هر سال در ماه رمضان، مسعود رجوی سلسله نشست هایی را از شب های 6،7 ماه آغاز می کرد که تا 24، 25 ام و گاهاً تا پایان ماه رمضان ادامه داشت. این نشست ها بین 5 تا 6 ساعت طول می کشید و اغلب تا سحر ادامه داشت. او دنبال چه بود و چرا این همه دنبال صحبت کردن و بیان اظهارات و عقاید کهنه خودش بود؟ آیا نشست کم بود؟ در سازمان مجاهدین مریم رجوی نشست می گذاشت. مهوش سپهری ، زهرا مریخی، صدیقه حسینی، مژگان پارسایی برای خیلی قدیمیها نشست میگذاشتند و احمد واقف (مهدی براعی) و مهدی ابریشمچی، افشین علوی، فرزاد که از فرانسه آمده بود و… خلاصه در طی ۷ روز هفته ، ۵ روزش نشست وجود داشت. حکمت این نشست های ماه رمضان چه بود؟
اگر این نشست ها اجرا نمی شد چه اتفاقی می افتاد؟ و حالا که اجرا می کرد دنبال چه بود؟ در شبهای قدر ماه رمضان و شب ضربت خوردن و شهادت حضرت علی هر ساله از نیروهایش یک برگه ای می گرفت که اسم آن را نقشه مسیر و تعهد شب های قدر گذاشته بود. این تعهد نقشه مسیر در چه راستایی بود و چه بود؟
درباره اینکه تا الان کوتاهی کردیم، کم کار کردیم، در مبارزه وارد نشدیم،…
اما حالا پایبند باشیم و آنها را انجام بدهیم. از مهمترین تعهدات به کار که خواسته میشد تربیت کانون شورشی برای خرابکاری در داخل ایران بود. همیشه مسعود رجوی میگفت کانون شورشی در داخل خاک ایران میجنگد و شماها فرماندهان کانون شورشی هستید. شماها رهبران انقلاب هستید. تمام این تعریف و تمجیدها بخاطر چی بود؟ به خاطر اینکه نیروها در اشرف حفظ شود .
اما نکته ای که در رابطه با نقشه های مسیر مسعود رجوی وجود دارد، نوشتن آن ها اختیاری و از روی آگاهی نبود بلکه کاملاً اجباری بود .چرا میگویم اجباری آیا این کلمه دروغه؟ آیا کلمه ای که من به کار بردم یعنی اجباری غلو نیست؟ من بالاتر گفتم که مغزشویی، علیرغم اینکه مغزشویی شده بودیم. تمام احساسات ما را به نفع خودشون تغییر داده بودن انقدر کار کرده بودند که دیگر اراده ها به کار نمی رفت ولی به هر حال از دیدن این وضعیت ها آدم دردش می آمد و وقتی نمی نوشتی وای به روزگارت بود.
به چه دلیل میگویم؟ فردا روزش یک نشست می گذاشتند و در جمع مقری که بودیم نفرات را جمع می کردند. مسئولین بالا دوباره میرفتن پشت میکروفون و شروع می کردند به خواندن نقشه مسیر، پس اول نقشه مسیر مریم رجوی، مژگان پارسایی، زهره اخیانی و بعد از آن مردها از جمله مهدی ابریشمچی ، احمد واقف رحمان یعنی عباس داوری ….
بعد از آن آدم هایی مثل مریم اکبری، کریم قریشی، سمیه و … و مجید محمدی و نصرت علیمردانی و … نقشه مسیرها را میخواندند تا بقیه ماها تحریک شده و وارد خواندن شویم. روز اول این شد، روز دوم، روز سوم، اگر نمی نوشتیم کارت میکشید به اتاق صدیقه حسینی و خلاصه آنقدر بهت میگفتند و حتی به این راضی میشدند دو تا کلمه بنویس ، بنویس که بودم !!
حالا نوشتن این جملات چه تاثیری داشت؟ تنها کاربردی که این جملات داشتند این بود:
از مسعود رجوی هزاران بار می شنیدیم مجاهدین زیر فشار مجبور شدند، مجاهدین که در اشرف هستند زندانی هستند، مسعود رجوی پیام میداد میگفت که بفرمایید ۳۰۰۰ نفر، ۲۸۰۰ نفر، ۲۵۰۰ نفر امدند تعهد مکتوب دادند و هیچ احدی هم مخالف نبوده و جای تعجب دارد هر بیننده هر خواننده هر شنوندهای این حرفا را بشنود چون سند دارد فکر میکند میگه بفرمایید این هم امضای خود افراد!
حرف این است که به خاطر وصف حضرت علی، به خاطر تعهدات، به خاطر تغییرات در ایران، به خاطر آزادی در ایران، به خاطر اینکه خلاصه تمام شعارهایی که می دادند برای اینکه نگویند خرشان به گل نشسته ، تنها به خاطر حفظ حراست از مسعود رجوی و اینکه در کشور آلبانی بتواند جای پای خودش را سفت کند جلو چشمان دولت آلبانی خودشان را جانشین اینترنتی نشان بدهند و یک دولت در سایه نشان بدهند تا بتوانند زیر فشار نباشند مثلا از طرف دولت آلبانی و آزادانه دنبال درآمدهای کلان، به دست آوردن پول های کلان از راه های غیر مشروع و غیرقانونی در واقع میشد گفت پولشویی. اینها فقط برای مصرف این موارد بود.
ما شب قدر هایی داشتیم به این مضمون، از ۱۵ تا ۲۰ روز شبها، هر شب ۵ ساعت مسعود رجوی به صورت چت بدون اینکه صداش بیاد در اشرف نشست میگذاشت و تنها و تنها و تنها به این خاطر که یک برگه را از انسان هایی که در اسارت اردوگاهش هستند بگیرد و از آن سو استفاده کند و برای مصرف خارجی به کار میبرد. اما یک نکته مهمی که در اینجا وجود دارد مسعود رجوی در سالهایی که در اشرف و لیبرتی بودیم همیشه ادعا می کرد که در عصر آگاهی، در عصر ارتباطات و در عصر کامپیوتر، حکومت ایران اجازه نمیدهد، مردم آزادانه و آگاهانه به اینترنت دسترسی داشته باشند و نمی گذارد مردم کار بکنند و نمی گذارد مردم اختیار و اراده خودشان را در استفاده از کامپیوتر و اینترنت به کار بگیرند.
در آلبانی از سال ۱۳۹۶ به بعد وقتی وارد کار اینترنتی شدیم در توییتر و گوگل پلاس، تلگرام، اینستاگرام، فیسبوک در اختیار فرماندهان بود و به ما اجازه نمی دادند تا اول سال ۹۷. این واقعیت وجود داشت که اگر اینترنت در ایران محدود بود، اگر همچنانکه تو میگویی مردم نمی توانند از اینترنت استفاده کنند که دروغ محض بود چطور الان میلیونها نفر در ایران از طریق اینترنت کسب درآمد دارند؟
اما در سازمان از اینترنت برای چه کاری استفاده می کردیم برای کارهای کثیف و نیاز خودت. تنها برای این استفاده می کنید که جوونای مردم را به کشتن بدهی به اسم کانون شورشی. تربیت آنها برای انفجار، برای سوزاندن و افتادنشان به زندان.
به جلیل غلامزاده و مجید محمدی گفتم که این نفرات را اگر دستگیر کنند چه اتفاقی می افتد؟ گفتند که قیمت مبارزه است. کشته شدن و آزادیخواهی با همدیگر عجین شده !!!!
اما در واقع اینترنت در اشرف ۳ تنها برای انجام کارهای تخریب و به کشتن دادن جوانان مردم ایران است. ما هرگز نتوانستیم برای خودمان استفاده کنیم هرگز اجازه نمی دادند .
حمید محمد آتابای