مسعود رجوی زمانی می گفت:
– من همواره خیرخواه شما هستم و براساس مصلحت شما گام بر می دارم، پس همه باید همیشه بر بیعت خود استوار باشند و وفادار بمانند.
– من همواره بر اساس فرامین الهی گام بر می دارم و برای انجام وظایفم فرامینی را صادر می کنم و شما باید تابع دستورات من باشید.
– من حتی در قیامت هم جوابگوی همه اعمال نیک و بد شما خواهم بود و فقط شما دنباله رو من خواهید بود.
– این نادانی و جهالت نیست که من هر چه می گویم گوش می دهید این عین خودسپاری و گوش سپاری است.
– همه مجاهدان باید برای محقق کردن امر خطیر سرنگونی، فقط فرامینم را اجرا کنند.
– من شما را به سرحد کمال و آگاهی و علم خواهم رساند.
– همه مجاهدان باید این تشکیلات بی بدیل را قبول کرده و خود را به شورای رهبری که من تعیین کردند بسپارند، من همه چیز را حل خواهم کرد.
ما سالها چنین کردیم که او می گفت! اما نتیجه چه شد؟ سرانجام این هدایت ایدئولوژیک به کجا انجامید؟ این رهبری بی بدیل و کاریزماتیک، نیروهای سازمان را آیا جز به خیانت و وطن فروشی سوق داد؟!
از زمانی که مسعود رجوی دست به زندان سازی در درون سازمان زد و شکنجه اعضای خود را شروع کرد، از هنگامی که مجاهد خلق بر گوش مجاهد خلق سیلی نواخت و زندان های انفرادی و شکنجه ها آغاز شد، دیگر رهبران این فرقه مشروعیت نداشته خود را در درون سازمان به کلی از دست دادند.
وقتیکه درب های خروج سازمان بسته شد و حضور اجباری اعضای سازمان آغاز شد، دیگر ایدئولوژی مبارزه از درون سازمان رخت بر بست. مشت آهنین تشکیلات بصورت عریان همه اعضای درونی سازمان را هدف گرفت و آتش بر حرث و نسل سازمان زد.
غیب شدن مسعود رجوی از انظار و دستگیری مریم رجوی در فرانسه بهمراه بدنه اصلی خارج نشینان فرقه، آخرین بارقه های امید به انقلابی گری را نیز از بین برد. ما اعضای سازمان دیگر مبارزه ای برایمان متصور نبود. مریم رجوی که در درون سازمان فاقد هرگونه مشروعیتی بود، رفته رفته بیشتر از قبل ، اهرم های ضرب و شتم و سرکوب را به دست گرفت، دیکتاتوری فرقه ای جای تمام ارزشهای ظاهری را گرفت و وجه قالب در سازمان استبداد و خودکامگی شد.
امروز در آلبانی هم سازمان هیچ ابایی از سرکوب و قلع و قمع کردن ندارد، به روشنی و وضوح تمام در مناسبات گفته می شود که هیچ درخواست خروجی به رسمیت شناخته نخواهد شد، مسعود رجوی در آخرین پیام منتسب به خود نیز، علنا اعلام کرد که خروج مرز سرخ است و نباید کسی درخواست های اینچنینی بدهد!
حملات گسترده اخیر به منازل و محل های اسکان جداشدگان و تهاجمات وحشیانه به میز کتاب و نمایشگاه جداشدگان در آلبانی نیز مهر تائیدی بر این ادعا بود که سازمان تمامی ادعاهای سرنگونی را بی خیال شده است و مسئله اول و آخرش جداشدگان می باشد. الان در آخرین سنگر سازمان، حیات و سر پا ایستادن تشکیلات، تنها و یگانه مسئله روی میز مریم رجوی است.
دیگر گذشت آنزمانی که میلیشیاهای ناآگاه مجاهد، به اسم مسعود رجوی بر ندانسته های خود پافشاری می کردند و هر حکمی را می پذیرفتند، ملاء اجتماعی این گروه به کلی از بین رفته است و حتی در نقطه مقابل، کسانی که آنزمان اندک آشنایی با سازمان داشتند، امروز حاضر به مقابله با سازمان هستند و هرگز اجازه نمی دهند رجوی ها به قدرت برسند.
اما تمام این گفته ها از سوی ما، همواره از طرف رجوی ها انکار می شود و مدعی هستند که همه نیروهای الان در سازمان، بصورت داوطلبانه آنجا حضور دارند و خود این مسیر را انتخاب کرده اند!
اشکالی ندارد، تجربه حضور چند ده ساله ما در سازمان و مستندات جداشده ها، خواستگاه ادعاهای ماست، سازمان اگر صداقت در گفتار و عمل دارد، فقط به اعضای سازمان اجازه بدهد آزادانه بتوانند از درون حصارهای تو در توی سازمان چند دقیقه خارج شده و از یکی از مغازه های نزدیک در آن روستای دورافتاده، یک پفک برای خود بخرند و برگردند، اگر اعضای انقلابی سازمان که سالهاست مشغول امر مهم مبارزه هستند، این مسیر کوتاه را آزادانه رفتند و برگشتند و اختیار یک خرید ساده را داشتند و مجددا به درون حصارها و آن زندان برگشتند، ما دیگر حرفی برای گفتن نداریم و بحث تمام است.
اما براستی چرا این اعضای ارشد سازمان، این گوهرهای بی بدیل، این عناصر پیشتاز، این الماس های درخشان و کم یاب!! اجازه چند دقیقه بیرون رفتن از فرقه را ندارند؟
چرا به اعضای سازمان اجازه داده نمی شود، مثل انسان های بالغ، اراده و حق انتخاب داشته باشند؟
تا کی باید کوتوله های سیاسی و آن رهبران خودمنتسب، برای آنان تصمیم بگیرند؟
دقیقا تا چه زمانی، مریم رجوی و اعوان و انصار سرکوبگرش، که تعداد آنان به انگشتان دست است، باید برای چند صد نفر تصمیم بگیرند و جالب هم اینکه سالیان این تصمیم های سرنوشت ساز! هیچ ثمره ای برای آن بخت برگشته ها نداشته باشد؟
امروز در عصر ارتباطات و آگاهی ها، دیگر جایی برای این شعبده بازی ها و پشتک وارو زدن ها، نیست. انسان ها در این عصر، همه چیز را می بینند و به کوچکترین جزئیات آگاهی دارند، نمی توان به زور با برخی نمایشات مسخره، مردم را فریب داد.
همه می دانیم که مناسبات فرقه ای رجوی ها، بر پایه شستشوی مغزی و اجبار و زور و تهدید، استوار است، اما خورشید تا به ابد پشت ابرهای سیاه و تاریک رجوی ها نخواهد ماند، روز آزادی این اسیران نزدیک است و این قانون تکامل است که زشتی ها و پلیدی ها ماندگار نخواهد بود، عاقبت اسیران فرقه رجوی آزاد خواهند شد و آنروز تمامی جنایات پشت پرده، افشاء خواهد شد، دیگر آنروز حتی زباله دان تاریخ هم جایی برای رجوی ها نخواهد داشت . . .
فرید