در قسمت قبل به توضیح ترور لاجوردی و چگونگی انتخاب مریم قجر به عنوان رئیس جمهور موقت پرداختیم و اینکه چرا رجوی به این ترور نیاز داشت و آیا مریم قجر می تواند بار مسئولیت یک رئیس جمهور را به دوش بکشد یا خیر؟ آیا این انتخاب نمایشی بوده تا دهان بقیه اعضای شورا را ببندند؟ اکنون ادامه رخدادهای شهریورماه را بررسی میکنیم:
8 شهریور 60 ترور رجایی و باهنر
آقایان رجایی و باهنر تازه بر مسند ریاست جمهوری و نخست وزیری تکیه زده بودند. فضای بعد از سی خرداد که با جنگ مسلحانه رجوی شروع شده بود فضای ناامنی در جامعه ایجاد کرده بود. رجوی بعد از فرار از تهران برای اینکه نشان دهد می تواند در مدت کوتاهی به قدرت برسد در جمع بندی یک ساله عنوان داشت زمان برای سرنگونی شش ماه خواهد بود و بر این اساس برنامه های خود را روی ترورهای کور یعنی ریاست جمهوری و نخست وزیری و امامان جمعه و مردم کوچه و بازار تنظیم کرد و فکر می کرد می تواند با اغتشاش و ایجاد رعب و وحشت مردم را به سمت خودش سوق دهد. رجوی از آنجایی که شناخت درستی از مردم ایران نداشت به همین خاطر دچار اشتباه محاسباتی شد چرا که با هر تروری که انجام می شد نفرت مردم از سازمان بیشتر می شد .
ترور آقایان رجایی و باهنر راه به جایی نبرد و مردم از سازمان نفرت بیشتری پیدا کردند. رجوی فکر می کرد وقتی مردم تب انقلاب دارند می تواند روی موج سوار شده و به قدرت برسد. اما چنین نشد و مردم از انقلاب به رهبری آیت الله خمینی پشتیبانی کردند.
در مورد ترورهای کور و ایجاد رعب و وحشت در میان مردم عادی در راستای قدرت طلبی رجوی، پیشنهاد می کنم سریالی که اخیراً از صداو سیما با عنوان ” راز ناتمام” پخش می شود را مشاهده کنید تا با ابعاد جنایات و خیانت های رجوی به شکل ملموسی آشنا شوید. در این سریال به خوبی نشان داده می شود چگونه فرقه روی یک فرد مثل کشمیری برای مدت زمان زیادی وقت صرف کرده تا به اهداف خود برسد.
10 شهریور 92، کشته شدن 52 نفر در کمپ اشرف
رجوی در مقابل دولت عراق مبنی بر تخلیه اشرف مقاومت می کرد پس مسئولیت کشته شدن 52 عضو فرقه برعهده رجوی ها می باشد. وقتی صدام سرنگون شد دولت جدید عراق چندین مرحله به نیروهای فرقه رجوی اخطار داد که دیگر کشور عراق محل گروه های تروریستی نیست. ولی رجوی با خام خیالی سعی می کرد این مسئله را به روز دیگر موکول کند تا شاید در سایه حمایت نیروهای آمریکایی در عراق باقی بماند و از این طریق به نیروهای خود که دیگر انگیزه ای برای ماندن نداشتند روحیه بدهد .
در درون مناسبات بطور مستمر این شعار پمپاژ می شد که اشرف خانه ماست و خارج شدن از آن مرز سرخ است. حتی اگر تمام اعضا فرقه در این مکان کشته شوند، اشرف یک مکان و یا محل نیست و برای سازمان جنبه ایدئولوژیک دارد و به همین خاطر تا آخرین قطره خون باید مقاومت کرد.
سران رجوی سعی می کردند با این گونه شعارها به نیروها انگیزه بدهند چون می دانستند اگر از اشرف خارج شوند تمام بافته های خود در زمینه ماندن در اشرف و یا مرز سرخ بودنش پنبه خواهد شد و در نهایت مجبور است از عراق خارج شود. و این یعنی یک شکست استراتژیک برای رجوی ها. به همین خاطر به هر نحوی سعی می کرد این مسئله را به تعویق اندازد و با دادن رشوه به شیوخ عراقی و حمایت از نیروهای حامی صدام چند روزی بیشتر در اشرف بماند.
در این رابطه چند بار نیروهای عراقی با اعضای فرقه درگیر شدند و تعدادی کشته شدند. اما نقطه اوج این درگیری در 10 شهریور سال 92 بود که تعداد 52 نفر از اعضای باقی مانده در اشرف کشته شدند.
با اینکه رجوی از قبل و به دستور آمریکا تعدادی از نیروهای خود را از اشرف خارج کرده بود ولی تعداد یک صد نفر را هم چنان در اشرف باقی گذاشته تا به بهانه محافظت از اموال سازمان، اشرف را حفظ کنند اما با توجه به اینکه رجوی همیشه زبان زور را بهتر می فهمد در مقابل عراقی ها مقاومت کرد اما در نهایت مجبور شد با خفت و خواری اشرف را ترک کند و جالب اینکه باز رجوی بعد از تخلیه اشرف شعار پیروزی سر می داد .
وقاحت رجوی حد و مرزی ندارد و هیچ وقت حاضر نشد جواب خونهای ریخته شده در اشرف را بدهد و مریم قجر بعد از اخراج خفت بار از عراق نعره پیروزی سر داد و آنرا یک پیروزی بزرگ برای خود عنوان کرد.
آیا اخراج از عراق و رفتن به کشور آلبانی پیروزی بود؟ در فرهنگ رجوی ها شکست هیچ معنایی ندارد. در هر مرحله ای از مبارزه این رجوی ها هستند که پیروز داستان می شوند. اخراج از فرانسه و اخراج از عراق و رفتن به کشور آلبانی برایشان پیروزی بزرگی محسوب می شود. اما چیزی که برای همه مشخص است اینکه خانواده ها با افشاگری های خود باعث نابودی و فروپاشی تشکیلات رجوی در عراق شدند.
در حال حاضر هم رجوی برای اینکه به نیروهای خود در آلبانی انگیزه بدهد هر روز فیلم های ارتش کاغذی خود را پخش نموده تا انگیزه و روحیه از دست رفته در افراد باقی بماند ولی آبی که ریخته شده دیگر قابل جمع آوری نیست و شاهد هستیم که چگونه تعداد زیادی از اعضای سازمان از بدنه تشکیلات جدا شدند .
در قسمت بعد به موضوع تخلیه اشرف می پردازیم تا مشخص شود که عامل همه این درگیری ها و نابودی افراد، رجوی ها هستند چون آنان فقط با ریختن خون اعضای خود به زندگی نکبت بارشان ادامه می دهند.
ادامه دارد
هادی شبانی