سلام طیبه . حالت خوب است؟ من برادرت هستم . نامه برای شما می نویسم بلکه تماسی با من بگیری. چندین سال است شما را ندیده ام دلم می خواهد صدای شما بگوشم برسد، هر چه باشد ما خواهر و برادریم. نمی دانم به لحاظ جسمی در چه وضعیتی هستی؟ مراقب خودت باش .
آیا در محلی که هستی واقعا از زندگی لذت می بری؟ آزاد هستی؟ می توانی برای خودت تصمیم بگیری؟ چندین سال است شما را ندیدم یک تماس هم با من نگرفتی . در محلی که زندگی می کنی تماس گرفتن جُرم است . طیبه راه درستی را اتنخاب نکردی . این همه سال بهترین دوران جوانی ات را به تباهی کشیدی. حرف من با شما این است که خودت را نجات بده . چشمان خودت را به دنیای آزاد باز کن و واقعیت ها را ببین . وقتی در یک حصار بسته خودت را قرار داده ای فکر می کنی دنیا در آن حصار بسته خلاصه می شود. امیدوارم روزی به این نتیجه برسی که نبایستی در راهی که هستی پا می گذاشتی . من همیشه به یاد شما هستم.
برادرت عبدالحسین یگانه