آقای کریم خان
دادستان دیوان کیفری بین المللی
با سلام و عرض احترام
اینجانب محمدرضا گلی اسکاردی در سال 1367 به سازمان مجاهدین خلق پیوستم و در سال 1390 از این سازمان جدا شدم. یعنی 23 سال از ایام جوانی خود را در این سازمان به بیگاری بدون دریافت حقوق سپری کردم.
در این سازمان بر خلاف میل باطنی اعضاء حق ازدواج و تشکیل خانواده از آنان گرفته شد و در تمامی زمینه ها حق انتخاب از ما گرفته شد و شکنجه های روحی و جسمی به صورت مستمر بر ما اعمال گردید. زندگی ما همچون روبات هایی بود که صرفا کارهای برنامه ریزی شده را انجام می دهند. اگر از اجرای فرمان ها امتناع می کردیم مجازات های سختی در انتظارمان بود.
زمانی که من سوژه نشست های عمومی می شدم، جمع کثیری را تشویق می کردند تا با داد و بی داد و فحش و بد و بیراه شخصیت مرا بشکنند و مرا تابع امیال باطل خویش کنند. اگر مرا فقط شکنجه فیزیکی می کردند راضی بودم اما شکنجه روحی تحملش خیلی سنگین بود. یکبار به مدت چهار ساعت مرا سرپا نگه داشتند تا دیگران با پرخاش حرفهایشان را به من بزنند. من حق نداشتم به آنها جواب بدهم. گناه من چی بود؟ فقط برای مسعود رجوی نامه نوشتم و درباره خط و خطوط سازمان به او انتقاد کردم. من به خودم جرات دادم تا به رجوی انتقاد کنم. به همین دلیل تشکیلات با برگزاری نشست جمعی و با ارعاب و سرکوب روانی مرا زیر فشار قرار داد تا از انتقادم کوتاه بیایم اما من روی حرفم ایستادم گفتم ظلمت را نمی پذیرم.
من در داخل تشکیلات حق نداشتم با خانواده ام ارتباط بر قرار کنم. خانواده ام تا سالها از من بی خبر بودند. نمی دانستند زنده ام یا این که مرده ام! در داخل تشکیلات حق نداشتم با دیگران درد دل کنم. به محض رویت چنین صحنه هایی باید می آمدم گزارش می کردم و جواب می دادم. باید هفتگی در نشست های جمعی بر خلاف میل خودم موارد تصورات جنسی را می خواندم و بعد مورد توبیخ قرار می گرفتم.
من با فریب وارد تشکیلات شدم و بیرون رفتن از تشکیلات ممنوع بود. در سال 1390 من با یکی از دوستانم با برنامه ریزی فرار کرده وخودمان را به نیروهای عراقی که در بیرون قرارگاه اشرف مستقر بودند معرفی کردیم و در واقع بدین شیوه از آن زندان بزرگ یعنی قرارگاه اشرف نجات یافتیم.
تشکیلات رجوی هیچ حقی برای افراد به رسمیت نمی شناسد و پایه ای ترین حقوق انسانی را نقض می کند. افرادی را در درون تشکیلات می شناسم که به دلیل فشارهای تشکیلاتی دست به خودکشی زدند و همچنین کسانی بودند که نمی خواستند در تشکیلات باقی بمانند که آنها را زندانی کرده و تا مدتهای طولانی در بلاتکلیفی نگاه داشتند و آنقدر آنها را تحت فشار قرار دادند تا ابراز پشیمانی کنند و داخل تشکیلات بمانند. اما اگر افراد مقاومت می کردند، مسئولین سازمان مجاهدین خلق به شکنجه فیزیکی هم علاوه بر فشارهای روحی روی می آوردند.
در حال حاضر ابتدایی ترین حقوق انسانی از اعضای مجاهدین خلق در آلبانی سلب می شود. من حاضرم در هر دادگاهی با نمونه های بسیار به این امر گواهی بدهم. من از شما می خواهم که سران سازمان مجاهدین خلق را محاکمه کنید و آنان را در برابر جنایاتی که انجام داده اند پاسخگو گردانید.
محمدرضا گلی اسکاردی
ساری – مازندران – ایران