مصطفی جان سلام
برادر عزیز و یار سفر کرده من امیدوارم حالت خوب باشد. دوری ات برایم کسالت بار و سنگین است و ندیدنت جان فرساست. جان فرسا از آن جهت که تو را نمی بینم. چندین سال است چهره شما را ندیدم! نمی دانم در چه وضعیتی هستی. انتظار داشتم تماسی با من بگیری و از احوال شما جویا شوم. خبر دارم در آلبانی هستی و در کمپ زندگی می کنی. تو این همه تحصیل کردی که در کمپ زندگی کنی و اختیاری از خودت نداشته باشی! واقعا شما در کمپ آزاد زندگی می کنید؟ اگر آزاد هستی چرا تماسی با من نمی گیری؟ الان که عصر ارتباطات است! چرا خودت را برای اهداف پوچ رجوی ها از بین می بری؟ راهی برای من باز نمی شود که سفری داشته باشم و از نزدیک شما را ببینم و با شما درد دل کنم. برادر جانم، تصمیم درستی برای خودت و زندگیت بگیر. خودت را نجات بده و به کشوری برو که در آن زندگی می کردی و زندگی آزاد داشته باش و از دنیای آزاد لذت ببر .مصطفی خیلی حرفها دارم. بقیه اش بماند برای وقتی دیگر.
خدا نگهدار
برادرت محمد رضا فروغی