در قسمت قبل گفته شد مسعود رجوی در سال 1364 انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین را کلید زد و سالهاست که همچنان به بندهای پوشالی آن اضافه می کند.اما در همان مرحله اول شخص مسعود رجوی این حروف را روی تابلو نوشت و از جمع حاضر سئوال کرد که تا به حال حروف الفبا را به این شکل کجا دیده اید و معنی آن چیست ؟ ” الف – ب – ج – د – ش – ر – ف ”
بند ش: در این بند از انقلاب درونی رجوی عده ای از زنان را به اسم شورای رهبری علنی کرد و رجوی با تعریف و تمجید از آنها و گره زدن آنها با انقلاب ایدئولوژیک و مریم، این دسته از زنان را از نظر موقعیت تشکیلاتی بالا برد، غافل از اینکه مسعود و مریم در پشت صحنه چه نقشه هایی برای آنها در سر دارند .درحقیقت هم آن زنان فریب خوردند و هم بدنه تشکیلات فریب خورد. اما رجوی با این ترفند از آن تاریخ توپ را به زمین زنان رده بالا انداخت، بدینگونه که تا قبل از آن تمامی مسئولیت های اعدام، سر به نیست کردنها، فرمان انتحارها، بمب گذاری و ترورها و… با امضای رجوی بود و مسبب و طرف حساب او بود، اما از این تاریخ به بعد چیزی که تفاوت کرد اینکه همه جنایات و ترورها و سربه نیست کردن ها و… بدستور رجوی اما با امضا و اسم شورای رهبری زنان اجرا می شد.
بند ر: بند ر یعنی ریاست جمهوری! رأی مریم رجوی برای مادام العمر بودن او .مسعود رجوی در یک فرار به جلو همسر خود مریم را با انتصاب فقط و فقط از طرف خودش به عنوان ریاست جمهور شورا به صورت مادام العمر به خورد همه داد و دهان اعضای غیر مجاهد شورا را گل گرفت. چون رجوی تجربه کودتا در فرقه را در دهه 50 داشت و جنگ های درون فرقه ای و پروسه رهبری و قدرت را تجربه کرده بود و قدرت رهبری را در خطر می دید که در آینده مریم قدرت رهبری را از او بگیرد. لذا او را به زباله دان ریاست جمهوری بی محتوا پرت کرد تا اینگونه خیالش راحت شود و از طرفی نمی خواست فرد دیگری را به این پست بگمارد (ریاست جمهوری) چون نمی خواست قدرت در رأس را غیر از خانواده خود به کسی بسپارد. لذا با یک تیر دو نشان زد. هم مریم مزاحم را از حیطه رهبری دور کرد و هم پست مورد مناقشه شورایی ها را به زن خودش داد تا دهان همه آنها را ببندد. در واقع این هم خان ششم ابجد شرف رجوی که با خیانت به تمام اعضای شورا و سایرین قدرت مطلقه فرقه را در درون خانواده خود موروثی کرد.
بند ف : بند ف در دستگاه انقلاب درونی رجوی یعنی فردیت اما مکانیزم جاری شدن و قبضه کردن روح و روان انسان ها با این یک حرف چگونه بود .رجوی از طرف مردان تقابل کننده و برخی زنان رده بالای فرقه در تنگنا بود و چاره کار را در این بند دید .رجوی اعلام کرد مردان، پست ها و مناصب را اشغال کرده اند و ضرورت انقلاب این است که مردان برای اثبات خود به عنوان مرد انقلاب کرده و تحت هژمونی و تحت مسئولیت یک زن تازه وارد قرار گیرند تا صیغل خورند و هژمونی پذیری از یک خواهری که تنها یک یا دو سال سابقه تشکیلاتی دارد نشانه و شاخص انقلاب کردن هر مرد مجاهد است .
لذا رجوی با این ترفند تمامی مردان را تحت مسئول زنان کم سابقه قرار داد وبه زنان تازه وارد خط می داد که آنها را عذاب دهند و فشارهای خرد کننده وارد کنند تا مردان تقابل کنند و رجوی آنها را خار و خفیف و در تشکیلات جلو چشم رده های پایینی شکسته شوند و دیگر آن قدرت و جایگاه خود را در مقابل رجوی نداشته باشند و مجبور به تسلیم مطلق در مقابل مسعود شوند که اینگونه شد و رجوی به مراد خود رسید .رجوی با این بند که مبارزه با فردیت بود، عنصر منیت مردان را نشانه رفت و آن قطب تقابل کننده مردان را در مقابل خود تبدیل به مشتی آدم ذلیل و رام شده کرد.
در حقیقت رجوی شیطان مطلق و مجسم است که انسان ها را اینگونه با ترفندهای شیطانی اش خار وذلیل و از انسانیت خارج کرده و میکند .