فرزین جان سلام ، امیدوارم که حالت خوب باشد. وقتی مادرمان از دنیا رفت من منتظر شما بودم، انتظار داشتم تماسی با من بگیری ولی متاسفانه این کار را انجام ندادی . تا آنجایی که من خبر دارم دست شما به لحاظ دسترسی به فضای مجازی بازتر است تا ما بقی نفراتی که در کمپ هستند . آنقدر تحت کنترل هستی که به اختیار خودت نمی توانی زنگی به خانواده ات بزنی. فرزین واقعا شما دارید چکار می کنید؟ راهی را برای خودت انتخاب کردی که معلوم نیست آخرش به کجا منتهی می شود؟! می خواهم بگویم دور خودت می چرخی، و هر چه فکرش را می کنم که چرا خودت را انداختی به عقب به نتیجه قانع کننده ای نمی رسم! نمی خواهم به گذشته برگردم.
فقط سئوالم از شما این است، خبر داری خانواده ای که بدست خودت آنها را متلاشی کردی کجا هستند؟! مگر آنها خانواده شما نبودند؟ سراغی از آنها می گیری؟ اجازه به شما می دهند سراغی از آنها بگیری؟ من برادر شما هستم، دشمن شما نیستم. وقتی می بینم که برادرم در یک محیط بسته و قطع از دنیای بیرون خودش را دارد به تباهی می کشاند از درون بهم می ریزم . حرف اول و آخرمن با شما این است که بیشتر از این خودت را عذاب نده! در دنیای آزاد قدم بگذار. هنوز هم دیر نشده می توانی به آغوش گرم خانواده ات برگردی. شما سطح سوادت بالاست. خوب معنی خانواده و آزاد بودن را درک می کنی . پس فکری به حال خودت بکن و آزاد زندگی کن .
برادرت بهمن هاشمی