سرفراز رحیمی، یکی از اعضای فعال انجمن آسیلا در آلبانی است که هم اکنون زندگی شیرینی را در کنار همسر مهربان و فرزندش در این کشور تجربه میکند. رحیمی سال ۱۳۸۱به صورت ناخواسته وارد فرقه رجوی شد و توانست در سال ۱۳۹۶ از آن جا نجات یابد. وی سه ماه بعد از جدایی خود با خانمی آشنا و متوجه شد که برای ادامه مسیر زندگیاش همسفر قابل اعتمادی پیدا کرده است. پدرخانمِ رحیمی به جهت اعتمادی که به وی کرده بود تمام دوستان ایرانی سرفراز را به جشن عروسی دعوت کرد و خاطره خوشی را برای همه اعضای نجات یافته در آن زمان ثبت کرد. روزهای دل انگیز پشت سر هم برای سرفراز طی می شدند تا اینکه دو سال بعد یعنی در ۹ فروردین ۹۸ آسمان زندگی سرفراز نورباران شد و اولین فرزندش چشم به جهان گشود. «آرمولیندو» هم اکنون اولین کودک ایرانیِ آلبانیایی تبار است که انگیزه ای فراوان برای زندگی این زوج داده است.
فعالیتهای چشمگیر سرفراز رحیمی در انجمن حمایت از ایرانیان مقیم در آلبانی بهانه ای شد تا گفت و گویی با وی داشته باشیم.
سرفراز رحیمی در ابتدای سخنان خود درباره نحوه ورود خود به فرقه اظهار داشت: من در سال ۱۳۸۱ دنبال کار در کشورهای خارجی بودم و متعاقب آن با یک فرد قاچاقچی آشنا شدم. او به من گفت، میتواند مرا از طریق پاکستان به کشور سوئد ببرد. به خاطر مشکلات مالی که داشتم گفتم اگر به سوئد بروم خوب است. فرد قاچاقچی مرا در پاکستان با فردی به نام «فرید» آشنا کرد و گفت این فرد شما را به سوئد می برد.
وی ادامه داد: فرید ما را همراه چند نفر دیگر به یک خانه آپارتمانی برد و در آنجا به ما گفت، شما ابتدا به کشور عراق می روید و از آنجا شما به سوئد خواهید رفت. ما تعجب کردیم ولی به ناچار همراه آن ها به عراق آمدیم. در همان ابتدا ما را به کمپی بردند که بعدها فهمیدم نامش اشرف خراب شده است. اول کار در بخشی که به آن پذیرش می گفتند، فهمیدم که خبری از اروپا و کشور سوئد نیست بلکه فریبی بوده از طرف فرقه که افراد را به بهانه اروپا به دام انداخته و اسیر خودشان میکنند.
عضو جداشده از فرقه رجوی گفت: فرایند فریب و جذب اعضا در فرقه رجوی بسیار ماهرانه انجام می شد. آن ها آرام، آرام و اندک، اندک عقایدشان را به ما تلقین و ما را مسخ نموده و وادار می کردند که قید خانه و خانواده خود را بزنیم.
سرفرار تصریح کرد: ماهیت سازمان روز به روز برایم روشن تر میشد به طوری که می دیدم این گروه فقط دنبال منافع خودش و حفظ مسعود و مریم رجوی است و نیروهایش اهمیتی برایشان ندارد. قرار دادن اعضا در برابر گلوله فقط به جهت حفظ و مطرح کردن بیشتر مریم و مسعود بود.
وی با اشاره به خاطراتی از دوران حضور خانواده ها مقابل اشرف گفت: جریان سنگ پرتاب کردن به خانواده ها به فرمان مستقیم مسعود باعث بیشتر مفتضح شدن این سازمان شد و اعضاء را بیشتر با ماهیت پلید این فرد آشنا کرد. رجوی به خاطر منافع خودش ما را وادار به سنگ پرانی به سوی خانواده ها می کرد. در نشست ها ما را می ترساندند و می گفتند که اگر از ما جدا بشوید حکومت ایران شما را راحت نمیگذارد و اعدام می شوید در صورتی که همه دروغ و فریب بود.
عضو تلاش گر انجمن آسیلا ادامه داد: این رفتارها ادامه داشت تا اینکه به آلبانی آمدیم. در آلبانی هم نمیخواستند آزاد باشیم و ترس آنها این بود که اگر افراد جامعه آزاد و مردم را ببینند از سازمان جدا می شوند به همین جهت حتی ما را از داشتن موبایل هم محروم کردند. با کلی منت و تبلیغ یک موبایل به ما داده بودند که زبانش آلبانیایی بود و صرفا می توانستیم با آن تماس شهری بگیریم که به درد هیچ کس نمی خورد.
سرفراز گفت: رهبری فرقه میدانست که آمدن نفرات به آلبانی و داخل شهر باعث خروج از فرقه می شود لذا از قبل برنامه ساخت کمپ جدیدی را در خارج از شهر برنامه ریزی کرده بود. او به خوبی میدانست که ماندن اعضا در میان مردم عادی ضربه بزرگی برای آنهاست و نفرات ریزش می کنند. من قبل از این که وارد آن اسارتگاه شوم اعلام جدایی کردم و از سازمان جدا شدم.
عضو انجمن آسیلا در پایان گفت: بعد از جدایی خوشبختانه توانستیم با کمک سایر نجات یافته ها انجمن آسیلا را راه اندازی کنیم و با افشاگری از جنایت های فرقه تمام تلاش خود را به کار خواهیم گرفت تا تمام افرادی که ناخواسته در دام رجوی پلید گرفتار شدند را نجات دهیم.
ازنحوه آشنایی باهمسرتان بگویید وهمینطورزندگیتان که چطورجداشدگان بتواتندازدواج کنند