سلام جعفر برادر عزیزم
امیدوارم که حالت خوب باشد. من خیلی انتظار می کشم که تماسی با من بگیری و از اوضاع و احوالت با خبر شوم. نمی دانم به لحاظ جسمی در چه وضعیتی هستی! نمی دانم در کمپی که زندگی می کنی چه رفتاری با شما می کنند! من و خانواده ات نگران شما هستیم. چرا در کمپ فرقه رجوی خودت را عذاب می دهی؟ چرا خودت را نجات نمی دهی؟ خودت را نجات بده و به کشوری که در آن تحصیل می کردی برو تا من بتوانم به شما سر بزنم و با هم در تماس باشیم. من می خواهم شما آزاد زندگی کنی و زندگی آزاد داشته باشی. این حق شماست. چرا خودت را زندانی کردی؟ چشمانت را باز کن و ببین دنیای آزاد چقدر زیباست. افسوس که نمی توانم به کمپی که زندگی می کنی سفری داشته باشم و از نزدیک با هم دیداری داشته باشیم و واقعیت ها را برایت بازگو کنم.
جعفر جان تمام خبرهایی که به شما منتقل می کنند کذب است. خودت را نجات بده تا واقعیت ها را به چشم ببینی. به توصیه های برادرت گوش کن و مثل یک انسان آزاده زندگی کن.
برادرت حسین مملوکی