داستان اسارت سی و چند ساله مسیب رشیدی از سال 1359 آغاز می شود. مدت کوتاهی از ازدواجش نگذشته بود که در تاریخ 2 مهر 1359 در حالیکه کارمند اداره بود درحین خدمت به دست نیروهای بعثی در شهر مرزی قصر شیرین اسیر شد. او 9 سال اسیر صدام بود و تحت پوشش صلیب سرخ با خانواده اش مکاتبه و نامه نگاری داشت.
مدت کوتاهی بعد از اسارت، فرزند دختر مسیب به دنیا آمد و در غیاب پدر، بزرگ شد. ازدواج کرد و صاحب فرزند شد. اکنون کوچکترین نوه مصیب که در مراسم افطاری انجمن نجات شرکت کرده با نگاه کودکانه اش انتظار بازگشت پدر بزرگش را دارد.
مسیب رشیدی مانند بسیاری دیگر در یک معامله ننگین توسط رجوی از صدام تحویل گرفته شد و تاکنون به مدت 88011 روز است که در اسارت تشکیلات مخوف مجاهدین است. اگر این تعداد روز را با 9 سال اسارت در زندان های صدام جمع کنیم می شود 12015 روز!
مسیب رشیدی فقط یک سال زندگی مشترک داشته و بعد از آن از سال 1359 تا سال 1402 در اسارت رجوی و صدام بوده و هست. تاسفبار تر این که از سال 1368 تا کنون، یعنی سی واندی سال است این اسیر هیچ گونه ارتباطی با خانواده چه نوشتاری وچه تلفنی نداشته و رجوی مانع از این ارتباط شده است.
خانواده آقای رشیدی طی سالیان گذشته چندین بار به پشت سیم خاردارهای اشرف در عراق رفتند اما گشتاپوی رجوی مانع از رسیدن صدای این خانواده به مسیب شد .دختر ایشان که موقع اسارت مسیب به دنیا نیامده بود آرزوی دیدن حتی یک لحظه روی پدر را دارد . و اکنون از زبان فرزند خردسالش که کوچکترین نوه مسیب است به مصیب پیام می دهد که پدر من و پدر بزرگ این کوچولو برگرد و به این فراق و این درد دوری پایان بده .
به امید محقق شدن این آرزو و رویا