13 سال پیش در چنین روزهائی ، مسعود رجوی در قرارگاه اشرف حمام خون دیگری براه انداخت و 11 کشته ، صدها مجروح و 36 گروگان، تنها بخشی از نتایج این حماقت مسعود بود!
واقعیت این بود که مسعود رجوی هرگز قبول نمی کرد که دوران صدام حسین و نوکری برای او و کشتار مردم عراق بسر آمده است!
اما توافق فی مابین دولت جدید عراق و نیروهای آمریکائی چه بود که سازمان آنرا قبول نداشت:
روز پنجم مرداد تلویزیون العراقیه خبری به قرار زیر پخش کرد: ” قرار است که دولت عراق مسئولیت امنیت قرارگاه اشرف را در کادر اجرای توافقنامه خروج که بین بغداد و واشنگتن امضاء شده، تحویل بگیرد. سخنگوی رسمی دولت عراق، علی دباغ خاطرنشان کرد که دولت به برخورد انسانی با افراد موجود در قرارگاه بر اساس آنچه که قوانین بینالمللی متداول تعیین کرده، ملتزم است. وی تأکید کرد که تا زمانی که قوانین جاری عراق رعایت شود، دولت اقدام به کوچ دادن هیچیک از آنها یا اخراج اجباری آنان از عراق نمیکند“ .
دولت عراق هم در راستای همین توافق ، فقط می خواست داخل قرارگاه ایستگاه پلیس دایر کند!
اما مسئولین سازمان مثل گذشته خود را فراقانون دانسته و تن به قانون و مقررات ندادند. دولت عراق که متوجه شد سران سازمان دنبال خون و خونریزی هستند تا خود را در اشرف مظلوم جلوه بدهند، هئیتی بلند پایه را صبح 6 مرداد برای مذاکره و ممانعت از هر خشونتی به داخل اشرف فرستاد که جواب سازمان را عینا از روی مقاله ی خودشان در زیر می آورم:
” صبح ششم مرداد مزدوران عراقی، همزمان با افزایش نیرو در بیرون درب اشرف، یک هیأت هم برای مذاکره به داخل اشرف فرستادند، شاید فکر میکردند که اگر چماق قوه قهریه را در بیرون قرارگاه بالا ببرند، میتوانند اشرفیها را وادار کنند به خواستههای غیرقانونی دولت عراق تسلیم شوند، اما آنها با یک محاسبه ساده باید متوجه میشدند که اگر مجاهدین میخواستند در برابر تهدیدات این تازه به دوران رسیدهها جا بزنند، قبل از آن، باید در برابر ابر قدرت دنیا که با چنان شدت و حدت بمبارانشان کرده بود جا میزدند؛ البته قبل از آن هم، ۳۰سال پیش در برابر حکومت ایران. اما جواب مجاهدین به همه این تهدیدها و فشارها یک جمله بود: «هیهات منا الذله!»، و اضافه کردند ”اشرف امانت مردم و تاریخ ایران در دست ماست، محال است آن را به ولایت تسلیم کنیم“ . اینجا بود که مجاهدین به سمت ورودیهای مختلف اشرف حرکت کردند. ”
این آغاز حمله ی مزدوران سازمان به نیروهای عراقی مستقر در پشت دربهای اشرف بود، پس جالب است بدانیم که حمله را نیروهای سازمان به دستور شخص مسعود رجوی آغاز کردند.
همه ی این موارد در حالی بود که نمایندگان نخست وزیری عراق هنوز داخل اشرف و در حین مذاکره بودند که وقتی تهاجم اعضای سازمان و پیشروی آنها به سمت درب اشرف شروع شد، به دستور دفتر نخست وزیری عراق مذاکرات قطع شده و با بیرون رفتن هیات مذاکره کننده از اشرف، دستور دفاع کامل به نیروهای پلیس عراق مستقر در بیرون درب اشرف داده شد!
مسعود رجوی عزم خود راجزم کرده بود که بهر قیمت قوانین دولت جدید عراق را نقض کرده و خودی نشان بدهد! زمانیکه به نیروهای سازمان توسط مسعود رجوی ، فرمان حمله به نیروهای پلیس عراق داده شد، نیروهای پلیس نیز به دفاع از خود پرداختند!
براستی آیا می توان ضمن حضور نامشروع خود در یک کشور دیگر ، به پلیس آن کشور هم حمله کرد و آنان را مضروب ساخت؟
کدام عقل سلیم ، دستور حمله به پلیس را صادر می کند؟
به شواهد تصاویری که از این درگیری منتشر شده است، بسیاری از نیروهای سازمان خود را جلوی چرخ های هاموی های عراقی می انداختند تا بدین وسیله تعداد مجروحین خود را بالا برده و پلیس را با اهرم های تلفات گیری عامدانه متوقف کنند!
البته پرواضح است که اگر فشار غیر منطقی تشکیلات سازمان نبود، هرگز این 11 نفر کشته و سایر مجروحین با اختیار خود ، دست به چنین دیوانگی نمی زدند!
در جریان دستگیری مریم رجوی در فرانسه نیز دیده بودیم که این سازمان با اقدامات خشونت آمیز و آتش زدن اعضای خود، با هوچیگری های فرقه ای ، مانع از اجرای صحیح و دقیق عدالت و قانون می شوند و این یکی از اهرم های غیرانسانی فرقه هاست که همواره خود را ماورای قانون می بینند و هیچ کنترلی را بر امور خود نمی پذیرند، اکنون نیز در کشور آلبانی ، سازمان و نیروهایش در حصارهای چندلایه نگهداری می شوند و ضدانسانی ترین قوانین ضدبشری در درون مناسبات آنان جاری و ساری است. امروز هم اگر روزی روزگاری پلیس آلبانی قصد نماید که در درون اسارتگاه اشرف 3 یک دکه ی پلیس دایر کند، بی گمان باحملات وحشیانه ی مزدوران این فرقه ی خشونت طلب مواجه خواهند شد.
و در پایان باز این سئوال خودنمائی می کند که :
چرا فرقه های مخرب و ضدبشری، هرگز اجازه نمی دهند کوچکترین کنترلی از خارج ، روی آنان اعمال گردد . . .؟
فرید