انقلاب اسلامی بهمن ماه 1357 یکی از با شکوه ترین جنبش های اجتماعی و سیاسی بود که تاریخ معاصر کمتر نمونه آن را بیاد دارد. حضور گسترده تمامی احاد مردم ایران از پیر و جوان و زن و مرد و همه اصناف و قومیت های مختلف اتحاد و همبستگی بی سابقه حول یک رهبری در آن مقطع رمز پیروزی این انقلاب بود که با آمیزه های مترقی اسلامی تبلیغ میشد.
شکستن طلسم اختناق و دیکتاتوری سالیان و باز شدن فضای سیاسی جامعه این فرصت را در اختیار احزاب و جریانات سیاسی مختلف قرار داد تا هر کدام هویت برنامه های خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهند. در این میان سازمان مجاهدین خلق که شعار اسلام انقلابی و حمایت از کارگران، دهقانان و برابری حقوق زنان و مردان و مبارزه با امپریالیسم امریکا را در برنامه های خود تبلیغ می کرد مورد اقبال اجتماعی بخشی از اقشار جامعه و به خصوص جوانان قرار گرفت. جوانانی که در منتهای صداقت و با اعتقادات و احساسات پاک اراده کرده بودند تمامی سرمایه عمر و جوانی و پتانسیل آزاد شده خود را فدای بهروزی و خوشبختی و رفاه مردمشان کنند. آنها در این راه مجذوب شعارهای فریبنده، سخنرانی های آتشین و شخصیت کاریزماتیک مسعود رجوی شدند. آنها احساس کردند که مجاهدین خلق می تواند گمشده سالیان آنها باشد. احساسی که سالیان بعد بصورت سراب خود را به آنها نشان داد.
مجاهدین خلق از همان ابتدای پیروزی انقلاب در سال 58 و شروع فعالیت های سیاسی و تبلیغی مواضع دوگانه اتخاذ کرد و در حالیکه در ظاهر از دولت و رهبری آیت الله خمینی و به خصوص مواضع ضد امریکایی جمهوری اسلامی حمایت می کرد و در رفراندم به جمهوری اسلامی رای مثبت داده بود و در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت و از تمامی استانها نماینده معرفی کرده بود و چنین وانمود می کرد ساختارها و نهادهای برآمده از انقلاب را به رسمیت می شناسد ولی از طرف دیگر و به خصوص در مناسبات درون تشکیلاتی هواداران، سمپات ها و اعضا را به مخالفت با وضع موجود تشویق می کرد. ترفند مجاهدین در این مقطع مظلوم نمایی بود. در تمامی میتینگ ها و تجمعات نیروهای خود را تشویق به تحریک با بکارگیری شعارهای تند و توهین آمیز بر علیه شخصیت ها و رهبران انقلاب می نمود تا بدینوسیله احساسات نیروهای وفادار به انقلاب و نهادهای انقلابی را تحریک و وادار به خشونت نماید و با گرفتن عکس و فیلم برداری از درگیری خود را مظلوم و دیگران را ظالم معرفی نماید. مجاهدین خلق از همان ماههای اول پیروزی انقلاب در مقابل خلع سلاح و تحویل دهی سلاح به شدت مقاومت می کرد در حالیکه بعد از پیروزی انقلاب و استقرار نهادهای برآمده از انقلاب و به رسمیت شناخته شدن فعالیت های سیاسی احزاب، دیگر ضرورتی به داشتن سلاح نبود. مجاهدین خلق در تمامی استانهای کشور دفاتر جنبش ملی مجاهدین شاخه سیاسی خود را تاسیس کرده بود و در سطح دانشگاه ها بیشترین امکانات و ستادها و دفاتر را در اختیار داشت و نشریه مجاهد در تیراژ بالا چاپ و بفروش می رسید و در تمامی دکه های روزنامه فروشی ها عرضه میشد.
مسعود رجوی در همان موضع گیری های اول خود نشان داد که سودای قدرت در سر می پروراند و به هیچ چیز جز رهبری مطلق رضایت نمی دهد. در همان سال 58 در یک اقدام بی سابقه و خارج از عرف دیپلماتیک، رابط خود محمدرضا سعادتی را به سفارت اتحاد جماهیر شوروی فرستاد تا مذاکراتی را برای تحویل گیری سلاح و تجهیزات پیشرفته مخابراتی و شنود انجام دهد. رجوی در پاسخ سفارت روسیه که پرسیده بود با توجه به پیروزی انقلاب چه نیازی به تحویل سلاح دارید پاسخ داده بود انقلاب واقعی مردم ایران هنوز پیروز نشده است. بعدها محمدرضا سعادتی به جرم جاسوسی دستگیر و زندانی شد. سازماندهی و به حرکت انداختن واحدهای شبه نظانی موسوم به میلیشیا در خیابانهای تهران و دیگر شهرستانها به شکل کاملا نظامی و آموزش انواع سلاح و ساخت بمب های دست ساز نشان داد که مسعود رجوی بدنبال یک تقابل نظامی زودرس با جمهوری اسلامی است.
با شروع جنگ و تجاوز نظامی عراق به ایران رجوی دستور حضور هواداران در جبهه های جنگ را صادر کرد تا بقول خودش در صف مستقل به دفاع در مقابل تجاوز بپردازند که البته بعدها مشخص شد اعزام هواداران به جبهه های جنگ نه بمنظور دفاع در مقابل تجاوز بلکه بسیج جمع آوری و انتقال سلاح به پشت جبهه یعنی دفاتر شان بوده است. رجوی همچنین برای مهیا ساختن شرایط خارجی برای مقابله نظامی با جمهوری اسلامی در همان سالهای 58 و 59 چند سفر بصورت مخفیانه به خارج ایران داشت که در یکی از سفرها با مسئولین عراقی در پاریس با وساطت دولت فرانسه دیدار کرد. همزمان ساعاتی از پخش برنامه های صدای فارسی رادیو عراق به مجاهدین خلق اختصاص داده شد. تمامی این اقدامات نشان می داد که مسعود رجوی در صدد یک تقابل نظامی با جمهوری نوپای اسلامی است و در حقیقت قبل از 30 خرداد سال 60 خود را مهیا برخورد نظامی کرده بود.
ادامه دارد
اکرامی