محمد جعفر جان سلام.
چندین سال است که شما را ندیدم. من خواهرت همیشه به یادت هستم. همیشه با خودم می گویم می شود یک روزی محمد جعفر برادرم را در آغوش بگیرم؟!
برادر جان چرا با ما تماس نمیگیری؟ البته می دانم در کمپ مجاهدین خلق امکان تماس با خانواده خودت را نداری. این را می دانم اما نمی توانم دلیلش را درک کنم!! نمی توانم به خودم بقبولانم که برادرم تحت سلطه کسانی است و در زندانی است که حتی نمی گذارند با خانواده اش کوچکترین تماسی بگیرد. مگر در کدام کتاب قانون نوشته شده تماس با خانواده جرم است؟
محمدجعفر جان، کمی به خودت بیا و چشمانت را باز کن. چرا این همه سال از بهترین دوران زندگی خودت را نابود کردی؟ من خواهرت هستم. هم دلتنگت هستم و هم دل نگران و دلسوز تو. دلم می خواهد هر چه زودتر به آغوش گرم خانواده برگردی. نه فقط من تمام خانواده ات این آرزو را دارند. نگران نباش خانواده ات به هر لحاظ به شما کمک می کنند. فقط تصمیم بگیر خودت را نجات بده و زندگی آزاد را تجربه کن .
خواهرت فاطمه نجفی