بعد از اشغال عراق در سال ۱۳۸۲ بود که خانوادهها کم کم شروع کرده بودند بصورت تکی به پادگان اشرف برای ملاقات با فرزندانشان مراجعه می کردند.
در نشست بزرگی که مسعود رجوی صحبت می کرد دست ها را به کمرش زده بود و در حالیکه مثل گانگسترها کلتی به کمر بسته بود گفت که مجاهدین خلق اعلام می کند که همه خانوادههای اعضاء می توانند برای دیدن فرزندانشان به قرارگاه ما بیایند و ما حاضریم با هزینه خودمان آنها را به زیارت کربلا و نجف ببریم و اگر کسی از اعضاء خواست می تواند همراه با خانواده اش برگردد و پی زندگیش برود.
با اولین سری خانوادهها که با سختی و مشقت زیاد خودشان را به پادگان اشرف رساندند وحشت سر تا پای سران سازمان را فرا گرفت. بطوری که ابتدا به خانوادهها گفته می شد که فرزند شما اینجا نیست ولی بعد از معطلی ۵ الی ۶ ساعته خانوادهها در آن سرمای وحشتناک عراق شکنجه گرانی همچون فرشته یگانه، صدیقه حسینی و مهدی ابریشمچی نشست های توجیهی چند ساعته برای اعضا می گذاشتند که اینها که آمده اند در حقیقت خانواده شما نیستند بلکه مزدور و پاسدار هستند. از اعضا خواسته شد تا نوار پر کنند یا بنویسند که “ما خانواده نداریم و شما مزدور هستید “.
همچنین گفته شد که در نهایت اگر لازم شد بروید تا آنها را ببینید آنها را مزدور و خائن خطاب کنید و به روی آنها آب دهان بیندازید و دشنام بدهید و حتی به آنها تهاجم کنید و آنها را کتک بزنید.
متاسفانه عده ای انگشت شمار فریب خوردند و این کارهای ناپسند را کردند ولی بعد از رفتن خانوادهها پشیمان بودند و افسوس می خوردند که چرا این حرکات زشت را انجام دادند.
کسی که دعوی انقلابی گری و مردمی بودن دارد و ادعا می کند که همه اعضایش داوطلبانه و به خواست خودشان در سازمان ایستاده اند از چه می ترسد و چرا آنقدر از حضور خانواده ها وحشت دارد؟
فرقه رجوی اگر راست می گوید فقط یک ساعت درب اردوگاهش در آلبانی را باز بگذارد و انتخاب آزاد به اعضا بدهد، آنوقت اغلب نفرات حتی در حد مسئولین سازمان از این زندان فرار خواهند کرد. کما اینکه روزی نیست که نفرات در ردههای مختلف خواهان جدایی نباشند یا از جهنم رجوی فرار نکنند.
به سران فرقه رجوی و مریم قجر بایستی گفت که منتظر باشید تا خانوادهها همانند پادگان اشرف در عراق این اردوگاه را هم جمع کنند و سران جنایتکار این فرقه را به دادگاه های بین المللی بکشانند و به دست عدالت بسپارند.
رمضان سعیدی