علی اکرامی در قسمت قبلی مصاحبه گفت: بعد از اینکه قربانعلی ترابی در سال 1373 در زیر باز جویی و شکنجه باز جویان کشته شد از طرف مجاهدین خلق به خانواده قربان در ایران زنگ زدند و ابتدا تلاش کردند مرگ وی را به انجام عملیات در داخل ایران ربط دهند ولی بعد از اینکه فرزندش محمدرضا در اواخر سال 1377 بدستور سازمان از کانادا به عراق اعزام شد مسئولین دلیل مرگ قربان را به فرزندش محمدرضا به دروغ سکته قلبی اعلام کردند.
***
سوال: شما تاکید دارید که قربانعلی ترابی توسط سران فرقه و بدلیل اختلافاتی که با آنها پیدا کرده بود در زندان کشته شده است. چه دلایلی برای این ادعاهایتان دارید؟
اکرامی: ببینید اگر ما این ادعای مسئولین فرقه را قبول کنیم که مرگ قربانعلی ترابی بطور طبیعی و بر اثر سکته قلبی بوده است پس چرا محل دفن و مزار او را اعلام نمی کنند؟ جهت اطلاع شما من بیش از 5 سال مسئولیت مزار مجاهدین خلق در قبرستان وادی السلام که در کربلا و حد فاصل 15 کیلومتری این شهر در مسیر شهر نجف قرار دارد را بر عهده داشتم و به آمار اعضای دفن شده در این قبرستان که تا قبل از انتفاضه شعبانیه مردم عراق کلیه کشته شده ها و فوتی های مجاهدین خلق در این قبرستان دفن میشدند، اشراف کامل دارم.
کشته ها و فوتی های مجاهدین خلق که خبر آن بصورت رسمی از طرف این فرقه اعلام شده در سه قطعه این قبرستان بصورت مستقل خاک شده اند. مثلا کشته شده هایی که در فروردین 1367 در اطراف شوش درعملیاتی با عنوان آفتاب قربانی شدند در قطعه چهار و کشته های عملیات مهران معروف به چلچراغ در تاریخ 28 خرداد 1367 در قطعه پنج و کشته های عملیات موسوم به فروغ در سه مرداد 67 در تنگه چهار زبر در قطعه شش به خاک سپرده شدند که تعداد دفن شده های آفتاب 123 نفر، چلچراغ فکر کنم 86 و عملیات فروغ 150 نفر میباشند. البته تعداد کشته های فروغ بالغ بر 2506 نفر بود ولی ما موفق شدیم فقط 150 نفر را به پشت جبهه منتقل و در کربلا به خاک بسپاریم که از این تعداد 50 نفر بکلی متلاشی شده وهویت آنها مشخص نشد و تحت عنوان مجهول به خاک سپرده شدند و 50 نفر دیگر هم فقط پلاک های آنها از صحنه به عراق منتقل شد و فقط پلاک هایشان بخاک سپرده شد و 50 نفر دیگر با هویت اصلی بخاک سپرده شدند. به جز اینها کاظم رجوی هم در همین قطعه بخاک سپرده شد. بصورت غیر رسمی جسد شاعر ناراضی که بطرز مشکوک کشته شد مجتبی میرمیران (م بارون) هم در قطعه قبرستان شهروندان عراقی بخاک سپرده شده است و من که مسئول مزار مجاهدین خلق بودم از جریان بخاک سپردن وی اطلاعی نداشتم و مسئول قبرستان معروف به ابوعلی یک روز که طبق معمول به قبرستان رفته بودم به من گفت سه روز پیش برادران شما جسد یک مجاهد را بدون تشریفات قانونی و مراسم به قبرستان آوردند و در قسمت قبرستان عراقی ها خاک کردند و من تعجب کردم همراه آنها نبودی و مخفیانه خاکش کردند. بنابراین توجه دارید دیگر بجز این تعداد که گفتم هیچ عضو مجاهدین خلق در کربلا بخاک سپرده نشد. اینکه خانم زهرا سراج به فرزندش گفته پدرش قربانعلی در کربلا به خاک سپرده شده دروغ محض است و من حاضرم با هر هیات بی طرف و حتی مسئولین مجاهدین خلق به کربلا رفته و این ادعا را ثابت کنم. برخی دیگر هم که در ورودی قرارگاه بدیع سابق به خاک سپرده شده اند. بنابراین مسئولین فرقه مجاهدین خلق باید پاسخ بدهند اگر واقعا بدلیل سکته قلبی قربانعلی ترابی فوت کرده او را در کجا به خاک سپرده اند؟ این کمترین حق فرزندش محمدرضا است که از محل دفن پدرش اطلاع داشته باشد. اگرچه انبوه مدارک و همچنین اعضایی که در زندان با او بوده اند همگی گواهی این هستند که ایشان زیر شکنجه فوت کرده اند.
سوال: پس چرا همسر ایشان و خواهرانش حاضر نیستند این واقعیت را بیان کنند؟
اکرامی: مسئولین فرقه در قبال وابستگان قربانیان سیاست تهدید و تشویق را تواما بکار می بردند مثلا به یکباره خانم زهرا سراج به عضویت شورای رهبری در آمد و در معاونت سر رشته داری مسئولیت انبارغذایی، نانوایی، یخسازی و تولید نوشابه و بخش آماده سازی و ذخیره مواد را تواما برعهده گرفت. اینگونه سرکردگان فرقه از نقطه ضعفش که میل و اشتیاق به منصب بالاتر بود حداکثر استفاده را کردند و یا مریم ترابی خواهر قربانعلی را که بشدت به مشکلات روحی روانی و میل به انزوا طلبی دچار شده بود را یکباره به مسئولیت پروژه ستاد تاسیسات گماردند و اعضای قدیمی فرقه در این بخش مانند جواد برائی معروف به جواد افا و یا جاهد برومند اول معروف به حجت و حسین شهید زاده معروف به کاک حسام را تحت مسئولیت ایشان قرار دادند که خیلی عجیب بود. چون این اعضا سابقه زندان در قبل از انقلاب را داشتند و اینگونه آنها را مجبور به سکوت کردند. به جز این همانطور که گفتیم مناسبات حاکم بر مجاهدین خلق فرقه ای است و با بکارگیری پیچیده ترین شیوه های مغزشویی و القاء ذهن افراد را اسیر مناسبات می سازد. مضاف بر اینکه در دوران حاکمیت صدام زندان ابوغریب در انتظار کسانی بود که هوای مخالفت با رجوی را در سر داشتند بنابراین بهترین شیوه برای چنین سوژه هایی تهدید و تشویق بود تا آنها را وادار به سکوت کنند.
سوال: اجازه می خواهم برگردیم به افشاگری های اخیر کودکان سابق و مردان امروز در برنامه کلاب هاوس آقایان امیریغمایی، امین گل مریمی و محمد رضا ترابی در مورد کودک سربازی و بحث تبعید آنها به خارج از عراق و… . چرا مسولین مجاهدین خلق اینقدر از این مصاحبه ها سراسیمه و وحشت زده شده اند؟
بله من در جریان افشاگری های اخیر آنها هستم. این قشر بدترین ظلم ها و فشارها و محدودیت ها را چه قبل از اعزام به اروپا به بهانه جنگ و چه بعد از اینکه رجوی با شیادی محض و به بهانه دیدار این بچه ها با پدر و مادرهایشان مجددا آنها را به عراق کشاند و علیرغم سن کم آنها را به آموزش های نظامی و جنگ در جبهه ها و عملیات تروریستی داخل کشور فرستاد. من از نزدیک در قرارگاه هفت و یازده وقتی مسئولیت مقر را داشتم با اکثر این بچه ها و بخصوص این سه نفر آشنایی نزدیک داشتم و از نزدیک می دیدم چکونه عواطف و احساسات آنها سرکوب می شد. آنها بنا به مقتضای زندگی در اروپا و الفت گرفتن با شرایط فرهنگی آنجا نمی توانستند مناسبات و دیسیپلین خشک نظامی اشرف را تحمل کنند. بچه هایی که سالیان در شرایط فرهنگی و آب و هوایی اروپا قرار داشتند مجبور بودند در هوای سوزان و خفقان آور عراق و در قرارگاه اشرف تمامی وقت خود را به تعمیر و نگهداری ادوات نظامی بگذارنند و شب ها هم وقت شان صرف نگهبانی در برج های نگهبانی میشد. با این مقتضای سن و جوانی هیچ برنامه تفریحی نداشتند و شب ها هم بعد از آن همه تحمل سختی کار فیزیکی و بیگاری روزانه باید در نشست های سرکوب گرایانه موسوم به عملیات جاری حاضر شوند و مورد شدیدترین برخوردها و سرکوب های روحی و روانی فرقه مجاهدین قرار می گرفتند و هیچ راه چاره ای هم بجز تحمل شرایط نداشته باشند. آنها به بهانه های مختلف از جمله پناه بردن به بیماری خود را قدری تسکین می دادند. هیچ کدام از آنها از اعماق وجود و به میل خود آنجا نبودند. روحشان در بیرون و جسمشان در پادگان اشرف بود. بچه هایی که با دجالیت رجوی یکبار بخاطر حفظ جان و بار دیگر دیدار با خانواده از عراق خارج و مجددا برگشت داده شده بودند و هیچگاه سرنوشت و مسیر اینده را خودشان تعیین نکردند.
جالب اینجا بود که تعدادی از آنها که فرزندان مسئولین رده بالای مجاهدین بودند بیشتر مسئله دار و معترض بودند. یعنی مغزشویی های پدران و مادرانشان هیچ تاثیری بر آنها نگذاشته بود. اینها در مناسبات بخاطر سن و سالشان بعضا مورد آزار و اذیت جنسی هم قرار می گرفتند که این موضوع بشدت روح و روان آنها را آزار میداد. چون برایشان قابل باور نبود که در مناسبات مجاهدین خلق شاهد اینگونه موارد باشند. معذورات اخلاقی و ضرورت حفظ و رعایت حقوق این قشر ستمدیده اجازه نمی دهد بیشتر وارد این مسئله و آنچه بر آنها در مناسبات به اصطلاح پاک مجاهدین خلق گذشت شد. وقتی که مریم رجوی شیادانه شعار مبارزه و محو عنصرجنسی را میدهد و ازدواج را حرام میشمارد خوب چگونه می تواند غرایض جنسی نهفته در اعضا را در طی سالیان مجردی مهار کرد؟ مشخص است که اینگونه بیرون میزند و میل به هم جنس در مناسبات شدت پیدا می کند و اعضا به اصطلاح انقلاب کرده بشدت حتی در قبال حیوانات آسیب پذیر میشوند. دوستانی که در این مناسبات و در نشست های غسل هفتگی بوده اند فکر می کنم بخوبی متوجه حرف های من میشوند. در رابطه با کودک سربازی هم همین امر مصداق پیدا می کند. خیلی از این بچه ها همانند مرتضی گنجه ای، مسعود نصیری، محمد علی علی ابادی از جمله این قربانیانی هستند که جان خود را در جنگ افروزی رجوی از دست دادند. مسئولین مجاهدین خلق چه را می خواهند تکذیب کنند؟!
سوال: بعنوان اخرین مورد چه پیامی برای اعضای جوانی که عمرشان در مجاهدین خلق تلف شد و اینک در کشورهای اروپایی زندگی میکنند دارید؟
اکرامی: من ضمن سلام های گرم به این نسل جوان که خیلی از آنها من را می شناسند و به صداقت حرف و عملم اعتقاد دارند، از انها می خواهم که سکوت نکنند و همانند امیر و محمدرضا و امین به صحنه بیایند و به دنیا اعلام کنند که طی سالیان بر آنها چه گذشته است. اگرچه می دانم که سران بدنام این فرقه جهنمی با لابی گری با پلیس ها و نهادهای حقوق بشری و صرف هزینه هنگفت مالی انها را بلحاظ قوانین پناهندگی و اقامت و کار مورد آزار و اذیت قرار خواهند داد و مشکلات معیشتی ایجاد خواهند کرد ولی تعهد به شرافت انسانی و احساس مسئولیت در قبال دوستان همسن و سالشان که سالیان مورد آزار و اذیت مجاهدین قرار گرفتند وهمه چیزشان را از دست دادند ایجاب می کند که پای در صحنه افشاگری بگذارند و در کنار امیر و محمدرضا و امین طبل رسوایی این فرقه پلید و ضدانسانی را بصدا در آورند و مطمئن باشید افکار عمومی در این خطیرترین سرفصل زندگی در کنار شما خواهند بود. فرقه مجاهدین بسا فرتوت تر و ذلیل تر از این خواهد بود که در قبال اراده سرسخت و سترگ شما دوام بیاورد. زمان زیادی تا دفن لاشه متعفن فرقه ضدانسانی رجوی نمانده است.
– اقای اکرامی با تشکر از وقتی که برای این مصاحبه در اختیار ما قرار دادید.
اکرامی: خواهش می کنم خیلی متشکرم که شما و خوانندگان این مصاحبه صبوری بخرج دادید. در اخر لازم است است بار دیگر یاداوری کنم دوران شیادی و حقه بازی و تحریف واقعیت ها بسر آمده است. به ازادی نسل تحت اسارت در مقر اشرف سه کوچک ترین شکی نداشته باشید. متشکرم