هجرتی که به رجوی تحمیل شد

بر اثر فشار خانواده های ذیربط که نمیخواستند فرزندان و خویشان اسیرشان در خاک عراق غرق در نا امنی کشته شوند و نیز نارضایتی های دولت عراق از فتنه گری های فرقه ی رجوی که به انحاء مختلف از جمله جاسوسی و برگزاری نشست های زیاد درکمپ اشرف قبایل مختلف را به جنگ و خرابکاری درعراق تحریک کرده و اوضاع این کشور اشغال شده و درعین حال سرگرم مبارزه برای دفع این اشغال را خرابتر نموده و زحمات دولت عراق در برقراری امنیت وکسب دوباره ی استقلال خود را بیشتر میکرد ، سرانجام باند رجوی مجبور به ترک کمپ اشرف و سپس لیبرتی درعراق شده و به آلبانی رفت.

فرقه ی رجوی مانند دیگر فرقه های خودبین و خود شیفته ، کوشیده این بیرون رانده شدن خود از عراق را که شکست بزرگی برایش بود، در طول این سالها یک پیروزی برای خود بداند!

آخر در قاموس فرقه های این چنینی ، شکست همواره برای دشمنان آنهاست وهر حادثه ای که اتفاق بیافتد، بمنزله ی پیروزی برای آنهاست!

بنظر میرسد که فرقه های مخرب از ضعف های زیاد خود آگاهند و از این رو قلمرو شخصی خود را کم میبینند ومضطرب میشوند و ناچار اند که این قلمرو شخصی خود را با حرف و ادعا وسیع تر نموده و رضایت خاطر کسب کنند.

در مورد این شکست که نامش از طرف باند رجوی ” هجرت ” گذاشته شده ، مطلبی در رسانه های این گروه دروغگو و ضدبشری منتشر شده که خواندن آن و نقد اجمالی اش ، خالی از فایده نیست.

رجوی ها نوشته اند:
“مجاهدین خلق ایران در هر جابه‌جایی و هجرت، همواره دنبال تأمین و تحقق و تضمین سه هدف بوده‌اند: ــ استمرار مبارزه برای آزادی رو به ایران، برای ایران و مردم ایران. ــ تأمین شرایط مناسب برای تضمین ادامهٔ این مبارزه. ــ حفاظت از تشکیلات به‌مثابه گنجینهٔ ملی و انقلابی برای پاسخ به نفی دیکتاتوری و سرنگونی دیکتاتور.”

تمام مهاجرت های فرقه ی رجوی از سر ضعف وناچاری بوده وشخص رجوی که حرف اول و آخر را در سازمان میزد- واحیانا حالا هم میزند- هرگز مشکلی بنام درد مردم و آزادی آنها و آبادانی توسعه ی کشور نداشته وآنچه بوده قدرت طلبی جنون آمیز او بوده که چون تناسب قوای موجود هرگز این عطش سیری ناپذیر او را فرونمی نشاند ، ناچار به تن دادن به مهاجرت های زیادی است.
ضمنا این تشکیلاتی که حفظ شد، بمثابه دشمن حقیر مردم ایران بوده که نه ملی است ونه نافی دیکتاتوری و بلکه ضد ملی وعین دیکتاتوری است.

درادامه:
” مفهوم صفت «بزرگ» را که به هجرت مجاهدین از عراق به آلبانی گفته می‌شود، می‌توان در ثمرات تاکتیکی و استراتژیکی آن برشمرد. این مفهوم و ثمراتش را می‌توان در محورهای زیر معرفی نمود: ۱ ـ مجاهدین از یک دام و دسیسه و قتل‌عامی … با هوشیاری و به موقع جستند. …۷ ـ افق‌های پیش روی مجاهدین بسیار فراخ گشت و در تعادل‌قوای سیاسی، اجتماعی، منطقه‌یی و بین‌المللی، نیرویی قدرتمند در امید خلق محبوبشان برای به زیر کشیدن هیولای انسان‌ستیز آخوندی هستند.”

دربند 1 دروغ شاخداری را مطرح کرده اید. مسعود ومریم با شدت تمام با انتقال اعضای سازمان به هرجای جهان مخالفت میکردند ونه تنها مخالفت میکردند بلکه تقاضای سلاح وآنهم درسطح سنگین میکردند ومیخواستند نیروهای عراقی از اردوگاه آنها دور شوند وبجای آن ” کلاه آبی ” های آمریکائی مستقر گردند.

شما با این انتقال قهری از جوار میهن دور رانده شده و ارتباط تان بیش از پیش مختل  شد و البته میتوانید بگویید که با اروپا ارتباطات گسترده تری پیدا کرده اید و جواب من این خواهد بود که امور ایران وسرنوشت همه جانبه اش در خود ایران حل وفصل میشود و شما از ایران دورتر شده اید!

از اینکه نیرومند شده اید، برای ثبوت آن احتیاج به ارائه شواهد و قرائن دارید که ابدا ارائه نداده اید و دیده ها و شنیده های ما هم صحت این ادعا را قبول ندارد.
حمید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا