پرویز یکی از افرادی بود که سالها در تشکیلات مجاهدین خلق خود را فرد اوره ای جا انداخته بود که نمی تواند گوشت قرمز بخورد. و مسئولین قرارگاهش به آشپزخانه تاکید کرده بودند که می بایست در تمامی برنامه های غذایی برای او گوشت سفید (مرغ و ماهی) در نظر بگیرند. یک روز که پرویز برای آوردن گوشت با کامیون یخچالدار به بغداد رفته بود با دو ساعت تاخیر به قرارگاه برگشت و به محض رسیدن به سالن غذاخوری مستقیم به سراغ قابلمه کوچک غذای خود می رود که می بیند قابلمه خالی است و از غذای مرغ وی خبری نیست. او به سراغ صنفی می رود و علت را سوال می کند که صنفی پاسخ میدهد با توجه به اینکه امروز غذای همه عدس پلو بود و شما هم با عدس پلو مشکلی ندارید غذای مخصوص برایتان تهیه نشده است. پرویز که بدجوری بهم ریخته بود سالن را ترک می کند.
چند روز بعد صنفی که از این برخورد متناقض شده بود در جریان نشست عملیات جاری دستش را بالا برد و از مسئول نشست که یک زن بنام ملیحه بود خواست اجازه دهد که گزارش خود را بخواند. لحظه ای بعد شروع به خواندن فاکتش کرد و گفت: دیروز وقتی پرویز سراغ غذای مرغ اوره ایش را از من گرفت به دروغ به او گفتم امروز غذایت عدس پلو است.(نقطه) (آغاز) آن روز بدجوری هوس خوردن مرغ کرده بودم غذای پرویز را خودم خوردم و به او دروغ گفتم. (واقعیت) واقعیت این بود که من غذای برادری را خورده بودم که مریض بود و من با خوردن غذایش او را دچار مشکل کردم.
در همین لحظه پرویز که چند هفته منتظر این فرصت بود پشت سر صنفی حاضر شد وبا صدای بلند گفت. خواهر ملیحه این دست رو نکرده و فاکتش را خوب نخواند. اصلا به ظلم هایش اشاره نکرد. او با جان من بازی کرد. خیلی راحت از روی فاکتش رد شده و خودش را روسیاه نکرد و در حالیکه یقه صنفی را گرفته بود داد میزد زودباش دست رو کن!
در این لحظه مسئول نشست گفت پرویز کافیه وقت نداریم می خواهیم نوبت به دیگران برسد. در ضمن فکر می کنم اتفاقا نقطه آغازش را گفت هوس مرغ کرده بود. پرویز مجددا صدایش بلند شد. خواهر حداقل در لحظه عملیات جاری می کرد یک تکه اش را می خورد. من کلی گرسنگی کشیدم الان خوندن فاکت به چه درد من می خورد؟! در این لحظه مسئول نشست که دید پرویز دست بردار نیست گفت پرویز بنشین تا خودت را سوژه نکردم. تو چه اوره ای هستی که دیروز در کشتارگاه با عباسعلی 20 سیخ جگر و دل و قلوه خوردی؟! بشین سرجات. و خطاب به مسئول آشپزخانه گفت از فردا غذای پرویز مثل بقیه است و باید دکان سه نبش اوره ایش را تعطیل کنیم.
داریوش قنواتی