به دنبال سرنگونی صدام حسین تعدادی از خانواده های اعضای مجاهدین خلق بعد از سالها بی خبری، به دیدار فرزندانشان در عراق و قرارگاه اشرف آمده بودند. برخورد اولیه رهبری و مسئولین سازمان با خانواده ها مثبت بود و در قدم اول خانواده ها را پذیرفتند و آنها را به مقرهای مختلف در اشرف دعوت کردند. مسئولین اعضای سازمان را توجیه کرده بودند و گفته بودند پذیرایی گرمی از خانواده ها به عمل آورند. در این رابطه برنامه هایی را تدارک دیدند از رقص های محلی گرفته تا نمایشنامه های کمدی.
هدف سازمان و مسئولین این بود افرادی که برای ملاقات به کمپ اشرف می آیند را جذب کنند و در صورت امکان آنها را در اشرف برای همیشه نگه دارند. و چنانچه تمایل به ماندن در اشرف را نداشتند به عنوان هوادار در ایران برای اهداف سازمان فعالیت کنند. برای حفظ این رابطه آموزش های لازم به آنها داده می شد و نفرات را توجیه می کردند. حتی به آنها تاکید می شد که به عنوان پل ارتباطی ارتباطشان را با سازمان همواره حفظ کنند و به آنها می گفتند با زندانیان آزاد شده و اشخاصی که هوادار هستند ارتباط بر قرار کنند و در صورت امکان توسط پیک های اعزامی به اشرف بیایند .
رهبری سازمان اهداف زیادی را از این طریق دنبال می کرد. به اعضای سازمان گفته بودند گر چه ما به تهران نرسیدیم اما تهران را به اشرف آوردیم. مسئولین به صراحت می گفتند با حضور خانواده در اشرف ما به ملاء اجتماعی خود وصل شدیم و در این رابطه خیلی هم ابراز خوشحالی می کردند. اما دیری نپایید خوشحالی آنها به یاس و نا امیدی تبدیل شد و همه چیز بر عکس شد. به این دلیل که تعدادی از افرادی که با خانواده های خودشان ملاقات کرده بودند بعد از مدت کوتاهی از سازمان جدا شدند. علت جدایی این بود که وقتی با خانواده ها هم صحبت شدند به حقایق و واقعیت های جدیدی دست یافتند و متوجه شدند آنچه را که سازمان در طی سالیان به گوش آنها فرو کرده است دروغ محض بوده است. و آنچه را که سازمان طی چند دهه تبلیغ کرده بود با حضور خانواده ها و ملاقات با اعضاء به یکباره فرو ریخت. در واقع نتیجه ملاقات با خانواده بر خلاف ایده رجوی به ضد خودش تبدیل شد.
با بوجود آمدن چنین وضعیتی رجوی به یکباره تصمیم گرفت که ملاقات با خانواده را ممنوع کند و دیگر به هیچ خانوده ای اجازه دیدار در قرارگاه اشرف را نداد. از این نقطه به بعد فحش و ناسزا گفتن به خانواده از جانب سازمان شروع شد و خانواده هایی که جهت ملاقات می آمدند مورد توهین مسئولین سازمان قرار می گرفتند. مجاهدین خلق به اعضای خود دستور داده بودند که خانواده ها را در اطراف پادگان اشرف سنگ باران کنند. رجوی به پدران و مادران پیر هم رحم نمی کرد! خیلی از خانواده ها بدست اعضای مجاهدین خلق مجروح شدند و ناکام به ایران برگشتند. رجوی به اعضای خودش گفته بود خانواده ها همگی اطلاعاتی هستند.
رجوی دشمن درجه یک خانواده ها به حساب می آید و نسبت به خانواده ها کینه شتری دارد زیرا خانواده ها با ملاقات هایی که با فرزندانشان داشتند باعث روشنگری شدند و دنیای واقعی را به آنها نشان دادند. رجوی هیچ علاقه ای نسبت به خانواده ندارد و با نگاهی به رفتار مسئولین مجاهدین نسبت به خانواده ها به این سوال می رسیم که سازمانی که با خانواده های اعضاء خود چنین رفتاری دارد با بقیه مردم چه رفتاری می تواند داشته باشد؟!
گلی