همه شنیده ایم که می گویند زن و مرد مکمل هم هستند و آموزه های دینی و تجارب عینی هم اثبات کننده این موضوع بوده است. لذا هم فکری زن و مرد در امور اجتماعی، گروهی و اشتراکی توانسته است خلاقیت ها و راه های برون رفت از مشکلات را گسترده تر کند و سهولت ببخشد.
همفکری زنان و مردان عضو فرقه رجوی در اندک زمانی پس از شکست و کشته شدن بیش از 5000 عضو فرقه در عملیات فروغ جاویدان که تماماً نتیجه کاهلی مسعود رجوی در طراحی احمقانه این عملیات خائنانه بود می توانست منجر به فروپاشی این فرقه منفور شود اما مسعود رجوی با فرافکنی و مقصر جلوه دادن اعضایش اعم از زن و مرد، دستور طلاق های اجباری را برای به پوچی مطلق رساندن اعضاء صادر کرد تا با ایجاد نقصان فکری در هر دو جنسیت آن ها را ناگزیر به ماندن در فرقه کند.
رجوی می دانست که اگر زوجین عضو فرقه اش در کنار هم باشند و آنچه بر آنها گذشته را تحلیل کنند تصمیماتی خواهند گرفت که نتیجه اش ریزشی فوری و بسیار شدید خواهد شد که ابدا برایش قابل جبران نخواهد بود. او با دستور طلاق های اجباری، مردانگی و زنانگی را در اعضایش سرکوب کرد و آن ها را مبدل به عروسک های خیمه شب بازی کرد تا بقاء فرقه اش را برای مدتی تثبیت کند.
پس از تصمیم احمقانه رجوی برای اقدام به عملیات فروغ جاویدان، قطعاً اگر زنان و مردان فرقه فرصت همفکری پیدا می کردند، عواطف و وابستگی شان و اینکه شانس زنده ماندن پس از جهنم سنگینی که در تنگه چهارزبر تجربه کردند را داشتند مانع از ادامه سرسپردگی آن ها به رجوی و تشکیلات فرقه ای او می شد.
رجوی با طلاق های اجباری قدرت فکری اعضایش را به گونه ای فلج کرد که آنها علاوه بر ترس، ده ها دلیل غیر مبارزاتی دیگر برای ماندن در این فرقه پیش روی خود می بینند که نگرانی از وضعیت همسر طلاق گرفته شان یکی از این دلایل است.