سازمان مجاهدین که با شعار آزادی و عدالت و برابری و حمایت از مظلوم در برابر ظالم و نیز مبارزه با امپریالیسم و ستمگری ، بسیاری از جوانان ایران زمین منجمله نگارنده این مطلب را فریب داد و به عراق کشاند . برای همچون من و دیگر دوستانم که با هدف عدالت و برابری وارد عراق شده بودیم شعار حمایت سازمان از مبارزه بر حق فلسطین علیه اشغالگری اسرائیل بسیار جذاب بود و فکر می کردم که نیت سازمان و موضع گیریهای آن در حمایت از آرمان فلسطین واقعی است و هر سختی و فشاری را در راستای اهدافی که برای آن به سازمان پیوسته بودم به جان و دل می خریدم.
برایم بسیار جالب بود که سازمان در راستای این شعار حمایت از مردم فلسطین در ابتدای دهه شصت شمسی با رهبران فلسطین به خصوص مرحوم عرفات که سمبل مبارزه بر علیه اشغالگری و کشتار فلسطینیان توسط اسرائیل بود ، ملاقات می کرد .
اما چی شد که رجوی از اواخر دهه شصت در عمل رویکردی خلاف اصول و شعارهای انقلابی خود به ثبت رساند و در درون تشکیلات به دیکتاتوری مطلق و سرکوب روی آورد و با زور چماق همه را اسیر و برده ایدئولوژیکی خود نمود و با نشستهای سرکوب به نام انقلاب درونی مجاهدین به شستشوی مغزی افراد روی آورد و سازمان را به یک فرقه خوفناک درونگرا تبدیل کرد و هولناک ترین جنایتها را در حق اعضاء تشکیلات روا داشت.
واقعیت این است که مسعود رجوی خلاف مؤسسین سازمان و اصولی که در راستای آن سازمان را تشکیل دادند وارد شد، علتش هم قدرت و کیش شخصیتی او بود که جز به موقعیت خود و تشنه کسب رهبری مطلق فکر دیگری نداشت و مسیر و راه مبارزه را با این دیدگاه ترسیم کرده و خط خود را پیش می برد و این کار هم بعد از انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران موزیانه وار و به تدریج به سرانجام میرساند و برای تحقق این هدف از هیچ رذالتی فروگذار نمی کرد. به همین دلیل شعارهای ضد امپریالیستی ، عدالت ، برابری زن و مرد و حمایت از مظلوم ، فقط و فقط به خاطر تثبیت خواسته و نیت شیطان صفتی رجوی برای تحقق هدفش بود و لاغیر و آن چیزی نبود جز کسب قدرت مطلقه با فرقه ای فرمانبردار و مطیع تمام عیار .
حال بعد از فراز و نشیبهای زیاد و در مرحله فروپاشی و زوال فرقه رجوی به صورت عیان و بدون روتوش رهبری این سازمان خود را در دامان امپریالیسم و صهیونیسم و غرب انداخته و به تمام شعارهای انقلابی مؤسسین سازمان پشت پا زده و به اصطلاح ماهیت پلید خود را به واضح ترین شکل به نمایش گذاشت و این هم چیزی نیست جز اینکه می داند دیگر نخواهد توانست بیش از این فرقه اش را زیر چتر آنها سر پا نگه دارد و فروپاشی فرقه اش محتوم و حتمی است . خود را در راستای اهداف آمریکا و اسرائیل و غرب تراز کردن و موضع گیری فرقه در همین راستا نسبت به تمام تحولات از خاورمیانه تا اوکراین نشان از این زوال مطلق و ناامیدی رجوی از آینده تاریک خود است و دست و پا زدن در حال غرق شدن را تدابیر میکند که جز به نجات خود فکر دیگری ندارد که نجات دیگر محال است.
در پایان دردناک ترین لحظه ام از وضعیت سازمانی است که روزی ادعای انقلابگری و عدالت داشت و به این خاطر از همه چیز دست شسته و به آن پیوسته بودم به روزی افتاده است که وقتی یک خبرنگار خبرگزاری الجزیره توسط سربازان درنده خوی اسرائیل با ضرب گلوله آن هم دفاع از مردم فلسطین به شهادت میرسد مسعود و مریم رجوی ملعون دم بر نیاورده و پیام واضحی ندادند . این است عاقبت اختاپوس صفتان و حیله گران روزگار که جز به قدرت خود نمی اندیشند و برای یک روز بیشتر بقاء خود به هر جنایت و دریوزگی رو می آورند و در انتهای وجود خود ماهیتشان را آشکار میکنند .
عبدالكريم ابراهيمى