ناگفته هائی از جنایات فرقه تروریستی رجوی

کانون آوا که با محور قرار دادن موضوع” فرقه” ظرف مناسبی را برای رهایی گروگانهای ایدولوژیک در قرار گاه اشرف را بوجود آورده من را نیز بر این داشت که برای روشن شدن ابعاد این فاجعه به گوشه ای از عملکرده های غیر انسانی این فرقه که خود از قربانیان و شاهدان آن می باشم اشاره بنمایم.

اواخر پاییز 1381 شمسی بود.علاوه بر خودنمائی کردن سرمای طبیعت، سرما و تاریکی حاکم بر تشکیلات فرقه مجاهدین خلق نیز بر سردی و تحمل ناپذیری اوضاع افزوده بود.اوضاع منطقه خاور میانه در حال تلاطم و دگرگونی بود.دولت آمریکا و متحدانش بر فشارها علیه دولت خودکامه صدام افزوده بودند.آنها دولت عراق را متهم به تولید و نگهداری سلاحهای شیمیائی و کشتار جمعی میکردند.از تحلیل ها آنگونه بر می آمد که جنگی ویرانگر در راه است.

در صورت وقوع این جنگ احتمالی فرقه مجاهدین نیز بی تأثیر از آن نبود.چونکه زیر سایه حمایت صدام، این فرقه سالها در عراق جا خوش کرده بود.از طرف دیگر مسعود رجوی رهبر فرقه، سالها بود که شعار میداد در صورت مهیا شدن موقعیت و اوضاع منطقه، ارتش به اصطلاح آزادی بخش ضربه نهایی را بر جمهوری اسلامی وارد خواهد کرد.حال به خیال واهی رهبر و مسئولین فرقه این شرایط کم کم مهیا میگردید و رجوی میبایست به وعده خویش عمل میکرد.وی به همه دستور داده بود که آمادگی این ارتش پوشالی را به حد اعلاء برسانند.

اما در درون تشکیلات واقعیت دیگری وجود داشت که تمامی خوابهای خیالی رجوی را بهم ریخته بود و آن موج نارضایتی درونی بود،.موجی از نارضایتی و قیام درونی اعضای ناراضی فرقه که در حال از هم پاشانیدن ستونهای پلید این تشکیلات بود.از یک طرف فرقه مجاهدین میبایست خود را برای رویارویی با شرایط جدید منطقه مهیا میکرد و از طرف دیگر مسئولین فرقه درگیر قیام اعضای درونی فرقه بودند.

از آنجا که رهبری فرقه هیچ جوابی در برابر خواسته ها و سؤالات به حق اعضای ناراضی نداشت لذا وی دستور سرکوب و در هم شکستن این موج اعتراضهارا صادر کرد. مسعود رجوی رهبر این تشکیلات شیطانی دستور داده بود که تمامی تشکیلات را از وجود اعضای ناراضی پاک کنند.و در واقع یک پاکسازی تشکیلاتی صورت پذیرد. در راستای انجام این پاکسازی از قبل، اعضای ناراضی اصلی شناسائی گردیده وهر کدام از این افراد در گروه بندی های مختلفی تقسیم بندی شده بودند.مسئولین فرقه برای افراد قرار گرفته در هر گروه بندی، سرانجامی ترسیم کرده بودند.دسته ای از این افراد شامل کسانی بودند که مسئولین فرقه میدانستد در صورتی که آنان را تحت فشار قرار دهند و یا بترسانند این افراد سکوت خواهند کرد.لذا با ارعاب و تهدید این دسته را وادار به سکوت کردند.

دسته دیگر شامل افرادی میشد که حاضر نبودند بیش از این به سلطه و اوامر رهبر فرقه تن دهند. لذا عده ای از افراد قرار گرفته در این گروه بندی را مسئولین فرقه پس از مدتها بازداشت و شکنجه تحویل دولت مستبد صدام داد.

عده ای دیگر نیز پس از پشت سر گذراندن دوران باز داشت و شکنجه در مرز مشترک ایران و عراق رها گردیدند. مسئولین فرقه این افراد را معمولاَ نزدیک برجهای نگهبانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رها و از پشت سر به آنان شلیک میکردند. به عنوان مثال عده ای از نیرو های ناراضی بلوچ را در آبهای مشترک ایران و عراق رها کرده و از پشت سر به آنان شلیک کرده بودند در جریان این حادثه طبق اخباری که بعداً بدست آمد اکثر این افراد کشته شده بودند و چند نفر هم که زخمی شده بودند بدست مأمورین جمهوری اسلامی افتادند.

اما دسته ای دیگر از افراد هم وجود داشتند که سکوت آنان برای سازمان بیشتر ارزش داشت. زیرا این افراد روی اطرافیان خود نفوذ زیادی داشتند. بنابراین سکوت یکباره آنان و تن دادن این افراد به قوانین تشکیلات، روی دیگران هم تأثیر میگذاشت و آنان را نیز وادار به سکوت میکرد. لذا دستور رهبری فرقه بر آن بود: به هر نحو که شده این دسته از افراد ناراضی می بایست مجبور به تن دادن دوباره به دستورات تشکیلاتی و فرقه ای میشدند.

این افراد به بازداشتگاهها و شکنجه گاههای فرقه فرستاده شدند.و در زیر شدیدترین انواع شکنجه های جسمی و روحی قرار گرفتندودوباره به اجبار به تشکیلات باز گردانده شدند.در جریان این شکنجه ها خیلی از این افراد ناپدید شدند و معلوم نشد که بر سر آنان چه آمده است؟

من نیز در این دوران تاریک تحت بیرحمانه ترین انواع شکنجه های روحی و جسمی قرار گرفتم.و شاهد اوج درجه شقاوت، بی رحمی، رذالت و حیوان صفتی مسئولین این فرقه شیطانی بودم.

در واقع ماههای قبل از شروع جنگ آمریکا وعراق در سال 2003 را باید یکی از دوران تاریک و پر از جنایت حیات این فرقه دانست. به این دلیل که در این ایام تعداد زیادی از اعضای ناراضی فرقه (افرادی که دیگر حاضر نبودند به زیاده خواهی های رجوی تن دهند) به زندان افتادند و زیر بی رحمانه ترین انواع شکنجه ها قرار گرفتندو تعدادی از این افراد نیز در این دوران مظلومانه در درون سیاه چالهای فرقه تروریستی رجوی در اردوگاه کار اجباری اشرف زیر شکنجه ها و شقاوت فرقه رجوی جان دادند.

باشد که در آینده ای نزدیک، خیلی از واقعیتهای تلخ و ناگفته این دوران مشخص و چهره کریه فرقه رجوی بیشتر عیان گردد.

محسن عباسلو، کانون آوا، پانزدهم ژوئن 2007

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا