مقاله ای در سایت خواندم که دوستمان بیژن از استان البرز برای سایت ارسال کرده بود و لازم دیدم به نکته ای اشاره کنم .
سران شکنجه گر فرقه رجوی وقتی ابلاغ می کردند که خواهر نسرین با شما نشست دارد تمام ارکان تنم می لرزید! جدا شدگان در جریان هستند، در نشست طعمه که 4 ماه طول کشید هیچ کس خبردار نشد در این 4 ماه بر ما چه گذشت! مهوش سپهری مرا چند بار سوژه کرد. آنقدر مرا می کوبید که شبها کابوس می دیدم و در حال و هوای خودم نبودم. مهوش سپهری یک شیطان بود.
در یک نشست مجزا می گفت شما فکر می کنید ما این بحث ها را از فضا می آوریم! من یک روز رفته بودم سری به آشپزخانه بزنم رفتم در قسمت آماده سازی چشمم به یک دیگچه ای خورد که در آن لپه خیس کرده بودند از مسئول آماده سازی سئوال کردم چرا لپه ها را روی گاز قرار نمی دهید گفت نمی شود اول بایستی لپه ها خیس بخورند بعد از خیس خوردن آنها را در دیگ می گذاریم و روی گاز قرار می دهیم که پخته شود و در ادامه می گفت این موضوع ذهن مرا درگیر کرد و در اتاق کارم خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که چرا این کار را بر روی افراد پیاده نکنیم. گزارش برای خواهر و برادر نوشتم. نسرین در نشستی که با ما داشت گفت خواهر مریم و برادر گزارشت را خوانده و گفته عجب طرحی همین را اجرا کنید. اول افراد را در دیگچه قرار دهید خیس بخورند و آنها را در جمع بکوبید و بعد آنها را وارد دیگ کنید و در یک جمع بزرگتر همه به سوژه تهاجم کنند تا پوست عوض کنند و تغییر کنند! من هم در نشست در دلم می گفتم مهوش عجب شیطانی است . واژه هایی که بر روی افراد بکار برده می شد طرح و تولید نسرین بود. دیگ، دیگچه، نرینه، مادینه، زیر مینیمم، سگ دعوا و……
به دوستمان بیژن :
بله شما در مقالتان درست فرمودید . در نشست های فرقه رجوی ما را گوشه رینگ می گذاشتند و می کوبیدند . تحقیر می کردند . بر سر ما فریاد می زدند . بد و بیراه به ما می گفتند . طرحشان شکست می خورد و ما را نسبت به خودشان کینه ای می کردند .
فواد بصری