همه ساله در آستانه آغاز ماه مبارک رمضان، فریبکاری های مریم رجوی با برگزاری چند مراسم ضیافت و سورچرانی افطاری آغاز می شود که در دو سال گذشته به شکل محدودتر و مجازی انجام گرفت. اما امسال این برنامه بگونه دیگری کلید خورد و مریم پس از چندماه اروپا گردی و پایان دادن به تعطیلات چند ماهه کریسمس به آلبانی برگشت تا نمایش خود را در کنار نیروهای منفعل و در تشکیلات رو به افول خود اجرا کند. اما با همه تمهیداتی که برای این بازی تبلیغی چیده شده بود، او حتی نتوانست یک لبخند نمایشی را به لب های بغض کرده سران و شورای رهبری مجاهدین نقاشی کند. آنچه مشاهده شد، چهره افسرده چند صد زن و مرد درهم شکسته بود که هر از گاهی به اجبار از جای خود بلند می شدند و شعارهای از قبل تعیین شده سر می دادند تا حس نازیستی و صدام مأبانه مریم رجوی ارضاء گردد.
وی که تلاش می کرد ابهت پوشالی خود را در هیبت یک رئیس جمهور بی ملت و مملکت در دید مخاطبین قرار دهد، از همان ابتدا به ذکر مصیبت برای مردم اوکراین پرداخت تا به اشرف نشینان بفهماند نباید طلبکار درد و رنج خود باشند و مردمان آنجا هم دچار بحران هستند و لذا ایشان هم باید سختی ها را بیشتر تحمل کنند. مریم بدون ذکر ضیافت ها و گشت و گذارهای کریسمس خود در اروپا، و با هدف ایجاد ترس در بین مجاهدین و جلوگیری از ریزش و جدایی آنها، به آمارسازی میلیونی در مورد فقر و فلاکت مردم ایران پرداخت. هرچند اینکار چیز تازه ای برای زوج رجوی نیست و قبلاً نیز برای هراس افکنی در مناسبات ادعا می کردند 90 و حتی 100 درصد مردم ایران معتاد شده اند و اکثر آنان بسختی می توانند یک تکه مرغ برای خوردن پیدا کنند و یا بیش از 70 درصد ایرانیان خواهان ریاست جمهوری مریم هستند. بعد هم همین آمارها پیرامون محبوبیت مریم رجوی در بین مردم عراق ساخته می شد.
وی برای ترساندن زنان مجاهد ادعا کرد بسیاری از زنان سرپرست خانوار در ایران نان و ماست هم برای خوردن ندارند و یا کودکان شان را به قیمت 800 هزار تومان به فروش می رسانند! عجیب تر اینکه برای لاپوشانی آمار بالای خودکشی در فرقه مجاهدین طی 20 سال گذشته مدعی شد که سالیانه بیش از یک میلیون و دویست هزار نفر در ایران خودکشی می کنند که حدود 40 هزار نفر از آنان جان می بازند! البته این آمارسازی نشان می دهد که تصمیم به خودکشی در تشکیلات مجاهدین رو به افزایش است و مریم در صدد رفع و رجوع آنهاست. تولید آمارهای هراس افکنانه به اینها ختم نشد، بلکه شمار تلفات کرونا را هم بالای نیم میلیون اعلام کرد و بسیاری از مردم را متهم به فروش اعضا بدن کرد و گفت 80 درصد مردم فقیر شده اند و در فلاکت بسر می برند. تردیدی نیست که تأکید مستمر روی فقر و فلاکت مردم ایران بخشی از سیاست مریم رجوی برای جلوگیری از فروپاشی تشکیلات پس از ریزش دوباره نیروهاست. او می داند که اگر دیر بجنبد همین تعداد از مجاهدین هم در مناسبات باقی نخواهند ماند. به همین خاطر عوامفریبانه مدعی شد یک سوم مردم ایران جایی برای خوابیدن ندارند و پول می دهند تا در اتوبوس و یا در متروها، پشت بام ها و قبرستان ها بخوابند.
واضح است که آنقدر دروغ به خورد نیروها داده اند که مریم هم باورش شده وضعیت مردم ایران همان است که ادعا دارد. وگرنه باید می فهمید برخلاف کشورهای غربی که بسیاری بخاطر بی سرپناه بودن در ایستگاه های مترو استراحت می کنند، حداقل چنین چیزی یک نمونه هم ندارد و هرچند متأسفانه پدیده کارتن خوابی در ایران نیز مثل تمام نقاط جهان وجود دارد، اما داستان اجاره بها برای اتوبوس و قبرخوابی و بام خوابی جز ساخته و پرداخته جریان مفلوک برانداز و بویژه ایادی مریم رجوی نیست. بویژه که اینروزها با تأسیس «انجمن آسیلا» بسیاری از ساکنان اشرف احساس می کنند پس از جدایی، کسانی هستند که آنان را تحت پوشش کمک های انسانی قرار دهند و به همین خاطر درصدد هستند خود را از این مناسبات جدا کنند و این قضیه را مریم بخوبی فهم کرده و لذا در اولین روزهای ماه رمضان خود را به قرارگاه رسانده تا از نزدیک با سخنان احساسی، انگیزاننده و خواندن آیات قرآن و همچنین نام بردن از مسعود رجوی و دعاخوانی برای او، آنان را روحیه بدهد و از جدا شدنشان جلوگیری کند.
واقعیت این است که هر انسان مستقلی می توانست در هفته های گذشته آمار نجومی سفرهای نوروزی مردم ایران را مشاهده کند و شور و نشاط آنان را با دروغ های مریم رجوی مقایسه نماید. یک قلم، در کمتر از دو هفته بالای 50 میلیون تردد بین شهری ثبت شد و شهرهای مختلف دیگر گنجایش پذیرش مسافر نداشتند و نهادهای ذیربط مدام از مردم می خواستند که دید و بازدیدهای خود را مدیریت کنند تا دچار مشکل نشوند. تمامی هتل ها، مسافرخانه ها و حتی اماکن عمومی پر شده بودند و جاده ها از خودرو لبریز بود و در گوشه گوشه بسیاری از شهرها، رقص و شادی مردم آشکار بود و کمتر غذاخوری یافت می شد که درآمدهای سرشار نداشته باشد. واضح است که مریم رجوی این دروغ ها را تنها می تواند به خورد اسیرانی بدهد که طی ربع قرن از بیرون مناسبات اطلاعی ندارند و اخبار واصله به آنان نیز تنها از درون فیلتر و دستگاه سانسور مسئولین سازمان بیرون می آید.
در ادامه، مریم به معرفی «اسلام دمکراتیک مجاهدین»! پرداخت و با اشاره به سخنان پیشین مسعود، تلویحا او را با حضرت علی و عملکردها و دستورالعمل هایش مقایسه کرد و از «برابری زن و مرد، حقوق ملیت ها!، زن ستیزی و جدایی دین از دولت» دم زد. البته خودش می دانست که این مطالب حتی مصرف داخلی هم ندارد چرا که اعضای فرقه بخوبی معنای «برابری و جدایی دین از دولت» را با تمام وجود لمس کرده اند و می دانند در مناسبات این فرقه تنها چیزی که معنا ندارد برابری است، و فشارهای غیر قابل باور که تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک به آنان وارد شد نیز نمادی از مبحث جدایی دین از دولتِ مورد ادعای مریم است. سرکوب وحشیانه و کشتار معترضان به جرم عدم پایبندی به انقلاب ایدئولوژیک در سال های 74 و 80 که اوج سرکوبگری ها بود، و مشت آهنین مسعود رجوی در آن به نمایش درآمد، فرستادن معترضان به ابوغریب، طلاق های اجباری، مقطوع النسل کردن زنان، رقص رهایی و عقدهای اجباری زنان برای مسعود رجوی که بدست مریم انجام شد… چیزهایی نیستند که به فراموشی سپرده شوند و فریبکاری وی تنها برای قالب کردن «حقوق بشر پر جنایت» خود به میهمانان خارجی است. همان میهمانانی که تفکرشان از بنیاد با مردم ایران در تضاد است و متشکل از مشتی «وهابی، نئونازی، یک خاخام صهیونیست و برخی تروریست های کت و کراواتی» از کشورهای مختلف بودند که تا جای ممکن خشم و کینه خود را نسبت به مردم و نظام ایران به نمایش گذاشتند.
در هر صورت، دست و پا زدن مریم رجوی برای حفظ تشکیلات و روحیه دادن به کسانی که مدام با تحلیل های اشتباه، بی صداقتی و دروغ های پی در پی مواجه هستند به جایی نخواهد رسید. سخنرانی وی اینبار حتی مصرف داخلی هم نداشت و تصور نمی کنم حتی میهمانان نیز جز به چند دلار اجرت خود برای سخنرانی فکر کرده باشند.
بزودی رمضان هم پایان خواهد یافت و باز مریم می ماند و تناقضات روزافزون افرادی که بی دم و دنباله شده اند و هیچ تکثیر نسلی نداشته اند و امروز کاری جز پرستاری از یکدیگر ندارند و یک عمر در حسرت یکروز زندگی نرمال و دیدار با خانواده شان به بیگاری کشیده شده اند.
حامد صرافپور