جداشدگانی که از تشکیلات مخوف رجوی جدا شدند تبدیل به بلای جان رجوی شدند و جان او را سرانجام خواهند گرفت.
این مقوله زیاد پیچیده ای نیست، هر کسی که زیر ظلم و دروغ و عوام فریبی زندگی کند به محض رهایی از آن محیط همچون بمب منفجر شده و تشعشعات انفجارش به کیلومترها گسترش پیدا خواهد کرد.
جداشدگان در آلبانی با اتحادی که از خود نشان دادند دست به یک ابتکار عمل زده و با تأسیس یک انجمن مردم نهاد و انسان دوستانه تلاش کردند به تمام کسانی که از دام مرگبار رجوی خلاص می شوند کمک نموده و آنان را یاری دهند.
تأسیس انجمن آسیلا یک گام بسیار رو به جلو برای جداشده ها در خاک آلبانی بود. این انجمن و اعضای آن به شدت تاثیرگذار هستند تا جایی که فرقه رجوی تلاش میکند به هر قیمتی که شده آن را از سر راه خود بردارد.
در این مدتی که حدود یک سال از تأسیس آسیلا می گذرد، مریم رجوی و تمام تشکیلات آن شبانه روزی و بدون وقفه تلاش کردند با به کار گیری تمام ظرفیت های موجود در آلبانی و حتی خارج از آلبانی این مانع بزرگ که روز به روز هم بزرگتر و قوی تر میشد را از سر راه بردارند.
پلیس ضد تروریسم و نهاد بازرسی این کشور با گزارش فرقه سحرگاه پنج شنبه ۲۳ تیرماه به مقر انجمن آسیلا و خانه هایی که اعضا در آنجا مستقر بودند مراجعه کرده و ضمن دستگیری ده نفر از آنان، اقدام به بازرسی و تفتیش خانه های آنان نمودند. قدر مسلم فرقه تروریستی رجوی خیلی روی این پروژه سرمایه گذاری کرده بود تا بلکه بتواند حداقل این افراد را چند روز در زندان و در بازداشت نگه دارد و شاید هم از خاک آلبانی اخراج نماید، ولی حرکتشان در ابتدا و در نطفه خفه شده و به تف سربالا تبدیل گشت.
آیا می شد این را حدس زد که رجوی روزی به چنان فلاکت و دریوزگی مبتلا گردد که با چند نفر از اعضای سابق خودش این گونه درگیر شده و آنان را با اتهامات واهی و بی اساس به دست پلیس بسپارد؟ بله می شد. همین اتفاق سر من هم آمده بود. پلیس ها وقتی در آلبانی بودم ساعت چهار صبح به خانه من ریختند و مرا با خود به اداره پلیس بردند و شروع به تحقیقات نمودند. از آنجا که از خودم و خانه ای که در آن زندگی می کردم مطمئن بودم بدون کمترین استرسی با آنها همکاری کرده و به سوالاتشان پاسخ های درست دادم، زیرا میخواستم توطئه ای که علیه من توسط سازمان شیطانی رجوی در حال شکل گیری بود را خنثی نمایم. با کمال خوشوقتی و خرسندی همانطور که انتظارش می رفت توطئه رجوی به سنگ خورد و پلیس مرا بعد از حدود هشت ساعت بازداشت آزاد کرد و به خانه بازگشتم. رجوی می خواست که مرا اخراج کند و یا حداقل مدتی در زندان نگه بدارند و باعث شود که من از زندگی در آلبانی منزجر شده و یا احساس تهدید کنم.
حال نیز شبیه این ماجرا رخ داده است. برای من کاملا واضح بود که در آستانه برگزاری خیمه شب بازی رجوی میخواستند ضمن قدرت نمایی و اجرای شوی مسخره امنیتی، مانع از اعتراض های جداشدگان در جلوی محل برگزاری جلسه در آلبانی شوند. به هر حال تاکنون که این ماجرا تبدیل به یک فضاحت سیاسی و اجتماعی بزرگ برای فرقه شده است.
کسی که در حال غرق شدن است دست به هر کاری می زند و به هر ترفند و حقه ای متوسل میگردد تا مانع غرق شدن خودش گردد، مریم رجوی و سران بزهکار سازمانش نیز چنین وضعیتی را اکنون تجربه می کنند. این جنگ تا پیروزی محتوم جداشده ها ادامه خواهد داشت و تاریخ برگشته است و ما به آنها می گوییم، «بجنگ تا بجنگیم».
سعید محمدپور – عضو نجات یافته از فرقه رجوی