به گزارش خبرنگار حوزه سیاست داخلی سیاست خبرگزاری آنا،۷ تیر ۱۳۶۰ واقعهای رخ داد که شاید اثر آن بر جریان انقلاب اسلامی تاکنون ادامه داشته باشد. در فضایی که جمهوری اسلامی ایران نیازمند اندیشهسازی و نقد و نظر بود. دشمن با به شهادت رساندن سید محمد بهشتی و یارانش نقشهای را پیاده کرد تا بتوان جمهوری اسلامی ایران را از مسیر خود منحرف کند. سیدمحمد بهشتی با انفجار دو بمب در ساختمان اصلی حزب جمهوری اسلامی به همراه ۷۲ تن دیگر در ۷ تیر ۱۳۶۰ به شهادت میرسد.
محمدحسن اصغرنیا از اعضای شورای مرکزی و مسئول آموزش حزب جمهوری اسلامی و از بازماندگان انفجار ۷ تیر ۱۳۶۰ در مقر این حزب، دراینباره بیان میکند: «حزب جمهوری اسلامی هر هفته یکشنبهها بعد از نماز مغرب و عشا جلساتی داشت، اگرچه دستور جلسه هفتم تیرماه در رابطه با تورم و گرانی بود، اما شهید بهشتی عنوان کردند که موضوع مهمتری هست و باید به آن پرداخته شود، ایشان ضمن صحبت در رابطه با وضعیت حساس کشور از نبود گزینه برای کاندیداتوری ریاست جمهوری در حزب جمهوری اسلامی سخن گفته و سپس بر این مسئله که بیرون از حزب رجایی گزینه مناسبی است، تأکید کردند».
به روایت این شاهد عینی انتهای سخنرانی دکتر بهشتی یعنی درست در همین لحظه بمب منفجر شد و صدای انفجار مهیبی تمام سالن را پر کرد.
نقش مجاهدین در حادثه هفتم تیر
مرتضی محمدخانی از دیگر بازماندگان این حادثه برشدت انفجار تأکید کرده و گفته است: «آن شب وقتی بمب منفجر شد همه ناله میکردند و شهادتین میگفتند، اما بعد از چند دقیقه صداهای کمتری به گوش رسید و ظاهراً بسیاری از آنان که ناله میکردند، شهید شدند. شدت انفجار آنقدر زیاد بود که طاق سقف ویران شد در چنین شرایطی ظاهراً جرثقیلی آورده بودند تا این طاق ویران را بردارند، اما زنجیر جرثقیل پاره شد و دوباره آوارهایی بر سر حادثه دیدگان ریزش کرد. در حقیقت این طاق ویران روی آوار افتاد. صداهای زیادی از پشتبام به گوش میرسید و آنطور که متوجه شدم، نجات حادثه دیدگان از زیر آوار کار سختی بود و نمیدانستند چهکار کنند».
محمدرضا کلاهی عامل ترور هفتم تیر
طبق بررسیهایی که بعد از انفجار انجام شد، عامل این حادثه تروریستی فردی به نام محمدرضا کلاهی است. محمدرضا کلاهی از اعضای مجاهدین خلق بود که ابتدا بهعنوان کاردان فنی تجربی تجهیزات صوتی وارد حزب جمهوری اسلامی شد بعد از مدتی ارتقا درجه یافت و مسئول هماهنگی جلسات شد.
او در روز هفتتیر ۱۳۶۰ بهوسیله یک کیفدستی دو بمب کوچک را وارد ساختمان اصلی حزب جمهوری اسلامی میکند. یکی از بمبها را زیر تریبون شهید بهشتی و دیگری را بروی یکی از ستونهای اصلی ساختمان قرار میدهد که با انفجار آنها سقف ساختمان فرومیریزد.
وی بعد از انفجار به فرانسه فرار میکند و بعد از مدتی به هلند میرود. او بعد از خروج از ایران نام خود را به «علی معتمد» تغییر میدهد و بنا به اخبار منتشر شده در آذر ۱۳۹۴ در شهر المیره هلند با اصابت گلوله از فاصله نزدیک به هلاکت میرسد.
مجاهدین خلق عامل اصلی حادثه هفتمتیر هستند؟
مسعود خدابنده عضو اسبق سازمان مجاهدین خلق و از نزدیکترین حلقهها به مسعود رجوی، در سال ۱۳۷۵ از سازمان جدا شد. او درباره عملیات تروریستی ۷ تیر میگوید: «در مورد انفجار دفتر نخستوزیری و دفتر حزب جمهوری اسلامی، فکر نمیکنم کسی در بین اعضاء، هواداران، اعضای شورا و یا جداشدگان وجود داشته باشد که نداند آن انفجارها کار سازمان بوده. بله! رجوی بارها در جلسات این مسئولیت را پذیرفته و البته آن روزهایی هم که مسئولیت را با کنایه میپذیرفت (میگفت این خشم خلق قهرمان بود که این کار را کرد) به خاطر حضورش در فرانسه بود که با رفتن به عراق این قید دیگر برایش وجود نداشت».
موضوع دیگری که باید به آن بپردازیم قدرت بمبهایی است که در آن سالن منفجر شد. اگر نگاهی به گذشته و اقدامات گروه مجاهدین خلق بکنیم، میبینیم که این گروه معمولاً یا با سلاح گرم و یا با بمبهای ضعیف عملیات انجام میدانند و توانایی ساخت چنین بمبهایی را نداشتند؛ که در این صورت وجود این بمبها دو حالت دارد؛ یک اینکه این بمبها را سازمانهای جاسوسی کشورهایی مانند اسرائیل و آمریکا به آنها داده باشند و یا اینکه این بمبها غنائمی باشند که از خالی کردن اسلحهخانههای ارتش در اول انقلاب بهدستآمده باشند.
حمایتهای آمریکا از مجاهدین
خدابنده درباره حمایتهای آمریکا از سازمان مجاهدین خلق به رسانهها میگوید: وقتی مجاهدین خلق از عراق اخراج شدند، آمریکا با پرداخت حدود سی میلیون دلار (سه پرداخت ده میلیون دلاری) به آلبانی و فشارهای سیاسی و خارج کردنِ سازمان از لیست تروریستی امریکا و اروپا، دولت آلبانی را وادار کرد که اینها را بپذیرد. خیلی از عملیاتها را سازمان دستوری انجام میداد. مثلاً ترور صیاد شیرازی با دستور صدام صورت گرفت؛ یعنی صدام بابت این کار به رجوی پول داد. نوارهایش هم وجود دارد. حتی رجوی سر قیمت این کار چانه میزد. زدنِ صیاد شیرازی هیچ ربطی به رجوی نداشت. او پول گرفت تا این کار را بکند؛ یعنی یک حرکت کاملاً مزدورانه انجام داد.