مقدمه
جنایات “سیستماتیک” و “گسترده” سازمان مجاهدین خلق یا فرقه مخرب رجوی علیه بشریت را بعد از انقلاب اسلامی ایران می توان به سه دسته تقسیم نمود:
یکم: سازمان مجاهدین خلق بر اساس انتشارات و اعترافات خود مسئول کشتار حداقل 12 هزار تن از ایرانیان در دهه 60 شمسی از طریق سوء قصد و بمب گذاری و عملیات خرابکارانه می باشد که همیشه به این امر افتخار نموده است. این تعداد، افراد بی گناهی بودند که عمدتاً هیچ ارتباطی با سیاست و حکومت نداشتند و صرفاً هدف انتقام کور مجاهدین خلق بعد از ناکامی در کسب قدرت در ایران قرار گرفتند.
دوم: سازمان مجاهدین خلق در جریان انتفاضه شعبانیه عراق در سال 1370 شمسی در همدستی با رژیم صدام حسین به سرکوب قیام کردها در شمال و شیعیان در جنوب این کشور پرداخت و باز به اعتراف خود، مسئول کشتار بی رحمانه ای در عراق در این دوران بود. مسعود رجوی سرکرده این سازمان در آن زمان به این امر و این که نشان شجاعت عراق را در این رابطه دریافت نموده افتخار می کرد.
سوم: سازمان مجاهدین خلق در پادگان اشرف در عراق در دهه 70 شمسی و خصوصاً در سال 1373 به صورت “سیستماتیک” و “گسترده” مسئول قتل، حبس انفرادی، شکنجه، اعدام ساختگی، ایجاد آسیب های جسمی و روحی، ترغیب به خودکشی، تجاوز، عقیم سازی، مغزشویی تعداد کثیری از اعضای خود و کلاً برقراری سیستم برده داری نوین می باشد.
به این ترتیب سازمان مجاهدین خلق سه دسته قربانی دارد که شاهدان عینی از اعضای سابق این فرقه در خصوص هر سه فقره “جنایت علیه بشریت”، مشاهدات خود را به رشته تحریر درآورده و همچنین آمادگی شهادت در هر محکمه ای را دارند. موضوع مقاله حاضر دسته سوم از قربانیان یعنی اعضای فدایی و جان برکف خود سازمان مجاهدین خلق است که به اختصار توضیح داده می شود. خانم دکتر “مارگارت تالر سینگر” در کتاب خود با عنوان “فرقه ها در میان ما” متذکر می گردد که اعضای هر فرقه و خانواده های آنان مقدم ترین قربانیان آن فرقه هستند.
نقض حقوق بشر در پادگان اشرف
پادگان بدنام اشرف در عراق، بیش از سه دهه مقر فرقه ای سازمان مجاهدین خلق بود که هم ظرف استراتژی و هم ظرف ایدئولوژی این فرقه محسوب می شد. تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین خلق که از پادگان اشرف خارج شده یا به تعبیری فرار کرده اند پرده از ارتکاب بسیاری از جنایات در حق اعضا برداشتند. آن ها همچنین از عدم هرگونه ارتباط با بیرون از پادگان سخن گفتند و این که از دسترسی به پست، تلفن، موبایل، اینترنت و رسانه ها به غیر از برنامه های منتخب تلویزیون سازمان و همچنین از ارتباط با دوستان و خانواده محروم بوده اند. آن ها فرار از قرارگاه را کاری سخت و خطرناک خواندند.
به دنبال شکایات جداشدگان و خانواده ها در دستگاه قضاییه عراق بعد از سقوط صدام حسین، بالأخره دادگاه عالی بغداد در تیر ماه ۱۳۹۱ حکم دستگیری ۳۹ تن از سران سازمان مجاهدین خلق را به اتهام “جنایت علیه بشریت” صادر کرد، اما اجرای این حکم با دخالت و ممانعت نیروهای آمریکایی که حفاظت پادگان اشرف را برعهده داشتند متوقف ماند. حتی از تجسس در پادگان اشرف با حکم قضایی توسط پلیس شهر بعقوبه (مرکز استان دیالی) برای یافتن گورهای دسته جمعی که رد آن ها داده شده بود ممانعت به عمل آوردند. این 39 تن بعداً با اسناد جعلی و با کمک آمریکایی ها عراق را به مقصد آلبانی ترک گفتند. نام آنان در هیچ یک از گروه های اعزامی نبود.
در این خصوص رادیو فردا به نقل از رویترز با عنوان “صدور حکم دستگیری سران مجاهدین خلق در عراق به اتهام جنایت علیه بشریت” اعلام نمود که: “دادگاهی در عراق روز یکشنبه حکم دستگیری ۳۹ تن از سران سازمان مجاهدین خلق از جمله مریم و مسعود رجوی، رهبران این گروه، را به اتهام «جنایت علیه بشریت» صادر کرد. قاضی محمد عبدالصاحب، سخنگوی دادگاه عالی عراق، با اعلام خبر صدور حکم دستگیری ۳۹ تن از سران این سازمان، به وجود «شواهدی» اشاره کرده است که «جنایت این افراد علیه بشریت را تأیید می کند».”
لازم است قدری به عقب برگردیم. پس از شکست در عملیات فروغ جاویدان علیه ایران و برقراری آتش بس بین ایران و عراق و به بن بست رسیدن استراتژی ارتش آزادیبخش ملی، به تدریج جریان درخواست خروج از سازمان شدت گرفت. مسعود رجوی برای جلوگیری از ریزش نیروهای به شدت سرخورده و روحیه باخته اش دستور انقلاب ایدئولوژیک را برای اعمال شدیدتر قواعد و قوانین کنترل ذهن مخرب فرقه ای صادر کرد. در انقلاب ایدئولوژیک جدایی اجباری اعضای متأهل از همسران، فرستادن فرزندان این افراد به اروپا و برگزاری جلسات تفتیش عقاید و اعتراف گیری به گناهان در حضور جمع به اعضای سازمان تحمیل شد.
یرواند آبراهامیان بر این عقیده است که از اوایل سال 1370(1991 میلادی) سازمان مجاهدین خلق به تدریج همه ویژگی های اصلی یک فرقه مذهبی – سیاسی را دارا شد. رهبری ستایش شده که عنوان رسمی “رهبر عقیدتی” را داشت. مجاهدین خلق در یک تشکیلات هرمی سلسله مراتبی خشک به وجود آوردند که در آن دستورات از بالا می آمد و افراد رده پایین سازمان وظیفه ای جز اطاعت کردن بدون پرسش نداشته و ندارند.
دبیر دوم سفارت آمریکا در بغداد طی گزارشی مستند، بخشی از جنایات سران سازمان تروریستی مجاهدین خلق در تسویه حساب های خونین و کشتار اعضای خود، تجاوز به زنان حاضر در پادگان اشرف، مسموم سازی و اعدام ده ها تن از اعضای ناراضی این گروه پرده برداشت. در بخشـی از این گـزارش آمده است: “مسعود رجـوی روابط جنـسی گسترده ای با افـراد نـظامی، سـیاسی و دفـتـری زن این گروه داشــته و دســتور عــقیم سـازی برخـی از آنان را نیز صـادر کرده بود.” وی در این گزارش یادآور می شود کـه خـود شـاهـد دیــدن فیلـم هایی از اعتـرافات این زنـان بوده است.
جنایات سال 1373 در پادگان اشرف
در نوزدهم می سال ۲۰۰۵ برابر با ۲۹ اردیبهشت سال ۱۳۸۴ سازمان بین المللی “دیدبان حقوق بشر HRW” گزارشی از وضعیت حقوق بشر در درون تشیکلات مجاهدین خلق در سال ۱۳۷۳ تحت عنوان «خروج ممنوع» ارائه داد. بر اساس این گزارش سازمان مجاهدین خلق طی آن سال ها ناراضیان سیاسی را در زندان های داخلی محبوس نموده و بسیاری از آن ها را مدتی بعد به عراقی ها تحویل داده است. دیدبان حقوق بشر مرگ دو نفر به نام های پرویز احمدی و قربانعلی ترابی بر اثر شکنجه در زندان های رجوی را تأیید کرده است.
سید حجت سید اسماعیلی در کتاب خود با نام “خداوند اشرف از ظهور تا سقوط” در صفحه 764 تحت عنوان “دستگیری های سال 1373” می نویسد: “سرکوب تشکیلاتی در سال 1373 تحت عنوان رفع ابهام همچنان که در فصل های پیشین به طور مفصل اشاره کردم، پروژه ای بود که با تمام قدرت روی میز سازمان سنگینی می کرد و نقطه عطفی در بروز ماهیت خشن و فرقه ای تشکیلات رجوی محسوب می شد. این پروژه که تا نیمه اول سال 1374 طول کشید، نه تنها مسأله ای از رجوی حل نکرد، بلکه به طور مضاعف و به دلیل سرکوب شدید بر مشکلات تشکیلاتی نیز افزود و همچنان به اصطلاح سازمانی بریده و مسأله دار روی میز سازمان گذاشت که کارکردهای انقلاب ایدئولوژیک رجوی را زیر علامت سؤال می بردند.”
مهدی خوشحال در صفحه 41 کتاب خود در سال 1383 می نویسد: “مسعود رجوی برای کمتر از 4000 تن از نیروها و فدائیانش در عراق، بیش از 10 زندان ساخته بود. در سال 1373 در جریان سرکوب ناراضیان و کودتای خزنده درون تشکیلاتی که به بهانه کشف نفوذیهای دشمن انجام گرفت، بیش از 500 تن را زندانی و شکنجه کرد که حداقل 4 تن به نام های پرویز احمدی، قربانعلی ترابی، الیاس کرمی و علی خوشحال، زیرِ شکنجه کشته شدند.”
فؤاد بصری از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق در وبلاگ شخصی خود نوشته است: “سید محمد سادات دربندی معروف به کاک عادل از نفراتی بود که به طور مستقیم مسئول شکنجه و سرکوب ناراضیان در سازمان مجاهدین خلق بود. اکثریت آن چند صد نفری که در سال ۷۳ در پادگان اشرف زندانی شدند او را شناخته و بسیاری از نفرات به دست وی کتک خورده و شکنجه شده اند. در آن زندان ها حدود ۶ الی ۷ نفر تاکنون مشخص شده که در زیر شکنجه به قتل رسیده اند. او در سازمان مجاهدین خلق به “عادل زندانبان” معروف است. سه نفر از نفرات ثابت دیگر زندانبان در زندان های اشرف حسن عزتی (نریمان)، بهرام جنت صادقی (مختار) و مجید عالمیان بودند که این چهار نفر که اکنون در آلبانی هستند کلیه اسرار مربوط به حذف فیزیکی و شکنجه و زندانی کردن ناراضیان را دارند.
عادل زندانبان یا همان سید محمد سادات دربندی که افتخارش این بود که جزو نفرات هواپیماربایی قبل از انقلاب اسلامی در ایران بوده، بیش از دو دهه به شغل زندانبانی و شکنجه گری در درون تشکیلات مخوف فرقه رجوی مفتخر بوده است. او در نزد اعضا بسیار منفور است و علی رغم ظاهر آرامی که از خود نشان می دهد، فردی خشن و بی رحم است. خاطرات به جا مانده از وی در اذهان افراد زندانی در سال های ۷۳ کتک و فحاشی و خشونت می باشد.
او و همدستانش به فرمان مستقیم مسعود رجوی در زندانی کردن، کتک زدن و شکنجه نفرات در سال ۷۳ نقش داشته اند. آنان در مرگ اعضایی که در سال ۱۳۷۳ شمسی در زندان های پادگان اشرف به قتل رسیده اند سهیم بوده یا حتی نقش اصلی را داشته اند.”
محمد رزاقی از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق که در حال حاضر در پاریس به سر می برد از خاطرات خود در زندان های پادگان اشرف در سال ۱۳۷۳ چنین نوشته است: «بعد از مرگ قربانعلی ترابی در سلول، عادل زندانبان به شکنجه گران دستور داد تا به سلول ما یورش ببرند و همه را با مشت و لگد می زدند و داد می زد که حق ندارید در سلول هم در مورد مرگ قربانعلی ترابی حرف بزنید…»
دیگر زندانیان آن زمان در خاطرات خود قید کرده اند که عادل و سایر دوستانش روزها و هفته ها آن ها را در درون سلول هایشان با پوتین های نظامی زیر لگد خود می گرفتند و تا سرحد مرگ آن ها را کتک می زدند.
متأسفانه اغلب کسانی که سوژه شکنجه های ضد بشری در زندان های مخوف مجاهدین خلق در دهه 70 بوده اند یا سربه نیست شده اند یا هنوز اسیر این فرقه مخرب در آلبانی هستند. لذا بسیاری از حقایق و اتفاقات آن دوران هنوز ناگفته باقی مانده اند. اما هستند کسانی که توانسته اند خود را نجات داده و لب به سخن بگشایند و گوشه ای از جنایات سران مجاهدین خلق در آن ایام را افشا کنند.
به عنوان نمونه بهمن اعظمی که توانست در آلبانی خود را رها سازد و به بیان خاطرات خود بپردازد در مصاحبه ای با عنوان “در درون زندان ها و شکنجه گاه های مجاهدین خلق در سال 1373 چه گذشت؟” به بیان این “جنایات علیه بشریت” پرداخت.
او توضیح می دهد که وی را به یک سلول انفرادی یک متر در یک متر در پادگان اشرف بردند و او را آنجا که بسیار سرد بود با لباس زیر رها کردند و 7 روز به این منوال گذشت. او می گوید: “مختار جنت، مجید عالمیان، و عادل که فرمانده آن ها بود مرا کتک می زدند. دستم را از پشت به صندلی بسته بودند و با مشت و لگد به جان من افتاده بودند و با پوتین هم به ساق پای من می زدند که دردی می کشیدم که هر لحظه از خدا مرگ می خواستم. تمام صورتم باد کرده بود. بعد از پروسه شکنجه من را سه نفری آوردند و داخل سلول پرت کردند. من خودم اصلاً نمی توانستم راه بروم. یک نفر هم اتاقی من بود به نام مجید بزرگمهر که کُرد بود. بعد از شکنجه های زیادی که شد در داخل سلول رو دست بچه ها فوت کرد. هیچ فریاد رسی نبود تا کمک کند. بعد از مردن مجید بزرگمهر آمدند و جسدش را از پا گرفتند و کشیدند و بردند. در داخل زندان یک راهرویی بود که صدای شکنجه و جیغ زدن می آمد. صدای جیغ مربوط به زن هایی بود که آن ها را هم شکنجه می کردند. یکی از این زن ها طوبی بزرگمهر نام داشت که برادرش در زندان رجوی کشته شده بود. نفرات زیادی بودند که شکنجه شدند. فرامرز رحیمی، سعدالله سیفی، عادل اعظمی که پسر عموی خودم بود و با من از ایران به سازمان آمده بود. مهدی رحیمی که الآن گوش هایش از شکنجه ای که شده بود هنوز ناقص و حالت آویزان دارد. بعد از این، دسته دسته نفراتی را به زندان می آوردند.
لازم به ذکر است که از تمامی چند صد نفر کسانی که در سال 1373 حبس و شکنجه شدند نوشته و امضا گرفتند که وقتی به یکان های خود باز می گردند صرفا بگویند که در مأموریت بوده اند و کلامی از آنچه بر آنها گذشته است را حتی در میان خود به زبان نیاورند.
شکنجه گران و بازجویان سازمان در اشرف
تعدادی از شکنجه گران اصلی و فعال در سه زندان سازمان مجاهدین خلق در ارتباط با اسرای جنگی ایرانی و اعضای سازمان که خواستار جدایی یا مورد سوء ظن بودند، بر اساس اطلاعات به دست آمده از جداشدگان و نجات یافتگان عبارت از مهدی ابریشمچی با نام مستعار شریف، پرویز کریمیان با نام مستعار جهانگیر، عبدالوهاب امیری با نام مستعار افشین، علی اکبر انباز با نام مستعار یوسف و حسین ابریشمچی با نام مستعار حسین ابر بودند.
بر اساس اطلاعات به دست آمده از شاهدان عینی، افزون بر این شکنجه گران، مهوش سپهری با نام مستعار نسرین، زهرا توکلی با نام مستعار نصرت، سید محمد سادات دربندی با نام مستعار کاک عادل، پرویز موسوی سیگاری نیا با نام مستعار فاضل، حسن عزتی با نام مستعار نریمان، محمد محدثین با نام مستعار بهنام نیز دیگر شکنجه گران سازمان طی دهه 70 شمسی در اشرف بودند.
محمدعلی جابر زاده انصاری با نام مستعار قاسم، بهرام جنت صادقی با نام مستعار مختار، محمد باقر شعبانی با نام مستعار باقر، عباس داوری با نام مستعار رحمان، مهدی برائی با نام مستعار احمد واقف، حجت بنی عامری با نام مستعار حکمت و بهمن برومند با نام مستعار ناجی از دیگر اعضای فرقه رجوی بودند که هم در شکنجه برنامه ریزی شده اعضای ناراضی یا مشکوک به ناراضی و هم در شکنجه اسرای جنگی ایرانی در عراق نقش مهمی داشتند.
در بخشی دیگر، حسن محصل، فریدون سلیمی، لیلا دشتی، بتول رجایی، مجید عالمیان، حمید یوسفی، حسام عاملی، محسن امینی، فهیمه اروانی، اسدالله مثنی که در ستاد اطلاعات و شناسایی سازمان مجاهدین خلق کار می کردند در شکنجه اسرای جنگی با هدف تخلیه اطلاعاتی و اعضای مسأله دار جایگاه ویژه ای داشتند.
ابوالقاسم رضایی (حبیب)، مجید حریری، محبوبه جمشیدی (آذر)، مهدی مرادی، مژگان پارسایی، محمدعلی توحیدی خانیکی (فرید)، محمد حیاتی (سیاوش)، عباسعلی سیفیپور، هادی روشن روان (هوشنگ اخباری)، علیرضا جعفرزاده، عذرا علوی طالقانی (سوسن)، مهدی علی قلی، محمد جواد غدیری مدرسی، سونا صمصامی و گیتی گیوه چیان از دیگر نام هایی هستند که به عنوان آمران و عاملان سرکوب و شکنجه در پادگان اشرف از آنان نام برده شده است که در رأس همه این اسامی مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو (رجوی) قرار می گیرند.
دادگاه حقوقی و بین المللی در تهران و لاهه
از اوایل سال 1397، 42 تن از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق در یک اقدام خودجوش علیه سران این سازمان در دستگاه قضائیه ایران اقامه دعوی کرده و به خاطر صدمات جسمی و روحی که متحمل شده بودند درخواست غرامت نمودند. جلسات دادگاه در اواخر سال 1399 تشکیل شد و اظهارات شاکیان و شاهدان و مطلعین استماع گردید. نهایتاً حکم قطعی در شعبه 55 دادگاه حقوقی و بین الملل تهران در اوایل سال 1400 صادر و جهت ابلاغ به متهمین از طریق وزارت خارجه به اطلاع دولت های فرانسه و آلبانی رسید.
در جریان دو روز دادگاه در روزهای 17 و 18 اسفند 99، حقایق تکان دهنده ای از جنایات اعمال شده بر اعضای سازمان مجاهدین خلق توسط سران این سازمان در پادگان اشرف بیان گردید که حاضران را به شدت تحت تأثیر قرار داد. افراد از شکنجه های مستمر بر روی تعداد کثیری از اعضا پرده برداشتند. این حقایق که با پوشش داخلی و بین المللی رسانه ای گسترده ای همراه بود برای اغلب مردم ایران تازگی داشت.
با انتشار خبر صدور حکم در این رابطه، بیش از 200 نفر دیگر از اعضای سابق فرقه رجوی با دادن امضا و اثر انگشت خود وارد پرونده مربوطه شده و در ردیف شاکیان قرار گرفتند. همچنین پویشی در یک سایت معتبر بین المللی و در سایت نجات برای جلب حمایت مردمی برای “محاکمه بین المللی سران فرقه رجوی به اتهام ارتکاب به جرایم سنگین مورد نگرانی جامعه بین المللی” به راه افتاد که هزاران تن با امضای خود بر این خواسته برحق صحه گذاشتند.
با صدور حکم قطعی در یک دادگاه ملی، پیگیری موضوع و ادامه دادرسی در دیوان کیفری بین المللی ICC در پایتخت هلند ممکن گردید. اسناد و مدارک مربوطه به طور کامل با ترجمه رسمی تمامی صفحات در سه کتابچه به علاوه امضای بیش از 4000 نفر در سایت معتبر بین المللی در 183 صفحه و همچنین پلات امضا و اثر انگشت بیش از 200 نفری که بعدا به جمع شاکیان پیوستند تقدیم دبیرخانه دیوان لاهه جهت ملاحظه آقای کریم اسد احمد خان به عنوان دادستان دادگاه کیفری بین المللی شد. این مدارک پس از بررسی اولیه و مهر و شماره شدن تمامی صفحات جهت بررسی در مراحل بعدی ثبت گردید.
صلاحیتICC در تعقیب سران مجاهدین خلق
دادگاه کیفری بین المللی (ICC) در لاهه پایتخت هلند در خصوص افرادی که به سنگین ترین جرایم مورد نگرانی جامعه بین المللی متهم شده اند تحقیق، و در صورت تأیید آنان را محاکمه می کند. سنگین ترین جرایم مورد نگرانی جامعه بین المللی عبارتند از: نسل کشی، جنایات جنگی، جنایات علیه بشریت و جنایت نیروی متجاوز.
این دادگاه به عنوان آخرین مرحله در دادرسی، سعی در تکمیل دادگاه های ملی و نه جایگزینی آن ها را دارد. دادگاه کیفری بین المللی تحت نظارت یک معاهده بین المللی به نام اساسنامه رم، اولین دادگاه کیفری بین المللی دائمی در جهان است.
دادگاه بین المللی عدالت (ICJ)، که مقر آن نیز در لاهه می باشد، ارگان اصلی قضایی سازمان ملل متحد است. تمامی امور حقوقی بین المللی ابتدا از این طریق دنبال می شود.
تعریف جرایم علیه بشریت در اساسنامه دادگاه بین المللی کیفری برای رواندا (ICTR) و دادگاه بین-المللی کیفری برای یوگسلاوی سابق، مشابه تعریف موجود در اساسنامه دیوان است. بر اساس ماده 7 اساسنامه دیوان، جرایم علیه بشریت عبارتند از: “اعمالی از قبیل کشتار، انهدام و شکنجه در یک سطح گسترده و فراگیر یا حمله سیستماتیک و سازمان یافته که بر ضد شهروندان صورت گیرد”. بنابراین باید اثبات شود که جنایات به صورت “سیستماتیک” یا “گسترده” صورت گرفته است. بر اساس عرف بین الملل لازم نیست که این عملیات در جریان یک درگیری نظامی یا مربوط به یک دولت باشد.
در ماده 7 اساسنامه دیوان در مورد جرایم علیه بشریت دو قید <systematic> و <widespread> مطرح می باشد. لذا باید جنایات صورت گرفته یا سیستماتیک بوده یا در سطح گسترده انجام شده باشد.
مفاهیم سیستماتیک و گسترده در دادگاه بین المللی برای رواندا این گونه تعریف شده است: “کاملاً سازمان یافته که پیرو یک الگوی منظم بر اساس سیاست مشترکی باشد که شامل مدارک و منابع اساسی عمومی یا اختصاصی باشد. معیار گستردگی را می توان به عنوان عملی کلان، مکرر و در سطح وسیع تعریف نمود که به صورت جمعی و با خشونت قابل توجهی بر ضد جمع کثیری از قربانیان انجام گیرد.”
بنابراین جنایات سران سازمان مجاهدین خلق در هر سه دسته ای که در بالا ذکر شد، خصوصاً علیه اعضای سازمان در دهه 70 و در سال 1373، که حداقل 500 نفر را شامل می شود، هم سیستماتیک و هم در سطح گسترده انجام شده است؛ لذا مشمول جنایت علیه بشریت بوده و در صلاحیت رسیدگی دیوان کیفری بین المللی بعد از صدور حکم در دادگاه ملی می باشد.
با توجه به شواهد و ادله متعدد و غیرقابل انکار در زمینه جنایات سازمان یافته و گسترده در پادگان اشرف در عراق، می توان سران مجاهدین خلق به ویژه مریم و مسعود رجوی را به اتهام ارتکاب جرایم مختلف علیه بشریت به صورت “سیستماتیک” و “گسترده” در عراق در دادگاه بین المللی کیفری (ICC) تعقیب و محاکمه نمود.
واکنش های فرقه رجوی به درخواست محاکمه بین المللی سران
در روز دوم جلسه دادگاه در تهران، یعنی در اولین ساعات 18 اسفند 99، مسعود رجوی با صدای خود سراسیمه به میدان آمد و نسبت به این دادگاه که در حال اجرا بود واکنشی هیستریک و عجولانه نشان داد. او که به شدت از عاقبت این کار وحشت داشت نابخردانه اقدام به تهدید شاکیان کرد و به اصطلاح کانون های شورشی خود را برای برخورد فیزیکی با شاکیان فراخواند. او همچنین با سفسطه و مغلطه کاری های خاص و معمول خود حضور در دادگاه را مشروط به حاضر شدن فلان و بهمان فرد کرد که از نظر حقوقی امری کاملاً مضحک است.
همچنین در روز دوم راه اندازی طومار برای حمایت از محاکمه بین المللی سران مجاهدین خلق در یک سایت معتبر بین المللی، مجدداً فرقه رجوی سراسیمه وارد میدان شد و واکنش نشان داد و همان دجال گری های معمول خود را برای محاکمه همزمان فلان شخصیت سیاسی یا بهمان مقام قضایی ایران مطرح نمود.
به دنبال تسلیم مدارک همراه با ترجمه رسمی آنان به دبیرخانه دیوان بین المللی لاهه، تا مدتی فرقه رجوی در محاق فرو رفت و از شدت وحشت توان واکنش را از دست داده بود. اما نهایتاً در برابر طومار سایت انجمن نجات که آنزمان بیش از 8 هزار امضا را به خود اختصاص داده بود واکنش نشان داد و مجدداً ترفند گریز از پاسخگویی در یک محکمه بین المللی را به کار برد.
رجوی یا واقعاً احمق است یا دیگران را احمق فرض نموده است. اگر او یا هر یک از سران مجاهدین خلق از کسی شکایت دارند می توانند قبول زحمت نموده و شکایت خود را در هر کشوری که هستند از طریق دادگاه های ملی دنبال کرده و بعد از کسب حکم قطعی به دیوان بین المللی لاهه احاله دهند. اما رجوی خود بهتر از هر کسی می داند که اعمالش علیه اعضای فرقه خودش کاملاً غیرقانونی و مصداق عینی “جنایت علیه بشریت” بوده و دیر یا زود باید پاسخگو باشد.
عاطفه نادعلیان