در توجیه شكست عملیات، رجوی گفت: تمامی اتكا ما به ارتش و ایدئولوژیمان بود و روی عنصر سیاسی كار جدی صورت ندادهایم و آن را با قیام كربلا قیاس نمود كه امام حسین(ع) نیز تمامی اتكا را بر دو عنصر شمشیر و ایدئولوژی خود نهاد و از معادلههای سیاسی چشمپوشی كرد!! و همین باعث شكست گردید!
در تیرماه 1367 جمهوری اسلامی ایران رسماً قطعنامه 598 را پذیرفت. ارتش صدام در تاریخ 31 تیرماه به خاك ایران حمله كرد و از منطقه جنوب به سمت خرمشهر و اهواز پیشروی کرد. پس از ضدحملات موفق ایران، ارتش عراق در جبهههای میانی و غرب كشور نیز به عملیات نظامی مبادرت كرد كه آنها هم با بسیج مجدد نیروهای مردمی و نظامی جمهوری اسلامی، ناموفق شدند. در نتیجه نیروهای عراقی عقبنشینی كردند و رژیم عراق در اول و سوم مردادماه رسماً عقبنشینی خود را از جبهههای جنوب و میانی و غرب كشور اعلام نمود. اما همزمان عملیات مشترك عراق و سازمان آغاز گردید. نكاتی چند در علل و زمینههای شكلگیری این عملیات قابل توجه و بررسی هستند:
پس از عملیات مهران، در جمعبندی رهبری سازمان، هدف عملیات بعدی، تهران منظور شد و برای رسیدن به حداكثر توان برای انجام این عملیات یك مقطع سه ماهه در نظر گرفته شد و بلافاصله اعزام اعضا و مرتبطان سازمان از ایران و خارج كشور به عراق، به طور وسیعی آغاز شد. همچنین سازمان در این مقطع به منظور جذب اسرا و استفاده از آنها در عملیات نهایی فعالتر شده بود. افراد تازهوارد و نیروهای ارتش سازمان تحت آموزش و مانورهای فشرده قرار گرفته بودند و در آموزشهای جدید، آموزش سلاحهای ضدهوایی هم منظور شده بود.
«پیش از این مجاهدین در تحلیل درونگروهی خود، امكان موافقت ایران با قطعنامه را غیرممكن دانسته و به صراحت اعلام میكردند: تنها در صورتی جمهوری اسلامی قطعنامه را خواهد پذیرفت كه به لحاظ سیاسی- نظامی و اقتصادی به بنبست كامل برسد. به عقیده آنان، این اقدام به منزله فروپاشی نظام خواهد بود…»
تحلیل رجوی در مورد نتیجه جنگ این بود كه ایران به دلیل بسته بودن تمامی راههای بازگشت به صلح با عراق، ناچار به ادامه جنگ خواهد بود. هر قدر هم جنگ به طول بینجامد، از یك طرف توان نظامی و اقتصادی ایران بیشتر تحلیل میرود و از طرف دیگر بازگشت به سمت آتشبس و صلح غیرممكنتر میشود و این جنگ تا شكست ایران ادامه خواهد یافت.
با اعلام خبر پذیرش قطعنامه از سوی ایران، نقشهها و طرحهای قبلی سازمان با بنبست مواجه شد. در آن شرایط، سازمان در كنار امیدواری به داشتن پشتوانه خرده عملیاتهای مرزی، حمایت نمایندگان كنگره و سنای امریكا را نیز یدك میكشید. در 30 خرداد 67، 138 نماینده كنگره و 14 سناتور امریكایی طی نامهای به «جرج شولتز» وزیر خارجه وقت امریكا، از وی خواسته بودند كه به جنبشهای مقاومت داخلی در ایران توجه كند و در همین راستا حمایت از سازمان ـ مستقر در عراق ـ را اكیداً توصیه كرده بودند.
«مروین دایملی» نماینده كنگره امریكا در روز دوشنبه 6 تیرماه 67 در تظاهرات سازمان در واشنگتن شركت كرده و طی سخنانی كه از یكی از شبكههای تلویزیونی امریكا هم پخش شد اظهار داشت: «نباید دست از تلاش كشید، مطمئن باشید كه با كمی صبر و تلاش بیشتر بزودی از مهران به تهران رژه خواهید رفت.» سازمان نوار ویدئویی سخنرانی مزبور را برای كلیه كادرهای سازمان پخش كرد.
اولین واكنش سازمان در مورد پذیرش قطعنامه از سوی ایران، برگزاری نشست رجوی با اعضا بود. شرح نشست عمومی با نیروهای سازمان در كتاب منتشره اعضای سابق سازمان، چنین آمده است:
عصر روز جمعه 31/4/67، حدود ساعت 6 بعدازظهر به قسمتهای مختلف مستقر در قرارگاه اشرف و اردوگاههای دیگر ابلاغ شد كه همه برای سخنرانی رجوی رأس ساعت 8 در سالن عمومی حضور داشته باشند…
ساعت در حدود 30/11 شب بود كه مسعود و مریم وارد سالن شدند… رجوی شروع به سخنرانی كرد. حدود نیم ساعت از شروع صحبتش گذشته بود كه ناگهان آن را قطع كرد و گفت:كارهای بزرگ در پیش داریم. مگر ما نگفته بودیم كه «اول مهران، بعداً تهران»؟ [دست زدن حضار همراه با شعار «امروز مهران، فردا تهران»] رجوی: دیگر وقت آن رسیده است كه به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را كشیدهایم كه در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم میشود. (هورای جمعیت) البته این دفعه احتیاج به ماكت و كالك منطقهای نداشتیم چون این بار قرار است به تهران برویم. [دست زدن حضار و شعار «امروز مهران، فردا تهران»] البته نام آن را با عنایت به نام پیامبر اسلام «فروغ جاویدان» نام گذاردهایم. (صلوات حضار) و عملیات را به اسم امام حسین(ع) آغاز خواهیم كرد. چون این بار احتیاج به ماكت نداشتیم گفتیم چه ضرورتی دارد؟ خود نقشه ایران را بیاورید! (با چوبدستی از سمت چپ نقشه قصرشیرین، باختران و تهران را نشان میدهد) همانند شهاب باید به تهران برویم. از لحظهها ـ حتی كوچكترین لحظهها ـ باید استفاده كرده، نباید هیچ لحظهای را از دست بدهیم زیرا در این عملیات لحظهها تعیینكننده و سرنوشتسازند. این عملیات باید در عرض 2 یا 3 روز انجام شود چون فقط اگر عملیات با این سرعت انجام شود رژیم فرصت بسیج نیرو پیدا نخواهد كرد؛ چون اصلاً به فكرش هم نمیرسد كه ما بتوانیم در عرض این مدت به تهران برسیم و احتمالاً نمیتواند هیچ عكسالعمل مؤثری انجام بدهد. می گویند برویم اهواز را بگیریم و یك سری میگویند برویم كرمانشاه را بگیریم. ما نشستیم و فكر كردیم و دیدیم باید از طریق كرمانشاه برویم زیرا اولاً تا حدودی وضع و شرایط مسیری كه انتخاب كردهایم نسبت به قبل مناسبتر و بهتر است، چون عراق تا قصرشیرین و سرپل ذهاب پیش رفته است و این بار نیاز به خطشكنی نداریم و به راحتی میتوانیم تا كرمانشاه برویم. ثانیاً نزدیكترین نقطه مرزی برای رسیدن به تهران كرمانشاه است. از آن به بعد براساس تقسیمات انجام شده 48 ساعته به تهران خواهیم رسید. البته روی لشكر 84 و 88 شناسایی انجام دادهایم اگر موقعیت سیاسی مثل قبول قطعنامه 598 شورای امنیت از طرف ایران پیش نمیآمد شاید فقط در همانجا (كرمانشاه) عمل میكردیم ولی حالا ایران خیلی ضعیف شده است و ما یكراست میرویم و تهران را میگیریم. باید بدانیم كه ما از قبل تصمیم انجام این عملیات بزرگ را داشتیم و میخواستیم آن را دیرتر انجام دهیم اما پذیرش قطعنامه كار ما را تسریع كرد؛ یعنی به دلیل شرایط سیاسی جدید مجبوریم یكی دو ماه آن را زودتر انجام دهیم. تصمیمی كه ما گرفتیم بسیار حساس و مشكلی بود و ما چارهای جز عمل نداریم و اگر الآن اقدامی نكنیم فرصت از دست خواهد رفت زیرا بعد از اینكه بین ایران و عراق صلح شود ما در اینجا قفل میشویم و دیگر نمیتوانیم كاری انجام بدهیم و از لحاظ سیاسی تبدیل به فسیل میشویم. پس بایستی آخرین تلاش خودمان را هم بكنیم و یك بار دیگر كل سازمان را به صحنه بفرستیم و مطمئن هستیم كه پیروزیم و از هماكنون من این پیروزی را به شما و خلق قهرمان ایران تبریك میگویم.
اگر ما به تحلیلهایی كه در مورد رژیم داشتهایم معتقد هستیم زمان مناسبی برای ما به وجود آمده است. ما در تحلیل از جنگ گفتیم كه رژیم در منتهای ضعف حاضر به توقف جنگ میشود و دلیل قبول قطعنامه از طرف آنها هم همین است. ما نباید این فرصت تاریخی را از دست بدهیم. باید حمله كنیم و كارش را یكسره كنیم. رژیم دیگر نیروی جنگی لازم را ندارد و نمیتواند نیروی جبهه را تأمین كند؛ مثلاً عراق در همین چند عملیاتی كه كرده است به راحتی توانسته مناطقی را پس بگیرد و هر چه خواسته جلو رفته است. «فاو» را گرفته و جزایر مجنون و چند نقطه دیگر را با چند ساعت جنگ بازپس گرفته است. ملت دیگر از جنگ خسته شدهاند و همه مخالف جنگ هستند و كسی به جبهه نمیآید. كسانی كه در جبهه هستند افرادی هستند كه آنها را به زور از شهرها و روستاها دستگیر كردهاند و به جبهه فرستادهاند و میلی به جنگیدن ندارند. تمام لشكرها و نیروهای رژیم در حملات عراق ضربه كاری خورده و پراكنده هستند و یارای مقابله با ما را ندارند. پس هم از لحاظ نظامی تعادل خود را از دست داده است و هم از لحاظ سیاسی در انزوای بینالمللی قرار دارد.
البته در این چند روز كه اعلام آمادهباش بود شما خیلی كار كردید و كار یكی یا دو ماه را در 3 روز كردهاید. از حالا باید همگی آماده باشید كه هر وقت گفتیم حركت میكنیم آماده باشید. شاید سازمان 25 سال پیش به وجود آمد تا در چنین روزی به چنین كاری دست بزند.
ما از طرف قصرشیرین میرویم. در آنجا لشكر 81 با عراق درگیر است، لشكر 58 و لشكر 88 در سومار درگیر هستند. لشكر 64 در پیرانشهر است و تنها امكان دارد لشكر 28 در راه به استقبال ما بیاید.
كاری كه ما میخواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یك ابر قدرت است؛ چون فقط یك ابرقدرت میتواند كشوری را ظرف این مدت تسخیر كند؛ به طور مثال بغداد تا مرز ایران 180 كیلومتر فاصله دارد و در طول 8 سال جنگ ایران ادعای گرفتن آن را نكرده است؛ و همین طور عراق هم ادعای گرفتن تهران را نكرده است اما ما میخواهیم برویم تهران را بگیریم. ما به ترتیب به قصرشیرین، سرپل ذهاب، اسلامآباد و بعد كرمانشاه میرویم. بعد از آن همدان، قزوین، تاكستان، كرج و بالاخره تهران. (كف زدن حضار) ما در كرمانشاه اعلام جمهوری دموكراتیك اسلامی میكنیم. تیپها در كرمانشاه مستقر میشوند و 2 تیپ به سنندج و بقیه به سمت همدان حركت میكنند. نام عملیات محور همدان را به نام «بدیع زادگان» گذاشتهایم. بعد از آنكه به همدان رسیدید و مستقر شدید یكی از تیپهای زیر نظر خودت را برای كمك به تهران بده. وقتی همدان و صدا و سیمای آن را گرفتید صدای مجاهد را پخش كنید و به مردم اعلام كنید كه ما داریم میآییم.
رادار همدان باید منهدم شود تا هواپیماها نتوانند درست كار كنند. از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور میدهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران كنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشینها به صورت ستون حركت میكنند. البته این عملیات را دو عامل درجه یك تهدید میكند؛ یكی اینكه از طرف رژیم خمینی از طریق هواپیما مورد حمله و بمباران قرار بگیریم چون روی جاده همه به یك ستون حركت میكنیم؛ ثانیاً چون صف ماشینها خیلی طولانی است اگر ماشینهایی خراب شوند و یا از دور خارج شوند نباید به خاطر آن همه ستون متوقف شوند و بایستی آن را به سرعت از دور خارج كرد و از ماشین زاپاس استفاده كرد و یا كلاً آن را از دور خارج كرد و معطل آن نشد. در ضمن هیچ ماشینی حق سبقت گرفتن از جلویی را ندارد و همین طور حق عقب افتادن را هم ندارد. هر جا كه رسیدید سر راه جادهها را باز كنید. تیپهای مأمور در شهر مأمور تأمین جادههای آن شهر میباشند و هر تیپ با رسیدن به آن شهر وارد آن شده و بقیه ستون بلافاصله به حركت خود ادامه میدهند. ضمناً اگر اسیر شدید راجع به خط سیر عملیات كه از كدام جاده و از كدام شهرهاست، چیزی نگویید و بگویید كه عملیات قرار بود تا همین جا باشد.
رجوی: در این عملیات مردم به حمایت از ما برمیخیزند. كسانی كه حاضرند با ما بیایند را از پادگانها و مراكز سپاه مسلح كنید و هر چه خواستند تا تهران بیایند آنها را با خودتان ببرید. در این عملیات نیروهای زیادی به ما كمك خواهند كرد. از طرفی در زندانها كه باز شود آنها هم با ما هستند و با ما خواهند آمد. نیروهای زندان بالقوه با ما هستند. محمود، وقتی كه تهران را گرفتی در خیابان طالقانی به ساختمان بنیاد علوی میروی. در طبقه پنجم آنجا اتاقی است كه روزی اتاق من و اشرف و موسی بوده است. سلام من را به ساكنین آنجا میرسانی و اگر مردم آنجا بودند جای دیگری را به آنها بده چون ما را بعد از انقلاب به زور از آنجا بیرون كردند. آن اتاق را برای من نگهدار تا وقتی كه به تهران آمدم در آنجا مستقر شوم.
رجوی رو به حضار: آیا ما دیوانه نیستیم كه میخواهیم چنین كاری بكنیم؟ آیا به نظر شما چنین كاری شدنی است و آیا احمقانه نیست؟ اگر كسی مخالفتی دارد بیاید و صحبت كند و كسی هم حق ندارد با او مخالفت كند.
رجوی نشست و یك سیگار روشن كرد. در همین حین زنی از میان جمعیت بلند شد و دست خود را بلند كرد. همه حضار با تعجب به او نگاه میكردند.
رجوی: پشت میكروفون بیا و حرفهای خودت را بگو.
زن: من مخالف نیستم اما این كه میگویید مردم با ما هستند فكر نمیكنم چنین باشد. من و شوهرم چند شب قبل از خارج آمدهایم و خود من 4 ماه است كه از ایران آمدهام.مردمی كه من دیدهام با آنچه كه شما میگویید تفاوت دارند. فكر نمیكنم آنها به ما كمك كنند. هیچ گونه جو سیاسی نظیر آنچه شما به آن اشاره میكنید در ایران به وجود نیامده است، چون خیلیها در ایران هستند كه حتی رادیو مجاهد را گوش نمیدهند و از مجاهدین هم به كلی بیخبرند. شما چطور انتظار دارید با اختناق شدیدی كه وجود دارد چنین كسانی در تهران بلند شوند و از ما حمایت كنند؟
رجوی: درست میگویی و درست صحبت كردی ولی من الان تو را قانع میكنم. این نظر تو به 4 ماه پیش برمیگردد و الان ایران خیلی فرق كرده است. از آن گذشته تا ما شهری را آزاد نكنیم مردم با ما نخواهند شد. ما روی نیروی خودمان حساب میكنیم. مردم در وهله اول نخواهند آمد و حتی ممكن است از ما بترسند و همان طور كه گفتی بروند و درهایشان را ببندند؛ ولی وقتی كه رفتیم و در كرمانشاه مستقر شدیم و مردم دیدند كه تعادل قوا به سمت ما میچرخد یك قدم بیرون میگذارند و ما در شهر میگردیم و اعلام میكنیم كه هستیم و آن وقت مردم جرأت میكنند درها را باز كنند و بعد جلو آمده از ما حمایت میكنند و ما هم كارها را به دست مردم میدهیم، ولی در ابتدا آنچه تو گفتی درست است. در آن موقع كه شما در ایران بودید چقدر از مردم مخالف خمینی بودند؟
زن: 90 درصد!
رجوی: این 90 درصد اگر بفهمند كه مجاهدین به شهرشان آمدهاند حتماً از آنها حمایت میكنند و مردم وقتی كه دیدند سپاه و كمیته دیگر نیست حتماً نمیترسند و وقتی كه اسلحه گرفتند خودشان همه كاره میشوند و شما فقط آنها را راهنمایی میكنید. البته اگر در این عملیات شكست هم بخوریم تأثیرش آن قدر هست كه باعث برپایی قیام توسط مردم شود، چون رژیم وضعیتی ندارد كه تا عید دوام بیاورد ولی ما در وضعیتی مثل 30 خرداد قرار داریم و باید به این كار تن بدهیم. البته برای من تصمیمگیری در این مورد مشكل بود چون بهترین نیروها و نفراتی را كه در سالهای زندان با هم بودیم به داخل صحنه میفرستیم. ما در این عملیات میخواهیم تمام سازمان و تمام ارتش آزادیبخش را به میدان جنگ ببریم. این، خودش ریسك بالایی دارد، چون جنگ دو وجه دارد؛ یا شكست یا پیروزی. در صورتی كه شكست باشد موجودیت سازمان به خطر میافتد. ما در قدیم 3 یا 4 نفر را در ایران داشتیم كه آن عملیاتها را میكردند كه سپاه و كمیتهها هیچ كاری نمیتوانستند بكنند. شما در سال 60 در عملیاتهای تهران چه كار میكردید؟
ساسان: بالطبع با این نیرویی كه داریم میرویم و حتماً برایمان موفقیتآمیز خواهد بود زیرا در سال 60 و 61 در تهران فقط 8 تا 10 تیم نظامی در سراسر تهران داشتیم كه نیروهای كمیته و پاسداران از دست ما در امان نبودند. مثلاً یك تیم 3 نفره ما این طرف میدان مصدق میایستاد، یك تیم آن طرف و سراسر مسیر را به راحتی میبستند و نیروهای پاسدار و كمیته هم كاری نمیتوانستند بكنند و از ما میخوردند.
مریم رجوی: ما در 30 خرداد از روی استیصال و ضعف با رژیم برخورد كردیم ولی امروز از موضع قدرت با او برخورد خواهیم كرد. البته دلیل اینكه ما میخواهیم این قدر زود دست به این عملیات بزنیم این است كه رژیم در حال حاضر هم دچار بحران نیرویی شده و هم روحیه نیروهایش به دلیل شكستهای پیاپی ضعیف شده است. برای همین هم میخواهد صلح صوری كند تا وقت پیدا كند و بسیج نیرو كند. به همین دلیل ما باید تا دیر نشده از این فرصت استفاده كنیم و این عملیات را انجام دهیم ولی قبلاً بین هر عملیات یكی دو ماه برای كارهای مقدماتی، از جمله شناسایی و آماده كردن خودروها و دیگر وسایل و مانور وقت لازم داشتیم كه در حال حاضر موفق شدیم همه كارها را در عرض همین مدت كوتاه بعد از عملیات چلچراغ انجام دهیم كه كار بسیار شاقی بود ولی با روحیه بالای افراد ما و عنصر مجاهد بودن كه در همه بوده است این كار در این مدت كوتاه عملی شد و خیلیها در این مدت كوتاه، آموزشهای پیچیدهای نظیر كار با تانك را هم یاد گرفتند و آماده عملیات شدند.
ما در این راه عاشوراگونه میرویم اما این بار با زمانی كه در 30 خرداد 60 شروع كردیم فرق میكند، چون در آن موقع چشمانداز پیروزی نداشتیم و عاشوراگونه شروع كردیم ولی این بار چشمانداز پیروزی داریم كه خیلی ملموس است. البته همه افراد باید بدانند كه میخواهند چه كار كنند. ما كاری میخواهیم بكنیم كه همه دنیا تعجب كنند و یك دفعه بفهمند كه ما در تهران هستیم و خمینی دیگر وجود ندارد.
مریم رجوی: درست است كه ما به خاطر وظیفهای كه داریم عاشوراگونه وارد میشویم ولی در اینكه ما حتماً پیروز میشویم هیچ شكی نداریم. الآن جبههها خالی شده و وقتی كه از جبهه آن طرفتر برویم كسی نیست كه جلو ما را بگیرد و ما آن قدر میخواهیم با سرعت پیش برویم كه هر كس كه مجروح شد باید خودش مسئلهاش را حل كند كه باعث كندی ستون نشود.
رجوی: اگر كس دیگری حرفی دارد باید بگذارد در میدان آزادی تهران بگوید و جمعبندی عملیات هم در همان جا خواهد شد. طی چند روزی كه ما در اردوگاه قدم زدهایم شاهد بودهایم كه بچهها چقدر كار كردهاند.
تانكهای 6چرخ سرعتشان زیاد است و هر سه تا از آنها كه وارد یك شهر شود همان رژهاش جو وحشت را حاكم میكند. ما برای همین از این تانكها استفاده میكنیم.
در اینجا نشست تمام شد و همه دست زدند و شعار دادند و نهایتاً سرودی پخش شد و افراد شروع به بیرون رفتن از سالن كردند. ساعت 30/2 بود كه سخنرانی پایان پذیرفت.
در روزهای شنبه و یكشنبه كارها جنبه آمادهسازی داشت و اسرایی كه قرار بود در عملیات شركت كنند سازماندهی شدند و طی یك نشست در روز شنبه فرمانده گردانها، سرگروهها و فرماندهان دسته در رابطه با آرایش ستون و مكانیزم عملیات توجیه شدند. در این نشستها به افراد گفته میشد كه تا باختران درگیری نخواهیم داشت و ستون تحت هیچ شرایطی نباید توقف داشته باشد.
در روز یكشنبه قرار شد كلیه قسمتها حداكثر تا ساعت 14 همه كارها را انجام داده و استراحت كنند كه غالب آنها موفق نشدند و بعضاً تا نیمه شب كار آمادهسازی ادامه داشت. تانكها نیز از چندین روز قبل تحویل تیپها شده بود. طی همین 2 روز افراد پایگاه بدیع به مرور آزاد شده و به قرارگاه اشرف رفته و در سازمان تیپها قرار میگرفتند. همچنین در روز یكشنبه كلیه تیپها در قرارگاه اشرف مانور داشتند. در این مانور آرایش ستون تمرین داده میشد و بعدازظهر همین روز بعضی از تیپها كه توانسته بودند نشست توجیهی را در روز شنبه بگذرانند در جلسه توجیهی شركت كردند. در این نشستها به افراد گفته میشد روی جاده حركت كنند و به سرعت 70كیلومتر در ساعت در پیشروی الزامی است و از هر طرف كه به شما شلیك شد به همان سمت شلیك كنید. در همین نشستها برگههایی جهت پر كردن به افراد داده میشد كه برگ شناسایی محسوب میشد.
همه ماشینها شمارهگذاری شده و تیپها كدبندی و نامگذاری شده و به همه ابلاغ شده بود كه مدارك عراقی را بگذارند و مقداری پول ایرانی بین افراد تقسیم شده بود و با برنامه و امكانات و سازماندهی، در انتظار دوشنبه و شروع عملیات بودند.
تحلیل سازمان كه موجب تصمیمگیری آن در آن مقطع بود به شرح زیر است:
1-با پذیرش قطعنامه 598 چشمانداز آینده نظامی سازمان در جدار مرز مبهم خواهد بود و رجوی در پیشبرد خط فعلی با مشكل روبهرو خواهد شد. (بن بست در عملیات نظامی)
2- ظاهراً عراق به سازمان فشار میآورده است و از قول افراد رده بالای سازمان نقل میشده است كه: «صاحبخانه (عراق) به ما فشار میآورد.» یا به عبارت دیگر: «صاحبخانه ما را جواب كرده است.»
3- براساس تحلیل سازمان، جمهوری اسلامی از دو عامل ثبات و پایداری، یعنی «جنگ» و «اختناق داخلی» برخوردار است كه با پذیرش قطعنامه 598 خود به خود عامل جنگ را از دست داده و صرفاً اختناق باقی مانده است. در پی این برداشت، سازمان به این استدلال رسیده بود كه: «اولاً جمهوری اسلامی از حیث نظامی در حداقل توان خویش و از حیث روحیه و توان عملیاتی و تدافعی بسیار ضعیف است، ثانیاً از حیث كمكهای مردم حداكثر نارضایتی وجوددارد و نظام در مقابل سؤال مردم بیپاسخ مانده است.
نیروهای متشكله حاضر در عملیات «فروغ» به سه گروه عمده در سازمان تقسیم میشوند:
1- نیروهایی كه از قبل در مجموعه ارتش آزادیبخش متشكل بودند و در عملیاتهای مختلف شركت داشتند و تجربیات خوبی از آن عملیاتها كسب كرده بودند. اینها از توانایی خوبی برخوردار بوده، آموزش دیده و از تابعیت تشكیلاتی و توانایی برخوردار بودند، تا آخرین لحظه میجنگیدند و هنگامی كه مهماتشان تمام میشد با نارنجك خودكشی میكردند و حاضر به تسلیم نبودند.
2- نیروهایی كه بنا به ضرورت طی یك فراخوان عمومی از اعضا و هواداران سازمان در كشورهای مختلف، بخصوص اروپا بسیج شده و به عراق روانه شده بودند. این دسته از نیروها با توجه به مدت محدود آموزش نظامی از كیفیت پائینی برخوردار بودند. این تیپها روحیه جنگی نداشتند، آموزش دیده نبودند و حتی لوازم آرایش خود را به همراه آورده بودند و با اقوامشان در ایران قرار ملاقات گذاشته بودند. تعدادی نیز مدارك تحصیلی خود را آورده بودند تا پس از فتح ایران، سهمی در قدرت بگیرند! به عبارت دیگر این گروه جهت سیاهی لشكر فراخوانی شده بودند.
3- اسرایی كه در عملیاتهای قبلی به اسارت سازمان درآمده بودند و با اقدامات توجیهی سازمان به آن جذب شده بودند و پس از آموزشهای لازم در تیپها سازماندهی شده بودند. این عده حدود 800 نفر برآورد شدهاند كه با وعده آزادی آمده بودند و انگیزه بسیار پائینی داشتند و توانایی نظامی مطلوبی نیز نداشتند و طبعاً در عملیات تلفات زیادی داشتند. البته عده كثیری از آنان از ابتدای درگیریهای اسلامآباد فرار كرده از كوهستانهای مجاور خود را به استانهای دیگر رسانده بودند.
قابل توجه است كه عمدتاً فرماندهان عملیاتی سازمان در عملیات «فروغ» از ردههای بالای تشكیلاتی بودهاند كه نظامی نبودهاند و بعضاً اصول اولیه فرماندهی یك عملیات نظامی را نمیدانستند. كلیه نیروهای سازمان، اعم از كادر و عضو و هوادار، به استثنای تعدادی كه هدایت و پشتیبانی را به عهده داشتند كه در این عملیات شركت كردند، مجموعاً در حدود 4500 تا 5000 نفر برآورد شدهاند كه در حدود 25 درصد از آنان را زنان و دختران تشكیل میدادند.
هر تیپ شامل 160 تا 180 نیرو مركب از دو گردان پیاده، یك گردان تانك، یك گردان ادوات، یك گردان اركان، یك گروهان پشتیبانی رزمی و یك دفتر بوده است. هر گردان پیاده شامل 5 نفر كه در 5 دسته 10 نفره سازماندهی شده بودند، میشد.
تجهیزات هر تیپ عبارت بود از 4 تانك، 6 دستگاه هینو حامل تیربار سبك، 4 دستگاه جیپ حامل تیربار، 2 دستگاه جیپ حامل دوشكا، 2 دستگاه جیپ حامل توپ 106، 2 دستگاه جیپ حامل تیربار دولول، یك دستگاه ایفا حامل ضدهوایی چهارلول، یك دستگاه ماشین دو پداله و یك دستگاه وانت دوكابینه حامل تیربار با یك دستگاه جیپ، 2 دستگاه لندكروز، یك دستگاه وانت دوكابینه برای فرماندهی، 4 دستگاه ایفا حامل نیرو، یك دستگاه كامیون، 2 تانكر سوخت و یك دستگاه آمبولانس، ضمناً در هر تیپ دو گروه فیلمبردار جهت ثبت كلیه وقایع سازماندهی شده بود.
پس از فراهم آمدن مقدمات، ستون ارتش آزادیبخش متشكل از 25 تیپ رزمی، رأس ساعت 6 صبح روز دوشنبه 3/5/67 پس از اجرای مراسم صبحگاهی از قرارگاه خود در عمق خاك عراق به حركت درآمده و پس از طی مسیر تعیین شده در ساعت 4 بعدازظهر از مرز خسروی عبور كرده و طبق پیشبینی، ستون ساعت 5 بعدازظهر از قصرشیرین و 6 بعدازظهر از سرپل ذهاب عبور كردند. از این پس وظیفه فرماندهی محورها و تیپ های تحت امر به قرار زیر آغاز شد:
1- محور اول به فرماندهی مهدی براعی، 3 تیپ تحت امر، وظیفه تصرف شهرهای كرند (تا ساعت 8 شب) و اسلام آباد (تا ساعت 10 شب) را به عهده داشته است.
2- محور دوم به فرماندهی ابراهیم ذاكری با 5 تیپ تحت امر، وظیفه تصرف كرمانشاه را تا ساعت 12 شب به عهده داشته است. در كرمانشاه قرار بوده است مراكز مهمی چون صدا و سیما، هوانیروز، مراكز قرارگاههای سپاه و… به تصرف درآید و تعدادی از تیپها مستقر و بقیه جهت كمك، محورهای بعدی را همراهی كنند. به منظور پاكسازی كرمانشاه یك ساعت توقف تا ساعت 1 بامداد درنظر گرفته شد.
3- محور سوم به فرماندهی محمود مهدوی با 2 تیپ تحت امر، وظیفه تصرف همدان را تا ساعت 30/7 صبح روز سه شنبه 4/5/67 به عهده داشته است. تصرف پایگاه هوایی نوژه نیز به عهده این محور بوده است. یكی از
تیپ ها در همدان مستقر و تپ دوم ستون را همراهی میكرده است. تصرف همدان و پایگاه نوژه تا 30/9 صبح به طول میانجامیده است.
4- محور چهارم به فرماندهی مهدی افتخاری با 2 تیپ تحت امر، وظیفه تسخیر و پاكسازی قزوین را به عهده داشته است. یك تیپ جهت نگهداری در قزوین مستقر و تیپ دیگر ستون را همراه میكرده است.
5- محور پنجم به فرماندهی محمود عطایی، كه ریاست ستاد فرماندهی كل را نیز برعهده داشت و با معاونت مهدی ابریشمچی با 13 تیپ تحت امر، مسئولیت اجرای مرحله نهایی عملیات یعنی تصرف تهران را داشته است. مراكز حساس تهران از قبل شناسایی و بین یگانهای رزمی تقسیم مسئولیت شده بود. زمان پیشبینی شده برای عملیات در تهران 4 بعدازظهر روز سهشنبه 4/5/67 درنظر گرفته شده بود. نیروهای این محور ازجمله زبدهترین نیروهای سازمان بودند.
سازمان در مورخ 3/5/67 ساعت 3 بعدازظهر عملیات خود را موسوم به «فروغ جاویدان» آغاز كرد. در لحظه حركت تیپها رهبری سازمان برای بدرقه در محل حاضر شده و اظهارات مختصری برای نیروها ایراد كرد.
عراق پیشاپیش حملات گستردهای را در جبهه غرب و جنوب آغاز كرده بود و یك عملیات هوایی برای ایجاد جو رعب و وحشت علیه مردم غرب كشور انجام داد. تقریباً همزمان با شروع عملیات «فروغ جاویدان» ارتش عراق با حجم وسیعی اقدام به حمله گستردهای در منطقه جنوب، با تظاهر به قصد تصرف خرمشهر انجام داد، كه هدف آن در حقیقت زمینگیر كردن قویترین لشكرها و تیپهای رزمی جمهوری اسلامی بود. برای تكمیل شدن رفع موانع، نیروی هوایی عراق روزهای قبل از آغاز عملیات سازمان، به دفعات مناطق تجمع نیرو در اطراف كرند و اسلام آباد را نیز بمباران كرد.
نیروهای سازمان پس از شروع عملیات در ساعت 4 بعدازظهر از مرزهای بینالمللی عبور كرده وارد خاك جمهوری اسلامی شدند. از آنجا كه رژیم عراق تجاوز خود را تا شهرهای قصرشیرین و سرپل ذهاب گسترش داده بود، نیروهای سازمان بدون درگیری و عبور از خط وارد شهرهای قصرشیرین و سرپل ذهاب شده و پس از عبور از كرند به سمت اسلامآباد پیشروی كردند و حدود ساعت 30/9 شب به اسلامآباد رسیدند و شهر را تصرف كردند.
در این شرایط عراق با توپ گردنه پاطاق را میزد. از طرفی هواپیماهای عراقی منطقه شمال گردنه موسوم به «ریجاب» و چندروستای پرجمعیت آن حوالی را بمباران شیمیایی نمود كه عده زیادی شهید و جانباز برجای گذاشت. هواپیماهای عراق اقدام به پخش حجم زیادی اعلامیه بر فراز شهرهای مرزی، ازجمله كرند غرب نمودند مبنی بر این كه عراق در حال انجام عملیات گسترده است و از نیروهای نظامی خواسته شده بود كه با دردست داشتن آن اطلاعیه خود را تسلیم نمایند و نیز از مردم منطقه تقاضای ترك منطقه شده بود. درواقع سازمان تا بالای گردنه پاطاق هیچ نیروی بازدارندهای جلو روی خود نداشت و تا زمانی كه بلندگوی سازمان در اسلامآباد غرب اعلام ننمود كسی باور نمیكرد كه سازمان دست به چنین عملیاتی زده است و همه گمان میكردند نیروهای عراق عاملان این عملیاتاند.
هواپیماهای عراقی هم در این موقع عملاً وارد كار شدند و با بمباران وسیع رزمندگان، تعداد زیادی از نیروهای ما را به شهادت رساندند. در ساعت 30/11 شب یكی از تیپ های باختران راه را اشتباه رفته همین امر باعث شده بود كه ترافیك سنگینی در شهر [اسلامآباد] و در خارج شهر به وجود بیاید. همچنین به علت فرار وسیع مردم از شهر ستون سازمان كاملاً متوقف شد.
پس از خروج ستون نیروهای سازمان از اسلامآباد پس از یكی دو درگیری كوچك، در ساعت2 نیمه شب 4/5/67 در منطقه حسنآباد، یكی از تیپهای سازمان گرفتار درگیری سنگینی شد و با این كه اولین تیپ گردنه حسنآباد را پشت سر میگذارد اما بعد از آن هم درگیر نبرد سنگینی در منطقه میشود.
پس از كمك رسانی گردانهای متعدد از تیپهای مختلف به نیروهای درگیر، درنزدیكیهای صبح مجدداً ستون سازمان به حركت درآمد اما باز در گردنه چهار زبر، درگیر شد و دنباله ستون متوقف گردید.
بر اثر نبرد سنگین در چهارزبر مرتباً تعداد زخمیها زیاد شد و تعداد لاشههای كامیونها و كشتهها و… افزایش پیداكرد و تعدادی از فرماندهان گردان درگیر هم كشته شدند. دراین وقت حمله دیگری از سوی سه راهی ملاوی به نیروهای سازمان صورت گرفت. در این میان اسرای حاضر در عملیات غالباً فرار كردند و بینظمی شدیدی بر نیروهای سازمان حاكم شد. بلافاصله پس از آزادسازی شهر اسلامآباد، یگانهای سپاه پیشروی را به سوی كرند آغاز كردند. قبل از رسیدن نیروهای خودی به این شهر در ساعت 3 نیمه شب، 3 فروند هلیكوپتر ترابری در كرند به زمین نشستند و تعدادی از كادرهای مجاهدین و رهبری سازمان [برابر اطلاعات موجود رجوی و همسرش طی مدت اشغال، در شهر كرند به سر میبردند.] را از شهر خارج كردند. از ساعت 7 حملات هواپیماها و سپس حملات هوانیروز باختران بر روی ستون سازمان شروع شد.
همین امر موجب شد كه نفرات، كه پیش از آن در ماشینهای خودشان بودند، از ماشینها خارج شده و در اطراف جاده لای شیارها و پناهگاههای طبیعی، كنار جاده و زیر پلها سنگر بگیرند و ستون كاملاً متوقف شود. در ضمن، همزمان، در اطراف كارخانه قند درگیری سنگینی درگرفت. در هر سه جبهه درگیری، نیروهای جمهوری اسلامی بر فراز ارتفاعات، بر نیروهای سازمان اشراف كامل داشتند و ضمناً با حملات هوایی نیروهای سازمان را به شدت سركوب كردند. دراین میان تعدادی از نیروهای ارتش آزادیبخش ناگزیر از فرار و عقبنشینی شدند. این در حالی بود كه تعدادی از بیسیمهای آنها از كار افتاده بود و آمبولانسها مرتباً زخمیهای سازمان را به عقب برمیگرداندند.
ظهر روز چهارشنبه 4/5/67 نیروهای جمهوری اسلامی از دوجبهه، از طرف پادگان الله اكبر و از منطقه جنوب اسلامآباد، به سمت اسلامآباد هجوم آوردند و مناطق غربی و جنوبی شهر را كلاً زیرفشار قرار دادند، به طوری كه حتی در جنوب شهر پیشروی داشتند. در ساعات آغازین روز چهارشنبه نیروهای ارتش آزادیبخش با امیدواری به پیشروی به سمت باختران، برای گرفتن تنگه چهارزبر به آن منطقه هجوم آوردند كه تلاششان ناكام ماند.
جریان حمله به این ترتیب بود كه افراد سازمان تا صبح چهارشنبه در لابهلای شیارهای كوهستان به طور مستتر استراحت می كردند، تا این كه در اولین ساعات بامداد هلیكوپترهای عراقی جهت باز كردن تنگه به كمك ارتش آزادیبخش آمدند و با آمدن آنها دستور تهاجم و حركت به نیروهای سازمان داده شد. درگیری شدیدی برای گرفتن تنگه آغاز شد و با شكست اولین تهاجمات ارتش آزادیبخش، فرار نیروهای سازمان شروع شد. نیروهای جدید با این تصور كه راه باز شده است به سمت جلو در حركت بودند و در همین حال با نیروهایی روبهرو میشدند كه در حال فرار بودند و علت عقبنشینی را هم توضیح نمیدادند. نیروهای تازهوارد نیز با رفتن به صحنه درگیری و حركت به سمت عقب متوقف شدند. حملات هوایی مكرر و هجوم هلیكوپتر و كاتیوشا به منطقه، از سوی جمهوری اسلامی، امكان سازماندهی را از آنان گرفت و نیروهای سازمان به تعجیل در ماشینهای انباشته از نفرات، در حالی كه بعضی افراد به جاهای مختلف ماشین آویزان بودند عقبنشینی میكردند.
غروب روز چهارشنبه درگیری تنگه چهارزبر باعقبنشینی نیروهای ارتش آزادیبخش به پایان رسید و از شب پنجشنبه عقبنشینی كامل آغاز شد. چهارشنبه شب در ساعت 7 بعدازظهر شدت حملات ارتش جمهوری اسلامی حتی فرصت عقبنشینی را هم از نیروهای سازمان گرفته بود. از صبح روز پنجشنبه 6/5/67 نیروهای در حال فرار آنها، در حوالی اسلامآباد مورد چند حمله مختصر قرار گرفتند. مجروحین یا خود را می كشتند یا امیدوار بازگشت نیروهای تازهنفس میماندند. تعداد زیادی از افراد نیز در كوه و دشت و روستاهای اطراف پراكنده شدند و آخرین خودروهای سازمان با حداكثر ظرفیت و در حالی كه افرادی به اطراف آن آویزان بودند به داخل خاك عراق بازگشتند.
یكی از فرماندهان سپاه پاسداران در تشریح عملیات میگوید: 11 روز قبل از حمله مجاهدین به داخل كشور، باخبر شدیم كه تغییرات جدیدی در آرایش ناوگانهای مستقر در خلیج فارس و دریای عمان به وجود آمده است. به طور مثال ناو هواپیمابر وینسنس به طرف دهانه تنگه هرمز آمده بود و ناوهای انگلیسی حركات مشكوكی را انجام می دادند. در همین موقع 53 نفر از نمایندگان كنگره امریكا (به نقل از رادیو منافق) طی نامهای از وزارت امور خارجه خواسته بودند كه دولت ریگان در جهت تقویت سازمان مجاهدین به عنوان آلترناتیو آینده حكومت ایران برنامهریزی بكند. دو روز بعد از این قضایا یعنی 9 روز قبل از حمله آنها و درست بعد از قبول قطعنامه 598 از طرف ایران اسلامی،عراق در دو جبهه غرب و جنوب دست به تحركات وسیعی زد. در جنوب خود را تا جاده خرمشهر- اهواز رساند و به طرف جاده اهواز حركت كرد و قصد داشت خرمشهر را دور بزند و در غرب از محور ازگله- قصر شیرین- سرپل ذهاب- گیلانغرب- سومار – نفتشهر و میمك به عمق 30كیلومتر به داخل كشور تعرض كرد. به لطف خداوند، درجنوب بچهها با آمادگی كه داشتند و همچنین با حضور وسیع و بهموقع مردم ضربه مهلكی را به دشمن وارد آوردند و او را تا مرزهای بینالمللی عقب راندند. اما در غرب دشمن تجاوزش را گسترش می داد. در این مدت سعی كرد كه از محور سومار خودش را به سه راهی استراتژیك اسلام آباد- ایلام- ایوانغرب و همچنین درمنطقه گیلانغرب هم می خواست خودش را به سه راهی دیگری برساند. اما خوشبختانه همان طور كه از رادیو شنیدید مردم ایوان دلاورانه مقاومت كرده و تعدادی از تانكهایشان را منهدم كردند و سه دستگاه از آنها را هم به غنیمت گرفتند و تعدادی هم اسیر گرفتند دشمن ناچار شد كه 11 كیلومتر از آن سه راهی مهم عقبنشینی كند. رزمندگان یكی از تیپها نیز 11 تانك دشمن را منهدم كردند و دشمن به ناچار عقبنشینی كرد.قرار بود وقتی مجاهدین به تهران رسیدند، با پخش یك اعلامیه شدیداللحن از كشورهای دیگر درخواست حمایت كنند و آنها نیز مجاهدین را حمایت نمایند.
* برگرفته از کتاب “مجاهدین خلق، از پیدایی تا فرجام”
رجا نیوز