خلیل جان سلام
از شنیدن خبر انتشار و رونمایی کتاب خاطراتت؛ “آزادی فراموش شده” خیلی خوشحال شدم. این کتاب اگر چه به روایت 28 سال از دوران اسارت شما پرداخته ولی در حقیقت قصه ناتمام نسلی است که در سراب وعده های دروغین رجوی راه پر فراز و نشیبی را در جاده پر سنگلاخ و در توهم مبارزه برای آزادی و رفاه اجتماعی و استقلال میهن پیمود و در نهایت در زنجیر دروغ و فریب رجوی اسیر شد.
قصه ما اگر چه با سناریوهای مختلف رقم خورد، ولی همگی در نهایت به یک مسیر تلخ و سراسر درد و رنج که حاصل آن بر باد رفتن عمر و جوانی و هرز رفتن استعدادها و سرمایه های زندگی بود کشیده شد. شخصی همانند شما در ابتدای تجاوز دشمن، برای دفاع از خاک و ناموس میهن به سمت نوار مرزی شتافت ولی در همان روزهای آغازین جنگ در خرمشهر به اسارت در آمد و نزدیک به 9 سال در اردوگاههای عراقی در حبس بود تا اینکه در خرداد 68 از اسارتی به اسارت دیگر، یعنی اسارت در تشکیلات مجاهدین خلق در آمد.
داستان اسارت ذهنی و عینی شما در فرقه رجوی 28 سال ادامه داشت. اسارتی که توام با قطع ارتباط با خانواده و عزیزان بود. پدرت در حسرت دیدارت چهره در خاک فرو کشید. بالاخره در بهمن 99 در صبحی پاک و دلگشاه در کشور آلبانی بندهای اسارت را پاره کردی و به دوستانت در دنیای آزاد پیوستی و انجمن آسیلا را به کمک دیگر دوستانت تاسیس کردید.
داستان ما اعضای جداشده در محتوا یکی است. برخی مانند شما در جبهه دفع در مقابل تجاوز دشمن به اسارت در آمدی و یا برخی دیگر در دام باندهای قاچاق انسان افتاده و با وعده های فریبنده کار و مهاجرت به اسارت در آمدند و چه همانند من از ابتدای پیروزی انقلاب تحت تاثیر جو و هیجان ناشی از انقلاب و شور جوانی و عطش آرمان خواهی و عشق به خلق و میهن و تحقق خواسته های سالهای مردم یعنی آزادی وعدالت اجتماعی، تحت تاثیر شعارهای فریبنده رجوی مسیر مجاهدین خلق را انتخاب کردم و در این راه از تمامی سرمایه های زندگی و عمر و جوانی گذشتم ولی در نهایت خودم را در زندانی یافتم که بدلیل بکارگیری پیچیده ترین شیوه های مغزشویی و کنترل ذهن و اسارت ذهن، زندانبانش خودمان بودیم.
خدا را شکر که بدلیل صداقت مان زنجیرهای اسارت را از هم گسسته و آزادی و دیدار و تماس با خانواده هایمان را بار دیگر تجربه کردیم. اکنون علیرغم تمامی آن سختی ها خوشحالم که آن تجارب تلخ را در قالب کتاب هایی به نسل جوان این میهن عرضه می کنیم تا همانند ما در دام فریب و دروغ رجوی اسیر و گرفتار نشوند. چرا که عمیقا اعتقاد دارم، تاریخ آئینه عبرت هاست و در خلال درس آموزی از این عبرت هاست که انسان می تواند مسیر درست زندگی برای نیل به پیشرفت و شکوفایی و افتخار را طی کند. پندها وعبرت ها می تواند چراغ راه نسلی باشد که با گذر از کوران حوادث و به کارگیری تجارب نسل های پیشین (اگرچه تلخ)، آینده پر افتخاری را برای خود تضمین نماید. برایت در ادامه راه آرزوی موفقیت دارم.
علی اکرامی