محمد جعفر جان سلام
امیدوارم حالت خوب باشد. من مادرت صدیقه نجفی هستم. خیلی دلم برای شما تنگ شده. چرا تماسی با من نمی گیری مگر من مادرت نیستم؟! تو اولاد من هستی. در کجا زندگی می کنی که امکان تلفن را نداری؟ چرا خودت را محبوس کردی؟ مرا فراموش کردی؟ آیا این رسم روزگار است ؟ تا به حال کسی را دیده ای که مادر و خانواده خودش را فراموش کند! این همه سال در زندان بودن بس نیست چرا خودت را نجات نمی دهی؟ فکری به حال خودت بکن، من طاقت از بین رفتنت را ندارم .
خودت را نجات بده و آزاد زندگی کن و در کنار خانواده ات باش. تمام خانواده سراغ تو را می گیرند تا کی و چه زمانی می خواهی خودت را زندانی کنی و به چه دلیل؟ آرزویم این است که در کنار خانواده ات باشی در جمع خانواده فقط تو نیستی محمد جعفر! سر شما را چندین سال است شیره می مالند. زندگی آزاد خیلی شیرین است خیلی از دوستانت تجربه کردند. تنها خواسته من از شما این است که خودت را نجات بده. نگران نباش ما به هر لحاظ شما را تامین می کنیم. آینده شما را می سازیم فقط خودت را نجات بده . من همچنان منتظر شما هستم .
مادرت صدیقه نجفی