پس از اخراج مفتضحانه فرقه رجوی از عراق و انتقال آن ها به آلبانی، رجوی با ریزش حداکثری اعضاء مواجه شد. چرا که رجوی در آلبانی نمی توانست اعضایش را از دستگیر شدن توسط حزب بعث و انتقال به ابوغریب بترساند.
رجوی که بارها طعم تلخ رو در رو قرار گرفتن اعضاء جدا شده با فرقه اش را چشیده بود، می دانست اگر فکری به حال جداشده ها نکند، آن ها آبرویی برای او و فرقه اش در کشور آلبانی نمی گذارند. لذا اهرم فشار مالی را بکار برد و با زد و بندهای مختلف توانست کمیساریای پناهندگان را مجبور کند که حق پناهندگی اعضاء را به او پرداخت کنند تا او حقوق هرکس را مشخص کند.
اما بازهم رجوی بود که سیاست هایش بر سرش خراب شد و نتوانست راهی از پیش ببرد. چرا که جبهه ای قوی بر علیه او در آلبانی شکل گرفت که توانست تمام حق و حقوق جداشده ها را بصورت قانونی و از مجاری اصلی آن لازم الاجرا کنند.
در یکماه گذشته، ابتدا سرفراز رحیمی و حالا رفیق دهقان دو جداشده ی بلوچستانی فرقه در آلبانی که به هر دلیل زیر فشار فرقه مجبور به انجام اقداماتی در راستای اهداف رجوی بودند با گفتن نه بزرگ به فرقه منفور رجوی راهشان را از این فرقه تبهکار جدا کردند و در جبهه مقابل رجوی قرار گرفتند.
حالا رجوی بیش از پیش به خود میلرزد که دیگر چه سیاست خصمانه و ضد بشری باید بکار بگیرد تا اولاً جلوی ریزش نفراتش را بگیرد و ثانیاً از آنجا که نمی تواند مانع این ریزش ها شود، چطور بتواند جلوی تقابل آن ها با فرقه اش را بگیرد.
تجربه نشان داده رجوی همواره بدترین و احمقانه ترین روش ها را امتحان می کند در حالیکه اگر ذره ای درک و انسانیت داشت بجای آن که از ده سال قبل گم و گور شود در همان عراق فرقه تبهکارش را منحل می کرد و اعضاء را به حال خودشان می گذاشت تا زندگی و آینده شان را آزادانه ادامه دهند. اما این احمق با هدف نابودی این اعضاء آن ها را زیر آماج حملات انتقام جویانه عراقی ها قرار داد تا با کشتار آن ها مانع از وضعیت فجیع امروزی فرقه اش شود.