نامه سمانه نوری به پدرش حمید رضا نوری در کمپ آلبانی

پدر جان سلام

پدر عزیزم من مدام به شما فکر می کنم. من سالهاست که از محبت پدری به دور هستم. از کودکی محبت پدری را نچشیده امو حال که نامه برای شما ارسال می کنم جواب مرا نمی دهی! مگر من چه بدی در حق شما کردم؟! خبر نداری که من در نبود شما چه سختیها کشیدم . در این سالها هم به خودت ظلم کردی و هم به من که دخترت هستم.

پدر عزیزم، من می دانم در کمپی که زندگی می کنی از هیچ گونه آزادی برخوردار نیستی و اختیاری از خودت نداری. این چه زندگی است که شما دارید! چرا خودت را نجات نمی دهی تا از زندانی که چندین سال است در آن اسیر هستی رهایی یابی. آزاد زندگی کردن. آزادی خیلی شیرین است. من همچنان انتظار آمدنت را می کشم و دوست دارم بعد از چندین سال محبت پدری را بچشم. به امید آن روز .

دخترت سمانه

سمانه نوری
سمانه نوری
منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا