بعد از تحولات اخیری که در کشور افغانستان رخ داد به داده هایی می رسیم که حائز اهمیت می باشد.
قصد ندارم وارد تحلیل های سیاسی در امور افغانستان شوم، ولی میخواهم از تجربه حضور یک نیروی نظامی اشغالگر در یک کشور دیگر بگویم .
کشور افغانستان بعد از حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به ورطه نابودی افتاد. در طی بیش از بیست سال اشغالگری توسط آمریکا و متحدینش، این کشور روز به روز به وضعیت وخیم تری دچار گردید، زیرا نیروی اشغالگر صرفا از منابع آن کشور بهره می جست. تا جایی که هر کشوری که در آنجا حضور داشت سهم خود را می برد. حتی کشور وابسته ای مثل ژاپن در افغانستان نیرو چیده و دنبال منافع خود بود .
حال باید دید که سازمان مجاهدین خلق چه خواب شومی برای مردم ایران دیده است که مدام آمریکا را ترغیب به جنگ با ایران کرده و تشویق میکند تا با ورود نیروی نظامی به ایران حکومت را سرنگون کرده و دمکراسی نوع آمریکایی را به مردم ایران هدیه بدهد.
آیا خائن تر و وطن فروش تر از مسعود رجوی پیدا می شود؟
اگر قرار است مردم ایران به چیزی برسند خودشان، همانگونه که در انقلاب اسلامی سال 57 قیام کردند و به آنچه که میخواستند رسیدند، خواهند رسید، دیگر حضور کشور بیگانه آن هم کشوری مثل آمریکا که سابقه استعمار و استثمار و خونریزی آن در تاریخ بشریت بر کسی پنهان نیست نیاز نمی باشد .
تجربه این است که به دنبال نیروی خارجی برای رسیدن به اهداف سیاسی رفتن و به کشور بیگانه دل بستن و آنرا ترغیب نمودن که به خاک کشورمان تهاجم کند عمق ایزوله بودن و نداشتن پایگاه اجتماعی و منفور بودن در میان مردم را نشان می دهد.
تجربه کشور افغانستان از این زاویه برای مردم ایران حائز اهمیت است که مشاهده می کنیم که حضور نیروی اشغالگر نه تنها دردی از دردهای ملت را دوا نخواهد کرد بلکه بر انبوه دردها خواهد افزود .
خروج آمریکا حال و روز مردم افغانستان را با یک شوک ناگهانی مواجه نمود. این که طالبان خوب است یا بد و اینکه مردم افغانستان طالب آن می باشند یا خیر به خودشان مربوط است، مهم آثار و عواقب کاری است که نیروی اشغالگر انجام میدهد .افغانستان نسبت به 20 سال پیش اگر عقب تر نباشد قطعا جلوتر نیست.
البته اگر بخواهیم صحنه را درست نگاه کنیم نیروی اشغالگر برای رساندن یک ملت و کشوری که در فقر و تنگدستی بسر میبرد نیامده بود تا به زخم های آنان التیام بخشد، دنبال منافع خودش بود و نه منافع کشوری که تحت اشغال قرار گرفته بود .لذا نباید انتظارات و توقعات بیهوده از شکارچی داشت تا به شکار خود رحم کند.
هر ملتی وقتی خواست و قیمت داد قطعا به سکوهای پرش و جهش نیل پیدا خواهد کرد، متوسل شدن به نیروی اشغالگر و استثمارگر صرفا از جانب کسانی صورت می گیرد که از حمایت مردم قطع امید کرده و به دنبال حمایت های نوع دیگر هستند.
مسعود رجوی در نشست های معروف به حوض در عراق گفت: “برای رسیدن به قدرت در ایران به حمایت یک ابرقدرت نیاز است” و صراحتا تأکید کرد که روی قیام و حمایت مردم به هیچ عنوان نمی توان حساب نمود. عاقبت کار حمایت یک ابرقدرت برای رسیدن به قدرت هم اکنون مشخص است.
بخشعلی علیزاده