بدون شک رهایی هر یک نفر از اردوگاه های مخوف رجوی، از پادگان اشرف عراق گرفته تا کوت، جلولا، العماره تا زندان لیبرتی و اکنون اردوگاه اجباری مانز موسوم به اشرف 3 صرف نظر از اینکه رده تشکیلاتی و جایگاه فرد رها شده کجا و چه سطحی باشد، خود نوید بخش و روشن کننده نور امیدی در دلهای افراد گرفتار در داخل تشکیلات میباشد و این راه و روش رهایی از بند اسارت رجوی همواره جریان داشته و هیچگاه این راه فرار و رهایی بسته و قطع نشده است.
در طول این سالیان همیشه نیمکت ذخیره برای فرار و رهایی از تشکیلات مخوف رجوی پر بوده و بدنبال آن هرگاه یک نفر موفق به اجرای طرح رهایی میشود همه افراد نیمکت ذخیره آماده فرار، مجددا طرح های خود را به روز میکنند و از جدیدترین تجارب استفاده میکنند.
خبر رهایی فرد رهایی یافته، رسیدن او به مقصد چه داخل ایران و چه در خارج از ایران، نحوه رفتار با وی و انعکاس خبر رهایی نقش بسیار کلیدی و انگیزاننده ای برای سایر افراد در نوبت فرار و رهایی دارد. در نقطه مقابل اما سران و مسئولین حفاظت و امنیتی در تشکیلات فرقه رجوی چه واکنشی خواهند داشت و چه اقداماتی انجام خواهند داد؟
نگارنده اگر صرفا به تجربه خودم نگاه کنم میبینم در طی سالیان هرگاه خبر فرار یک یا چند نفر از داخل تشکیلات را میشنیدم علی رغم همه لاپوشانی های تشکیلات و مخفی نگاه داشتن و کتمان خبر اما در لابلای همه تدابیر حفاظتی امنیتی خبرهایی به بیرون درز میکرد و متوجه فرار و روش های فرار میشدیم و خود منبع انگیزشی بود برای اینکه من و بقیه هم، به فکر راه و روشی برای رهایی از قید و بند تشکیلاتی باشیم. حالا اگر از سرنوشت و مقصد نهایی فرد رهاشده با خبر میشدیم که بسیار عالی بود و عزم ما را برای فرار جزم تر و قطعی تر می کرد.
مثلا خبر فرار تیم دو نفره نگهبانان قرارگاه اشرف که در هنگام نگهبانی از ضلع شمالی قرارگاه بسمت ارتفاعات حمرین حرکت کرده و خود را به مرزهای ایران رسانده بودند موجب شور و شعفی مخفیانه و زیرپوستی در بین افراد مستعد فرار شد که حتی مسئولین هم متوجه موضوع شدند و بلافاصله خبر سراسر کذب دستگیری آنها توسط ارتش عراق را پخش نمودند و شایعه کردند که در حال حاضر در زندان ابوغریب هستند. یا خبر فرار م – د در حین ماموریت داخل کشور از جبهه جنوب که در ترکیب دو نفره برای اجرای عملیات به داخل کشور اعزام میشوند و با وجود اینکه از افراد مورد اعتماد تشکیلات بودند اما یک نفر آنها از اجرای عملیات در داخل کشور منصرف و تصمیم به فرار به داخل کشور میگیرد. نفر هم تیمش که بیشتر نقش فرمانده را داشته است به مخالفت های شدید بر می خیزد که این اختلاف نظر موجب درگیری میشود و م .د فرمانده تیم را با شلیک گلوله به قسمت پا از سر راه خود برمیدارد و خودش به ایران می رود.
خبر فرار موفقیت آمیز مسعود که در صدا و سیمای فرقه در بغداد کار می کرد و بهمراه بردن انبوهی اسناد و مدارک طبقه بندی شده سازمان و رسیدن به اروپا حقیقتا موجی از شادی را در بین افراد ناراضی و مستعد فرار به راه انداخت که چندین فقره فرار موفقیت آمیز را بدنبال داشت.
فرار ناموفق “اکبر الف” و “جهانگیر س” در قرارگاه العماره جنوب و دستگیری و شکنجه آنها نیز اگرچه آبروی سازمان را در بین فرماندهان و ارتشی های عراقی بر باد داد اما خبر دستگیری و شکنجه های وحشیانه افسران اطلاعات عملیات قرارگاه و شکنجه گران در بین بچه ها پیچید و موجب ناراحتی شد و هر دو نفر با تحمل زندان و شکنجه های فراوان بعدها موفق به رهایی شدند .
فرارهای مکرر و پی در پی قرارگاه کوت، فرار غلامرضا، عابدین، اصغر خود موجبات انگیزه رهایی را در بین اکثر بچه های مخالف و معترض تشکیلات فراهم نمود که ریزش های زیادی را در پی داشت.
نمونه های فوق بخش اندکی از فرارها و اقدامات رهایی افراد ناراضی و معترض داخل تشکیلات بود که از همان اوایل قرارگاه اشرف تا کنون بوده و ادامه داشته و خواهد داشت که بخش ناچیزی از عواقب و عوارض نارضایتی و مخالفت با سیاست های تشکیلات، قید و بندهای ضد انسانی و اختناق تشکیلات فرقه رجوی بوده است.
اما متعاقب هر فرار، سران تشکیلات سراسیمه به دست و پا می افتادند و به فکر چاره جویی بودند بدون اینکه به علت و انگیزه فرار افراد فکر کنند فقط بفکر ایجاد موانع و غل و زنجیر، ایجاد حصارهای فیزیکی و تشکیلاتی ، ضوابط و قوانین سخت و دست و پا گیر و جاسوس پروری و ایجاد تیم های دو و چند نفره، افزایش ضوابط و قوانین سخت ترددات و تقویت تیم های حفاظتی و حراستی بودند.
بعنوان مثال وقتی در قرارگاهها فرد یا افرادی اقدام به فرار می کردند بلافاصله سخت گیری ها در تردد شروع میشد و افراد رده بالاتر اقدام به جاسوس پروری و چک و کنترل بچه ها می نمودند. اطراف محوطه یگانها را خاکریز میزدند و سیم خاردار و سیاج کشی میکردند و برای عبور از محدوده های تعیین شده می بایست از فرمانده ویزای خروج می داشتی .نگهبانی ها تغییر میکرد و با هر تیم دونفره نگهبانی میبایست یک نفر فرمانده همراه باشد که خود نگهبان فرار نکند. برای آسایشگاهها و محل های استقرار نگهبان میگذاشتند و تقریبا بالای 50 درصد توان و انرژی مسئولین و فرماندهان صرف نگهبانی و جلوگیری از فرار نیروها میشد. سلاح گرفتن برای افراد به اصطلاح انقلابی داوطلب، انقلاب کرده، گوهر بی بدیل مریم کار بسیار دشواری شده بود که مبادا همین شخص با همین توصیفات فرماندهی را بکشد و یا فرار کند.
موضوع مهمی که با تمام اصول حفاظتی در ارتش ها مغایرت داشت و مورد سوال همه بود، نحوه نصب و استقرار سیم خاردار ها و فنس های حفاظتی و به اصطلاح دستک ها و نبشی های دیواره حفاظتی بود که در اصول حفاظتی این مدل و طرح دیوار و فنس و سیم خاردار کشیدن برای جلوگیری از نفوذ به داخل محوطه نظامی بود اما در اطراف پادگان اشرف بر عکس، سمت و جهت دیواره های حفاظتی برای جلوگیری از خروج نیروهای داخل قرارگاه و فرار آنها بود که برای بسیاری از خبرنگاران و بازدیدکنندگان خارجی سوال برانگیز بود و خود دلیلی بر کذب بودن ادعای سران تشکیلات مبنی بر داوطلب بودن نیروهای آنها محسوب میشد.
حال اما بسیاری از فاکتورها و پارامترهای اقدامات حفاظتی و کنترل نیرو تغییر کرده است که خلع سلاح شدن فرقه رجوی، دست خالی بودن آنها، تغییر مکان و محل نگهداری، نقش محوری و کلیدی فضای مجازی و سرعت انتقال اخبار و اطلاعات و گذشت زمان طولانی بدون هیچ گونه دستاورد و اثبات دروغ های ادعایی مسعود و مریم رجوی در تحلیل های سرنگونی و رسیدن به اهداف را میتوان از علل تغییر فاز بحساب آورد لذا در حال حاضر صرفا فریب هر چه بیشتر نیروها و نگهداری آنها در البانی به هر قیمت با ادعای سر پا بودن تشکیلات از اهم اهداف و استراتژی فرقه رجوی محسوب میشود که گاهی حاضر هستند افراد ناراضی را که حتی از تشکیلات هم خارج میشوند با پول اجیر کنند که به مجیز گویی صوری و چاپلوسی برای سازمان بپردازند و فقط به جمع و جرگه جداشدگان و انجمن آسیلا و انجمن نجات نپیوندند. زیرا تنها خصم آشتی ناپذیر تشکیلات که رو در روی آنها ایستاده و هر روز موجبات فرو ریختن و تحلیل تشکیلات میشود همانا انجمن نجات، آسیلا و خانواده ها و جداشدگان میباشند.
حال با این اوصاف، جدایی و فرار موفقیت آمیز محمود دهقان بطور قطع و یقین موجب خوشحالی و انگیزش و جنب و جوش حداکثری در بین نیروهای مستعد فرار و معترض و مخالف تشکیلات گردیده و وجود انجمن آسیلا در بیخ گوش تشکیلات که امنیت و آسایش نیرو های رهاشده را تامین و پیگیری های حقوقی و اداری این افراد را تا استقرار امن و کامل دنبال میکند خود مزید بر علت است که تقریبا اکثر سوالات و ابهامات بی پاسخ افراد مستعد فرار را جواب میدهد.
در نهایت فیلم استقبال از محمود دهقان و در آغوش گرفتن وی توسط هم بندهای رهایی یافته اش قطعا امید را در دل محمود و محمودهای دیگر صد چندان میکند که افراد فقط باید زحمت بکشند و خود را به بیرون از تشکیلات رجوی رسانده و خود را به انجمن آسیلا برسانند. همچنین این اقدام ستودنی محمود دهقان موجب ایجاد انگیزه و امیدواری برای خانواده هایی میباشد که سالهاست در پی رهایی عزیزانشان از هیچ کوششی فروگذار نکرده اند و نور امیدی در دلهای بیقرار آنها روشن خواهد شد که به لطف خدا و تلاش خود اسرای در بند تشکیلات رجوی دیر نیست که سایر خانواده ها به آرزوی دیرینه خود یعنی در آغوش گرفتن عزیزانشان برسند.
به امید رهایی همه دوستان در بند تشکیلات رجوی
علی مرادی