سلام مصطفی، حالت چطور است.
مصطفی جان این عکسی را که ازمن می بینی مربوط به روزی است که به همراه بقیه خانواده ها رفته بودیم در مقابل مقر صلیب سرخ در تهران تا با مقامات آنها صحبت کنیم. رفتم تا شاید کسی صدایم را بشوند و کمکم کند.
رفتم بگویم به درد دل من برسید که برادرم چندین سال است اسیر سازمان مجاهدین شده است. رفتم گفتم سازمان مجاهدین به برادرم اجازه نمی دهد با خانواده خودش تماس برقرار کند. خواستم بدانند که برادرم مثل بقیه کسانی که گرفتار مجاهدین شده اند از هیچ نوع آزادی برخوردار نیست و در یک محیط بسته زندانی شده است. رفتم تا بگویم سازمانی که مدعی آزادی و برابریست اعضای خودش را در یک محیط بسته نگه داشته است و آنها را شستشوی مغزی می دهد.
برادر جان من به هر طریقی به دنبال آزادی تو هستم. هر تلاشی که از دستم بر بیاید برایت انجام می دهم. تو هم از همانجا سعی کن فکر کنی و تصمیم درستی بگیری وتلاش کنی خودت را از زندان اینها نجات بدهی. من هم همیشه پشتیبانت هستم . مصطفی تو آدم باسوادی هستی. خودت ببین اینجایی که در آن زندگی می کنی چه چیزی از زندان کم دارد.
برادرت – محمد رضا فروغی