ولی نه تنها هیچ قدمی رو به جلو نداشته اند بلکه اکنون با بحران های لاعلاج تشکیلاتی و ریزش روز افزون نیرویی مواجه هستند و رجوی هم مفقودالاثر هست و مریم عضدانلو سرکرده فعلی این گروه تروریستی هم توان اداره يک تیم را هم ندارد تا چه برسد که بخواهد سازمان را رهبری و اداره کند. همه این واقعیت ها را سران فرقه رجوی و بطور خاص مریم عضدانلو بهتر از هر کسی می داند. حالا سؤال اساسی اینجاست که چرا علی رغم شکست استراتژی ترور و خشونت بعد از چهل سال همچنان روی آن اصرار می ورزند و هر وقت هم فرصت پیدا کرده اند مانند روز انتخابات که به مراجعه کنندگان به سفارت خانه های جمهوری اسلامی در کشورهای اروپایی که برای شرکت در انتخابات و رأی دادن رفته بودند حمله ور شدند؟ به نظر بنده این نشانه بارز بن بست استراتژیکی سازمان هست که دیگه به آخر خط رسیده و هیچ راه برون رفتی از این بحران های لاعلاجی که دارد برای شان متصور نیست.
به قول معروف این استراتژی ترور و خشونت رگ حیات سازمان می باشد و بدون ادامه و اصرار بر این استراتژی شکست خورده و به بن بست رسیده نمی تواند به حیات خوار و خفیف و خائنانه اش لحظه ای ادامه دهد و تشکیلات قرون وسطایی و پوسیده اش هم در حال فروپاشی کامل است و با مشکل ریزش روز افزون نیرویی هم مواجه شده و این نمایش های تکراری و مضحک و مسخره و فیل هوا کردن ها نظیر هزار اشرف و هزار هم ردیف هزار زن شورای رهبری و کانون های شورشی و مؤسسان پنجم دردی از درد های بی درمان شان را حل نکرده لذا تنها راه برای بقا و ادامه چند صباحی بیشتر عمر ننگین تشکیلات قرون وسطایی و پوسیده شان مجبور شدند دوباره با اصرار بر سر این استراتژی ترور و خشونت اظهار وجود کنند و حتی پیه بی آبرو تر شدن خودشان را به جان خريده و به رأی دهندگان در کشورهای اروپایی حمله ور شوند . اینطوری ماهیت خشونت طلبی شان در پس شعار های آزادی خواهی و حقوق بشری و مدره نمایی بیشتر برای همه از جمله شهروندان اروپایی آشکار تر گشت و این هم یک نمونه از خشونت طلبی سازمان به اصطلاح آزادی خواه و انقلابی بود که چهره واقعی خودشان را عیان کردند و مهر باطلی بود بر همه ادعاهای پوشالی و شعار های پر طمطراق سازمان نظیر اسلام انقلابی و اسلام بردبار و آزادی خواهی و مدافع حقوق بشر و دموکراسی عدالت اجتماعی و نشانه بارز بن بست رسیدن این گروه تروریستی و فرقه گرا می باشد که به آخر خط رسیده و به سیم آخر زده است.
علی جهانی فرد