فرقه رجوی برخلاف ادعای سراپا دروغ شان جایگاهی در میان مردم ایران ندارند. بعد از سی خرداد سال 60 به خاطر جنایتی که علیه مردم کشورش انجام داده بود و بعد از آن همکاری همه جانبه با دشمن مردم ایران عملا هیچ گونه پایگاهی در بین مردم ندارند و مردم ایران آنها را به عنوان مزدور و دشمن وطن و خائن می شناسند.
وقتی ما در مناسبات فرقه ای رجوی در اشرف حضور داشتیم به خاطر مغزشویی و وجود مستمر سانسور به اخبار بیرون دسترسی نداشتیم و هر چیزی که فرقه رجوی می گفت باید قبول می کردیم. آنان همیشه مدعی این بودند که فرقه در داخل کشور پایگاه اجتماعی دارد و این در ذهن تداعی می شد که حداقل خانواده های اعضای فرقه هوادار مجاهدین خلق هستند. اما وقتی تعداد زیادی از خانواده ها بعد از سرنگونی صدام به اشرف آمدند، اعضا سازمان به خاطر دروغهایی که در مورد خانواده ها شنیده بودند دچار تناقض شده و متوجه شدند که بیشتر حرفهای رجوی ها و مسئولینش دروغی بیش نبوده است. برای پرداختن به این نکته بهتر است قدری به گذشته یعنی به عملیات دروغ جاویدان سرک بکشیم . رجوی در نشست توجیهی عملیات عنوان کردکه اگر پایمان به خاک ایران برسد همه مردم و خصوصاٌ خانواده های اعضا به کمک سازمان خواهند آمد !!!. اما هر چقدر جلوتر رفتیم خبری از حمایت مردم نبود و شاهد بودیم که مردم سلاح به دست گرفته و برای جنگ با نیروهای مجاهدین به میدان آمده بودند و آنجا بود که معلوم شد رجوی دروغی بزرگ به نام حمایت خانواده ها را به ما تحویل می دهد .
وقتی من به داخل کشور آمدم انتظار داشتم که خانواده ام از مجاهدین حمایت کنند ولی دیدم که آنان نیز رجوی ها را مورد لعن و نفرین قرار می دهند و از اینکه چرا اجازه یک تماس تلفنی به من ندادند، شاکی بودند و می گفتند فرقه ای که این همه در ایران جنایت کرده چگونه می تواند به قدرت برسد و حتی وقتی با خانواده های دیگر در استان دیدار داشتم همه مدعی بودند رجوی ها در ایران جنایت انجام داده و باید به سزای جنایت شان برسند و فرزندان خود را یک فریب خورده معرفی می کردند .
وقتی پای خانواده ها به اشرف باز شد شاهد ریزش نیرو در مناسبات بودیم و این بار کینه حیوانی رجوی برای همه مشخص شد که هیچ اعتقادی به خانواده ندارد و هر چیزی که عنوان می کرد دروغی بیش نبود. وی برای اینکه جلوی ریزش نیرو را بگیرد به همه خانواده ها انگ مزدور زد تا این گونه هم کینه حیوانی خود را نشان دهد و هم مانع ریزش نیرو از مناسبات شود. اما نمی دانست اعضا فرقه پدر و مادر پیر شان را مزدور نمی دانند و اگر هم چنین موضعگیری کنند به خاطر فریب کاری و مغزشویی سران فرقه است .
فشار خانواده چنان برای تشکیلات سنگین بود که رجوی های ضد دین، با سنگ و آهن تیز به خانواده های خواهان ملاقات حمله کردند و این نقطه عطفی برای شناخت خانواده ها از فرقه رجوی بود و انگار چیزی در درون آنها تغییر نمود و دریافتند که اعضای گرفتار تا کجا در منجلاب خیانت فرقه رجوی فرو رفتند و باید کمک شان کرد تا از این جهل و ناآگاهی خارج شوند .
آری این گونه بود که کم کم ماهیت فرقه ای رجوی در مورد داشتن به اصطلاح پایگاه اجتماعی برای همه مشخص شد و اکنون باز هم با دریدگی خاص خود مدعی داشتن پایگاه اجتماعی هستند!
برای فرقه هایی مانند رجوی این گونه است که وقتی از داخل تهی می شوند سعی می کنند با ردیف کردن یک مشت شعارهای فریبنده و دروغین به نیروهایشان انگیزه بدهند.
ادعای داشتن پایگاه اجتماعی مجاهدین در داخل کشور فریبی بیش نیست و اکنون ماهیت فرقه رجوی به حدی برای همه روشن شده که نسل جوان هم آنان را جنایت کارانی می دانند که به وطن خود خیانت کردند و نقطه اوج این جنایت و خیانت را همکاری آشکار با صدام یعنی دشمن مردم ایران می دانند . حال رجوی ضد بشر هر چقدر می خواهد اندر باب خانواده به لجن پراکنی بپردازد. چیزی که روشن است شما در نزد خانواده اعضا خودتان هم جایی ندارید.
رجوی به خاطر فردیت خاصی که دارد هنوز هم رویای سرنگونی در سر می پروراند و فکر می کند می تواند در ایران به قدرت برسد!
شما توانایی حل تضاد خانواده را ندارید پس چگونه مدعی رسیدن به قدرت هستید؟ خانواده چنان شکافی در تشکیلات ایجاد نموده که آثار آن هر روز بیشتر خودش را نشان می دهد. رجوی ضد بشر در اولین قدم اجازه تماس به اعضای خود بدهد تا شاهد عواقب آن باشد و خواهد دید که دیگر یک نفر در تشکیلات باقی نخواهد ماند .استقامت خانواده ها در مقابل فریبکاری رجوی ها مانند طناب داری عمل نموده و هر روز شاهد تنگتر شدن آن هستیم .
هادی شبانی