به راستی که رهبران فرقه ای که دم از آزادی و دمکراسی و حقوق بشر می زنند، چقدر در برابر اراده یک انسان، زبون و خار شدند، اقدامات کثیف فرقه رجوی و تبانی با بخش اندک فاسد پلیس آلبانی و وزیر کشور آلبانی، شاید در ظاهر موفق به خارج کردن حسن حیرانی از آلبانی شدند و او را به کشور یونان فرستادند، اما باطن این قضیه اوج خواری و ذلت رهبران یک فرقه را نشان داد که تحمل یک منتقد را نداشته و ندارند. حسن حیرانی نزدیک به 5 سال است که با مارگریتا بالچو ازدواج کرده است، این همان نقطه ای است که رهبران فرقه رجوی را خشمگین کرده است، چرا که آنان با اساس زندگی و زنده بودن انسان ها مشکل دارند، آنها با حق انتخاب و آزادی مشکل دارند، مگر می شود تا به ابد انسان ها را در غل و زنجیر بردگی خود نگه داشت؟
حسن حیرانی و سایر دوستانش در انجمن آسیلا ثابت کردند که زندگی بیرون از فرقه رجوی و حصارهایش می تواند برای جداشده های از سازمان مجاهدین خلق ادامه داشته باشد. علیرغم اینکه فرقه از صبح تا شب، تبلیغات مسمومی علیه جداشده ها راه انداخته بود و مدام در بوق و کرنا می کرد که هر کس از سازمان جدا شود، به نان شب محتاج خواهد بود، روی خوشی را نخواهد دید، در زباله ها دنبال غذا خواهد گشت و …! اما حسن حیرانی ها، ثابت کردند که چنین نیست، می توان بیرون از تشکیلات مسموم فرقه رجوی، به زندگی بازگشت.شغل پیدا کرد، مستقل شد، ازدواج کرد و فرزند دار هم شد.
حمید محمد آق آتابای هم که به تازگی از زندان مجاهدین خلق و زندان مانز فرار کرد و به آغوش زندگی بازگشت، در صحبت های اخیر خود گفت که روزی که به انجمن آسیلا پیوست، تولدی دوباره یافت و از نو زنده شد.
مریم رجوی با تولد انسان ها و انتخاب زندگی توسط آنها ، مشکل دارد. او می خواهد که تا به ابد همه را در زندان های خود، اسیر و برده، نگه دارد. حال این سئوال مطرح است که چرا رهبران فرقه رجوی، علیه اعضای انجمن آسیلا، دست به اقدامات هیستریک زده و میلیون ها دلار و لک هزینه کردند که این انجمن را نابود کنند؟ چرا اسم انجمن آسیلا ، چنان وحشتی در دل رهبران فرقه ی رجوی انداخته است که حاضرند بالاترین هزینه ها را متقبل شوند تا قدمی در راستای نابودی این انجمن انجام بدهند؟
پاسخ بسیار ساده است: انجمن آسیلا، کانون حمایت از جداشده ها در آلبانی است. انجمن آسیلا نقطه امید دهها و صدها برده فکری و جسمی رجوی است که در زندان مانز، در اسارت بسر می برند.
اگر گوشه چشمی به پشت حصارهای مانز و آنسوی سیم خاردارها و فنس ها بیاندازیم، انسان هایی را می بینیم که ایستاده اند و به فنس ها و سیم خاردارهای رجوی، نگاه می کنند و به آزادی و روزهای پس از آن فکر می کنند، همه آنها به تنها نقطه امید در آلبانی، یعنی انجمن آسیلا چشم دوخته اند و این رسالت انجمن آسیلا و آقای حسن حیرانی و سایر دوستانشان را صد چندان می کند، مهم نیست کجا باشی، دور باشی یا نزدیک، مهم این است که انجمن آسیلا در اوج بدرخشد، مهم این است که حسن حیرانی و همسرشان خانم مارگاریتا بالچو، بدانند که سحر نزدیک است، روز آزادی تک تک اسیران فرقه هم فرا خواهد رسید و آنروز است که تمام تلاش های سالیان اعضای انجمن آسیلا به بار خواهد نشست، قاطعیت و صلابت حسن حیرانی در پیامی تصویری که از یونان فرستاده بود، ما را هم مطمئن تر کرد که این راه را با شکوه و عظمت و قوام ادامه خواهد داد. چنین ایستادگی در مقابل سران یک فرقه جهنمی، الحق که جای تحسین و تعظیم دارد و در آخر آرزوی قلبی ام این است که تمام دوستان مان در انجمن آسیلا، چه در آلبانی و چه در یونان، بدانند که ما جداشده ها و خانواده ها با تمام توان، پشتیبان راه و مرام آنها هستیم و منتظر خبر پیروزی های هر چه بیشتر آنها در آینده بسیار نزدیک هستیم . پیروز و سربلند باشید.
محمدرضا مبین، عضو نجات یافته از فرقه مخوف رجوی