پروانه جان سلام
نمی دانم با چه زبانی احساساتم را برایت بیان کنم که درک کنی در چه حالی هستم. چطور از دلتنگی هایم بگویم تا بدانی قلبم در سینه فشرده شده و نفسم در نمی آید. دخترم در نبود تو چه غصه ها که نخوردم. دلبندم با تمام وجودم از تو خواهش می کنم با من تماس بگیری و مرا از حالت باخبر کنی.
چند روز پیش اتفاقی برای من افتاد که در حال حاضر در خانه بستری شده ام و حالم خوب نیست. راستش را بخواهی تصادف کردم. یک پایم در خانه است و یک پایم در بیمارستان! خدا لعنت کند مسعود و مریم رجوی را که باعث شدند من اینگونه تنها باشم و دختر مرا از من گرفتند و مرا چندین سال در حسرت دیدن تنها دخترم گذاشتند. امیدوارم آه ما مادران بگیرد و مریم و مسعود رجوی را نابود کند.
پروانه جان من نمی دانم تا چه زمان عمرم به دنیا باشد پس هر چه زودتر با من تماس بگیر.
مادرت مهین حبیبی