سلام برادر عزیزم
از راه دور برایت سلام می فرستم. ما برادرها سالهایی که نزدیک هم بودیم با هم دورهمی داشتیم و بگو بخندهایی با هم داشتیم. ای کاش آن روزگار بر می گشت و مجددا دور هم جمع می شدیم. چندین سال است رفته ای و خبری از شما ندارم. چندین سال است که یک تماس با من نگرفتی! نمی دانم به لحاظ جسمی سالم هستی یا نه! زمانی که در عراق بودی در یک حصار بسته بودی. الان در آلبانی شرایط برای جدایی از فرقه بهتر است.
محسن جان می دانم که سختی زیادی تحمل می کنی. می دانم تصمیم به جدایی و اجرا کردن این تصمیم کار راحتی نیست. اما یک لحظه فکر کن . فکر کن به سالهای عمرت که به باد رفت. خودت را از این وضعیت نجات بده. جای شما در بین خانواده خالیست. این همه دوری را چگونه تحمل می کنی؟ آنهم در دیار غربت. زندگی خودت را تغییر بده و پا در دنیای آزاد بگذار. کمپی که در آن هستی جای زندگی نیست .
فعلا شرایط ایجاب نمی کند به کشوری که در آن زندگی می کنی سفر کنم و از نزدیک شما را ملاقات کنم. راهی برای من باز شود حتما با شما دیداری خواهم داشت.
برادرت علی حمزه لوئیان