خاطره حمید آتابای از نقض حقوق بشر برای یک تماس تلفنی با خواهر

در حالی رسانه‌های تشکیلات مجاهدین خلق به هر بهانه‌ای درباره نقض حقوق بشر در ایران داد سخن سر می‌دهند، که در معمولی‌ترین خاطرات اعضای جدا شده از این تشکیلات می‌توان شواهد نقض آشکار حقوق اولیه افراد را مشاهده کرد. فارغ از اینکه مجاهدین خلق نه تنها ناقض حقوق بشر بلکه تروریست‌هایی هستند که در سوابق خود جان هزاران شهروند بی‌گناه را گرفته‌اند، همین نکات ریز درباره ساختار سرکوب و ارعاب در قرارگاه های مجاهدین خلق می‌تواند شواهد بزرگتر و عمیقی به دست نهادهای حقوق بشری، فعالان حقوق بشر و گزارشگران ویژه حقوق بشر در سازمان ملل بدهد.

در مطلبی که حمید محمد آق آتابای عضو سابق مجاهدین خلق در مورخ 6 فروردین 1402، در حساب کاربری فیس بوک خود منتشر کرده است می‌توان یک نمونه از سوء رفتارهای سازمان مجاهدین خلق با اعضای خود را مشاهده کرد. حمید آتابای در 12 شهریور 1402 پس از بیش از بیست سال اسارت در فرقه رجوی قرارگاه اشرف 3 را ترک کرد و به انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی (آسیلا) پیوست.

حمید محمد آق آتابای

متن پست فیس بوکی او را در زیر بخوانید:

جنگ های زیادی و انقلابات متعددی در سراسر جهان صورت گرفت حال چه به نتیجه رسید و چه نرسید با این قسمت و چرایی‌اش کاری ندارم اما آنچه لااقل خواندم یا شنیدم از بزرگترین انقلاب ، انقلاب الجزایر تا آخرین آن انقلاب بهار عرب، در همه و همه کسی از داشتن ارتباط با خانواده محروم نبود.

اما چرا در سازمان مجاهدین وقتی بحث ارتباط با خانواده مطرح می‌شد تو گویی یک توهین یا دشنام به آنها بود و دلیل اینکه این موضوع را تلاش می‌کردند روی میز نیاورند تنها وتنها در این بود که ترس و واهمه عجیبی از تاثیر خانواده بر روی افراد داشتند. مبادا فرد پس از تماس تحت تاثیر عواطف خانوادگی قرار گرفته و اعلام جدایی کند. بهمین خاطر نادر تماسی هم اگر بود فرد را ایزوله می‌کردند و اینقدر اصرار و تاکید که بالاخره چی شد چی بود الان در چه نقطه‌ای هستی یعنی تا پاک از تماسی که گرفتی پشیمان نمی‌شدی دست بردار نبودند.

سال ۸۷ وقتی به بهانه اولتیماتوم مالکی سر ترک خاک عراق، به خانه زنگ زدم یک دقیقه‌ای داشتم با جمیله جانم خواهر جانانم صحبت می‌کردم تماس را قطع کردند. پرسیدم جریان چیست؟ چرا قطع کردید؟ براحتی به دروغ گفتند که خط نیست. شماره داداش کوچکم را دادم ، ۱۵ دقیقه صحبت کردم آخر تماس گفتم مگر خط قطع نبود ؟!؟! جواب این بود تو که زن نداشتی این صدای دختر جوان کی بود اینقدر اصرار می‌کرد ؟!!!! پاسخ من این بود خواهرم مگر گناهی کرده ؟!

غروب وقتی به محلی که بودم رسیدم گفتند برو اتاق فلانی کارت دارد. گفتم بابت چی؟ مردی که سراغم آمده بود گفت خودت می‌دانی. هر تماسی صفرصفر دارد باید بروی تناقضات را بیان کنی!!! تا ساعت ۱۲ شب یک ضرب داشتم می‌شنیدم ، خانواده یعنی ، عنصر مبارزاتی آدم تهی می‌شود !!! خانواده آدم را از مسیر مبارزه به مسیر زندگی می‌کشاند !!!
ما با خانوادت مشکل نداریم !!!! (بزرگترین دروغ) بلکه نباید بگذاری در انتخاب تو خدشه ای وارد کند!!!

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا