ماجراجویی خیانتکارانه فروغ جاویدان چرا و چگونه شکل گرفت؟ – قسمت اول

عملیات فروغ تراژدی همیشه جاویدان رجو

جنگ عراق و ایران طولانی ترین جنگ نامتعارف در قرن بیستم میلادی و دومین جنگ طولانی این قرن بعد از جنگ ویتنام بود که نزدیک به هشت سال طول کشید.جنگ بصورت رسمی در 31شهریور 1359 اغاز شد .در این روز درگیری های پراکنده مرزی دو کشور بای ورش همزمان نیروی هوایی عراق به 10 فرودگاه نظامی و غیرنظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور به تمام مرزها به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد. این جنگ در نهایت بعد از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت در تاریخ 27 تیرماه 1367 توسط ایران خاتمه یافت و نیروهای بین المللی آتش بس در سرتاسر مرزهای ایران و عراق مستقر شدند.

عملیات فروغ تراژدی همیشه جاویدان رجوی

بعد از پذیرش آتش بس توسط دولت ایران مسعود رجوی در یک بن بست مرگبار قرار گرفت و عملا آچمز شد.ت حلیل رجوی از روند جنگ ایران و عراق این بود که ایران تحت هیچ شرایطی ظرفیت پذیرش صلح را ندارد و بنا به ذات و ماهیت جمهوری اسلامی برای ادامه بقا به جنگ نیاز دارد. و پذیرش صلح در حقیقت به مثابه طناب دار آنهاست. رجوی جنگ را شیشه عمر دولت ایران و رهبری آن می دانست. براساس همین تحلیل و بعد از ملاقات با طارق عزیز معاون نخست، وزیر خارجه عراق در پاریس در سال 65 به عراق رفت و به تمامی نیروهایش هم برای پیوستن به وی در خاک عراق فراخوان داد. او در آخرین پیامش قبل از ترک پاریس گفت به عراق می رود تا آتش بیشتری در آنجا برافروزد وت عادل قوای نظامی را به سود دولت عراق به هم بزند. رجوی اعتقاد داشت با توجه به حمایت های تسلیحاتی ابرقدرت ها و مالی کشورهای حوزه خلیج فارس این جنگ در نهایت با شکست و سرنگونی جمهوری اسلامی پایان خواهد پذیرفت و صلح واقعی بین مجاهدین خلق و دولت عراق منعقد خواهد شد. مسعود رجوی که با شروع مبارزه مسلحانه در 30 خرداد سال 60 به دلیل عدم درک درست شرایط جامعه و میزان پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی با دریافت ضربات سنگین نظامی و از دست دادن بخش اعظم نیروهایش با پاسخ منفی توده های مردم مواجه شده بود به پاریس گریخت تا در آنجا مبارزه را برای سرنگونی دولت ایران به پیش ببرد. رجوی با این استدلال مسخره که عمر این رژیم 6ماه بیشتر به طول نخواهد انجامید وعده بازگشت به ایران در آینده نزدیک را نوید میداد در نهایت از آنجاییکه احساس کرد دیگر در فرانسه به بازی گرفته نمیشود به عراق رفت تا بعنوان ارتشی کوچک در دل ارتش صدام و بمثابه ستون پنجم این دولت شانس خود را بار دیگر بیازماید.

در تاریخ معاصر مجاهدین خلق تحت رهبری رجوی جزو نادرترین تشکل و سازمانی بود که در جنگ وت جاوز دشمن به خاک میهن در صف دشمن قرار می گرفت. ورود او به خاک عراق با مخالفت شدید و موج محکومیت تمامی احزاب و شخصیت های سیاسی حتی منتقدین جمهوری اسلامی مواجه شد و همه آن را نوعی خیانت به مردم و کشور و بازی در زمین دشمن تلقی کردند و آن را بشدت سرزنش کردند. این خیانت همچنین از نظر مردم ایران که در جریان جنگ صدها نفر از فرزندان خود را در تجاوز دشمن از دست داده و اکثر زیرساخت های اقتصادی آنها از بین رفته بود بشدت محکوم و به عنوان خیانت تلقی گردید و در حقیقت مجاهدین خلق بعد از ورود به خاک عراق و همکاری مستقیم با ارتش متجاوز عراق باقی مانده وجهه سیاسی خود را بین مردم از دست دادند. به رغم تمامی این مخالفت ها رجوی که عملا تمامی مشروعیت خود را در ایران از دست رفته می دید در نهایت تصمیم گرفت دست به یک خودکشی سیاسی زده و تمامی موجودیت تشکیلات خود را در سبد صدام بگذارد. وی در توجیه موج بی سابقه محکومیت این اقدامش به این گفته هیتلر اکتفا کرد که گفته بود در صورت پیروزی هیچکس ما را مورد مواخذه قرار نخواهد داد و از موضع خود برای حضور در عراق و اتحاد نظامی با صدام اصرار کرد. با این تصمیم رجوی بسیاری از احزاب و شخصیت های متحدش در شورای به اصطلاح ملی مقاومت و از جمله بنی صدر نخستین رییس جمهور که با وی به فرانسه گریخته بود جدا شدند و اقدام او را محکوم کردند. بنی صدر در آخرین پیام تصویری قبل از مرگش رجوی را به خاطر این اقدام به یک بیمار روانی تشبیه کرد که باید با مراجعه به مراکز روان درمانی خود را معالجه کند و علنا خطاب به رجوی گفت کدام مرد شرافتمند ایرانی حاضر میشود با پیوستن به شما با دشمن متجاوز همکاری نماید.

ادامه دارد
اکرامی

خروج از نسخه موبایل