شام هجران من اینک طی شد…
حس غریبی است. عشق خودنمایی می کند. اقاقیا به استقبال آمده و نسیم مژده وصل میدهد. انتظار پایان یافته و بازگشت پرستوی دیگر سخنی است که هر پیر و جوان ورد زبان خود کرده است. پاییز اسارت رخت بر بسته و بهار آزادی یکبار دیگر دمیده است.
اکنون مردی دیگر بعد از سالیان درد و رنج فراق با کوله باری از خاطرات تلخ و شیرین که هر کدام از آنها درس بزرگی از استقامت و پایداری است پای بر خاک وطن گذاشته است. امروز عشق طلوع می کند. چشمان همگان از شوق وصال اشک آلود است. خانه و خانواده بی صبرانه چشم انتظار آمدنش بودند و با آغوش های باز منتظر.
خبر کوتاه بود؛ پرویز حیدرزاده اهل مازندران بعد از سی سال اسارت و از دست دادن بهترین ایام جوانی خود به خاک میهن و آغوش گرم خانواده بازگشت. پرویز بعد از انتقال مجاهدین خلق به آلبانی در پاییز سال 1396 این فرقه را ترک و در سال 1397 رسما اعلام جدایی کرد. وی در جریان جنگ تحمیلی و در حالیکه در لباس مقدس سربازی مشغول دفاع از تمامیت ارضی وطن در مقابل دشمن متجاوز بود به اسارت نیروهایی درآمد که ادعای ایرانی بودن داشتند، ولی در جبهه دشمن بر علیه ملت و کشور خود می جنگیدند.
آنها پرویز را به اسارت در آوردند تا پاداش مزدوری خود را از صدام ملعون بگیرند. و اینک او بعد از 35 سال دوری از وطن و خانواده در میان بدرقه گرم و پرشور دیگر دوستانش به خاک وطن و به آغوش خانواده بر می گردد. این بازگشت برای او تولد و سلامی دیگر به زندگی ست.
بازگشت پرویز حیدر زاده در بطن خود سه پیام رسا و مهم داشت. پیامی خطاب به اعضایی که همچنان در اسارت ذهنی و فیزیکی فرقه مجاهدین هستند، که اگر ذره ای اراده کنند و آن حصارهای اسارت را کنار زده و بشکنند، مام وطن و آغوش گرم خانواده پذیرای آنها خواهد بود و آنها را به هیچ وجه در قبال گذشته شان سرزنش و ملامت نخواهند کرد. پیام دیگر بازگشتش خطاب به خانواده های اعضای تحت اسارت در ایران است که مایوس و سرخورده نشوند، عزیزان آنها باز خواهند گشت و با قدری صبر و تلاش روزی می رسد که آنها را در آغوش خواهند کشید.
همچنین بازگشت پرویز پیام رسای دیگری هم به مسئولین فرقه مجاهدین داشت که دوران مناسبات برده ساز شما دیگر تمام است و نمی توان تا ابد نسلی را به اسارت گرفت و به آنها دروغ گفت! وقتی نسلی آزادی و رهایی را اراده کند لاجرم می بایست رجوی و دیگر سرکردگان فرقه اش در مقابل عزم و اراده سترگ آنها سرتسلیم فرود آورند و به خواسته آنها که همانا آزاد زیستن است تن دهند.
طلوع آزادی اعضا و غروب فرقه مجاهدین در خاک آلبانی آغاز شده است. این را پرویز حیدرزاده و صدها پرویز دیگر در آینده به ما نوید خواهند داد. بی شک آینده از آن کسانی است که رنج بردند و استقامت کردند. مقدم پرویز بر جای جای خاک وطن از تهران و مازندران و گیلان و فارس و خوزستان فرخنده و مبارک باد.
شام هجران من اینک طی شد……
می روم امشب از این خاک غریب
همه ی جان من اکنون پراز عشق وطن است.
ای دل خسته ی من، تنگ آن کوه و زمین و دمن است
من سوی تو به پرواز آیم.
ای وطن، عشق تو را من به چه حالی به زبان آرم؟؟؟
باورم نیست که سرما طی شد
همه فکر من اکنون لحظه دیدار است.
اکرامی