در این که سازمان مجاهدین خلق فرقه است و تمام شئونات آن در مختصات فرقه جای داشته و خصلت نفاق و دورویی آن برای هر جدا شده ای اظهر من الشمس می باشد و جای هیچ گونه صحبت و بحث نمی باشد.
جدا شدگان خود در داخل این فرقه زندگی کرده اند و با تمام وجود به خصلت های این سازمان واقف و با جدا شدن و رهایی، با دید باز اعمال و رفتار این فرقه را کنکاش می کنند. آنها می دانند چه بر سر اعضاء آمده و چگونه جوانی، جسم و روح و روان آنان مورد بازیچه رهبران سازمان مجاهدین خلق قرار گرفته است.
من که بعد از اسارت بوسیله ارتش بعثی عراق به علل مختلف به سازمان پیوسته بودم در تمامی سالهای اسارت در فرقه منتظر بودم تا راهی پیدا کنم و رهایی یابم و لذا جزء اولین نفراتی بودم که بعد از سقوط صدام حسین و گشوده شدن روزنه ای برای خروج از سازمان مجاهدین جدا شدم و به همراه چندین نفر دیگر به وطن برگشتم .
اما چرا قبلا این کار را انجام نداده و چرا در هنگامی که اسرا تبادل می شدند و می توانستم خود را رها نمایم به وطن بر نگشتم؟! در حقیقت این بر می گردد به همان رفتار فرقه گونه و نفاق سازمان مجاهدین خلق نسبت به اعضای خود .
در آن زمان من در حین آموزش های نظامی تصادف کرده بودم و در بیمارستان بستری بودم و نمی دانستم بیرون از آنجا چه اتفاقاتی روی داده و غافل از این که تعداد زیادی از اسرا ایرانی بازگشته اند و تبادل اسرا شروع شده است و این در حالی بود که سازمان مرا مطلع نکرد و از طرفی به من گفته شد تمام خانواده ام در بمباران کشته شده اند و تلگرامی را به من نشان دادند که این خبر را تایید می کرد، من نیز حرف سازمان را باور کردم و بعلت بیماری و فشار روحی خبر از دست دادن عزیزانم دیگر انگیزه ای برای بازگشت نداشتم .
موضوع دیگر این بود سازمان اعلام کرد تمام کسانی که به ایران بازگشته اند دستگیر و اعدام شده اند. این اخبار را بارها از شبکه تلویزیونی خود اعلام می کردند و ترسی بزرگ برای ما بوجود آورده بودند. البته این دروغ ها و سیاست های نفاق سازمان آرام آرام نمایان و حقیقت جای خود را آشکار و من نیز با اراده ای تازه در نوامبر 2004 به ایران بازگشتم و دیدم الحمدالله کسی از عزیزانم کشته نشده است و خانواده و مردم کشورم پذیرای ما شدند اکنون کنار خانواده و همسر و فرزندم مشغول به زندگی هستم.
محمد کرمی