در سازمان مجاهدین خلق افراد و شخصیتهایی بودند که به غیراز بنیانگذاران سازمان، تأثیر زیادی بر سیر تحولات سازمان مجاهدین در دوران پهلوی دوم داشتهاند. یکی از این شخصیتها رحمان افراخته معروف به وحید است که به دلیل اقداماتی که در دوران تغییر ایدئولوژی سازمان به مارکسیست و بعد از آن داشت، تأثیر زیادی بر سرنوشت آنها گذاشت. بر این اساس در این نوشتار درصدد هستیم تا اقدامهای اثرگذار این فرد بر سازمان مجاهدین خلق را مورد بررسی قرار دهیم.
رحمان افراخته مشهور به وحید فرزند سعید در سال 1329 در مشهد به دنیا آمد. او در دوره دانشجویی که در رشته برق دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف) تحصیل میکرد، جذب سازمان مجاهدین خلق شد و در مدت کوتاه به جمع اصلیترین مهرههای عملیاتی سازمان پیوست. او پس از ضربه شهریور 1350 متواری شد و دانشگاه را از سال چهارم تحصیلی رها کرد و با اسامی مستعار بهمن، حیدر، حر، بابک و وحید به زندگی مخفی روی آورد. او در این زمان در چندین عملیات سازمان نقش ایفا میکند از جمله آنها ترور ناموفق شعبان جعفری، انفجار مقابل هتل شاه عباسی اصفهان، ترور دو مستشار نظامی آمریکاست. در سال 1353 هنگامی که شاخه تقی شهرام سازمان را به لحاظ ایدئولوژیک بهسوی انحراف و مارکسیسم میبرد، وحید افراخته از شاخه شریفواقفی (شاخه مذهبی) جدا و به شاخه بهرام آرام (شاخه به اصطلاح میانهروی سازمان) پیوست تا پروسه تغییر بر روی او به آرامی صورت بگیرد. البته او چنان دچار انحطاط میشود که در تصفیه خونین ایدئولوژیک مجید شریفواقفی و ترور ناموفق مرتضی صمدیه لباف نقش فعالی بازی میکند.[1]
ترور مجید شریف واقفی
شرکت در ترور مجید شریفواقفی از مهمترین اقدامات وحید افراخته است. شریفواقفی حاضر به تغییر ایدئولوژی و پذیرش مارکسیست نبود وهمین مسئله سبب شد سازمان تصمیم بگیرد او را ترور کند. بعد از طی چند تماس که در فروردینماه ۱۳۵۴ بین وحید افراخته، به نمایندگی از مرکزیت، با مجید شریفواقفی و صمدیه لباف گرفته شد، آنان اظهار داشتند که تصمیم به جدایی گرفتهاند. طبق قراری که از طریق لیلا زمردیان به شریفواقفی ابلاغ شد، وحید افراخته و او در ساعت ۴ بعدازظهر روز ۱۶ اردیبهشتماه ۱۳۵۴ باید یکدیگر را میدیدند. لیلا، شریف را تا محل ملاقاتش با وحید همراهی کرد و جدا شد. قرار بود در این ملاقات آخرین حرفها زده شود. وحید وی را به داخل خیابان ادیب میبرد و زمانی که به کوچه محل استقرار دو عضو دیگر رسیدند و خواستند از آن عبور کنند، حسین سیاهکلاه یک گلوله از روبهرو بهصورت شریف واقفی و وحید افراخته نیز گلولهای از پشت سر به او شلیک کرد؛ سپس جسد او در بیابانهای مسگرآباد سوزاندند.[2]
ترور دو مستشار آمریکایی در ایران
یکی از عملیاتهایی که افراخته در آن نقش زیادی داشته و بعد بر سرنوشت او تأثیر گذاشت، ترور دو مستشار آمریکایی در ایران بود. در ساعت 6:45 روز 31 اردیبهشت 1354، تیم عملیاتی مجاهدین خلق به فرماندهی وحید افراخته در حوالی قیطریه اتومبیل دو مستشار نظامی نیروی هوایی آمریکا به نامهای سرهنگ شفر جویز و سرهنگ ترنر را محاصره کردند و به گلوله بستند. در ارتباط با این مسئله سازمان طی اطلاعیهای اعلام کرد: “در ساعت 6:40 دقیقه بامداد چهارشنبه 31 اردیبهشتماه همزمان با بازگشت شاه جنایتکار از مسافرت توطئهآمیزش از آمریکا، حکم اعدام انقلابی دو تن از مستشاران تجاوزکار آمریکا بهعنوان سرهنگ شفر و سرهنگ دوم ترنر توسط یک واحد از رزمندگان سازمان اجرا گردید”. این عملیات سبب شد تحرک ساواک برای شناسایی اعضای سازمان بیشتر شود. بعدها وحید افراخته در اعتراف خود به ساواک اعلام کرد که اسناد و مدارکی را که از آمریکاییهای ترورشده بهدست آورده بودند برای تحویل به دولت شوروی، به خارج کشور انتقال دادهاند.[3]
بعد از این ترور در خرداد 1354، برای ساواک روشن میشود که افراخته عامل اصلی چندین ترور اخیر سازمان مجاهدین خلق بوده است؛ ازاینرو برنامهریزی برای دستگیری سریع او را در دستور کار قرار میدهند. آنها برای این کار چند نفر از اعضای سازمان را که وحید افراخته را میشناختند هر روز با خود به سطح خیابان برای شناساییاش میبردند، اما این تلاش که یک ماه و نیم طول کشید، بینتیجه ماند. در نهایت در روز 5 مرداد در سال 1353 هنگامی که شاخه تقی شهرام سازمان را به لحاظ ایدئولوژیک بهسوی انحراف و مارکسیسم میبرد، وحید افراخته از شاخه شریفواقفی (شاخه مذهبی) جدا و به شاخه بهرام آرام (شاخه بهاصطلاح میانهروی سازمان) پیوست تا پروسه تغییر بر روی او بهآرامی صورت بگیرد. البته او چنان دچار انحطاط میشود که در تصفیه خونین ایدئولوژیک مجید شریفواقفی و ترور ناموفق مرتضی صمدیه لباف نقش فعالی بازی میکند
1354 افسر مسئول یکی از اکیپهای گشت مشترک به دو جوان مظنون شد. یکی از آن دو که افراخته بود، متوجه این مسئله شد و دست به اسلحه برد، اما قبل از هر اقدام توسط مأمور خلع سلاح شد. جوان دیگر هم که خاموشی از دیگر اعضای سازمان بود، توسط مأموران ساواک همان جا دستگیر شد.[4]
پروسه زندان و بریدن افراخته
مجموعه قراین و اظهارات حکایت دارد که وحید افراخته پس از حدود چند ساعت شکنجه تسلیم شد. پس از این مدت وی که زمینه و انگیزه معنوی ریشهداری برای مقاومت نداشت،شروع به همکاری با ساواک کرد. میتوان گفت که وحید نه یک مارکسیست معتقد از نوع چریکهای فدایی خلق بود که در اعتقاد مادی خویش حل شده باشد و نه یک مسلمان مؤمن که به دلیل ایمانش ایستادگی کند. دستش نیز به خون افراد بیگناهی مانند شریفواقفی آلوده بود. همین مسئله سبب شد او با ساواک همکاری گستردهای کند.[5]
لو دادن چند خانه مهم سازمانی،لو دادن افراد مبارز بهویژه روحانیون و مذهبیها، کمک به یافتن فراریان سازمان درگشتهای کمیته مشترک،دادن طرحهای مختلف برای دستگیری نیروهای مذهبی، کشف رمز اسناد بهدستآمده از مبارزان، همراهی با بازجویان در بازجویی از دستگیرشدگان از جمله اقداماتی بود که وحید افراخته برای ساواک انجام داد. به گفته زندانیان، ساواک به افراخته امکانات ویژهای در زندان داده بود و هوای او را داشت. بااینحال ازآنجاکه او در کشتن مستشاران آمریکایی نقش داشت، آمریکاییها بودند که برای آینده او تصمیم میگرفتند و آنها نیز تأکید داشتند که افراخته باید اعدام شود.[6]
لطفالله میثمی، از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق، نظرش را درباره بریدن وحید افراخته اینگونه نوشته است: تحلیل من از بریدن افراخته این بود که با پذیرش مارکسیسم، مبارزه مسلحانه تبیین نمیشد. تضادی بین ایدئولوژی و خط مشی بود که بعدها به نفع ایدئولوژی حل شد. این کار ایمان را سست کرده بود. پوچی در دوران تغییر ایدئولوژی بهوجود آمده بود؛ مثلا در آن زمان بهرام با ناراحتی به من گفت: یکی از خواهرهای خیلی سطح بالا گفته بود چه اشکالی دارد بچههای زندان از هم استفاده جنسی کنند؟ وقتی مذهب نباشد، هیچ استدلالی برای رد چنین کارهایی وجود ندارد.[7]
وحید افراخته در تلویزیون حاضر شد و ضمن تشریح مارکسیست شدن سازمان، قتل شریفواقفی را توضیح داد. بهمن بازرگانی، از اعضای سازمان، درباره واکنش اعضا نسبت به اعترافهای تلویزیونی افراخته گفته است:”ضمن اینکه حس میکردیم چیز شومی رخ داده، اما نمیتوانستیم به حرفهای ساواک اعتماد کنیم، میگفتیم اطلاعات نداریم و اول باید اطلاعات کسب کنیم”.[8]
عزت شاهی، از مبارزان دوران پهلوی، درباره سرانجام وحید افراخته نوشته است:”وحید فکر نمیکرد که با وجود همکاریهای زیادی که با ساواک کرده بود و لو دادن تعداد زیادی از بچهها کارش به اعدام بکشد. او زیر بار خفت و خواری رفت تا شاید از اعدام رهایی یابد. او بهقدری به مأموران نزدیک شده بود که خود به همراه بازجویان در برابر زندانیان ظاهر میشد. بااینحال جرم او خیلی سنگین بود بهخصوص کشتن دو مستشار آمریکایی و در این مورد رژیم از او خشمگین بود. وحید در هنگام اعدام در میدان تیر چیتگر وقتی دید قضیه جدی است، برای گریز از مرگ به مأمورین اجرای حکم میگوید که با بازجویم کار دارم، مطلبی به یادم افتاده است که میخواهم قبل از مرگ در اختیار او بگذارم. مأموران هم با بازجوی او تماس گرفته و موضوع را میگویند. بازجو هم میگوید: غلط کرده! اگر حرفی دارد، بنویسد و به شما بدهد” و در نهایت افراخته با وجود همکاری زیاد با ساواک اعدام شد.[9] (9)
پرویز ثابتی، مدیر امنیت داخلی ساواک، هم درباره وحید افراخته گفته است: “او رهبر شاخه نظامی مجاهدین بود و بعد از دستگیری اعترافات وسیعی کرد و به قتل مجید شریفواقفی اعتراف کرد و گفته که او را خودشان کشته و جسدش را در بیابان سوزاندهاند. همچنین به تحویل اسناد مربوط به افسران آمریکایی به روسها و خیلی موارد دیگر اعتراف کرد. همکاران ساواک معتقد بودند که نباید افراخته اعدام شود، اما خب او در قتل دو افسر آمریکایی دست داشت و نمیشد اعدامش نکرد”.[10]
پینوشتها:
[1] . عزتالله شاهی، خاطرات عزتشاهی، تهران، انتشارات سوره مهر (وابسته به حوزه هنری)، چاپ بیستودوم، 1395، ص 385.
[2] . بازخوانی ترور مجید شریفواقفی/ از سرپیچی سازمانی تا حذف فیزیکی:
tarikhirani.ir/fa/news
[3] . سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام (1384-1344) (گزیده سه جلد)، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1389، ص 92.
[4] . احمدرضا کریمی، تقی شهرام به روایت اسناد، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1398، ص 355.
[5] . همان، صص 150 و 152.
[6] . مهدی حقبین، از مجاهدین تا منافقین، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1392، صص 81 و 82.
[7] . لطفالله میثمی، تولدی دوباره: پلهپله؛ از «تا خدا» تا «با خدا»، تهران، انتشارات صمدیه، 1398، ص 229.
[8] . بهمن بازرگانی، زمان بازیافته، تهران، نشر اختران، 1397، ص 244.
[9] . عزتالله شاهی، همان، ص 550.
[10]. عرفان قانعی فرد، در دامگه حادثه (گفتوگو با پرویز ثابتی، مدیر امنیت داخلی ساواک)، آمریکا، شرکت کتاب، 1390، ص 276.
سیدمحسن موسویزاده/ مولف
پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر