دهه 40 و 50 پرالتهابترین سالهای تاریخ معاصر ایران است. اوجگیری مبارزه با سلطنت پهلوی و تقابل ایدئولوژیهای گوناگون در کف اجتماع و دانشگاههای کشور. در این بین یکی از قابل توجهترین طیفها و گروهها را باید چریکهای مسلحی دانست که راه چاره را در اسلحه و مسلسل میدیدند. سازمان مجاهدین خلق ایران که بعدها منافقین نام گرفتند؛ یکی از مهمترینِ این گروهها است که با ملغمه اسلام و مارکسیسم توانست هم بین عوام و مذهبیون و هم بین قشر روشنفکر و دانشگاهی جا باز کند. درباره چرایی گرایش جوانان به این سازمان هزارتو با انوشه میرمرعشی، پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر گفتوگو کردیم.
“ممد نوحه” یا بنیانگذار سازمان مجاهدین؟
میرمرعشی در ابتدا گفت: در ابتدا لازم است نگاهی به کادر بنیانگذار سازمان داشته باشیم. هسته تشکیل دهنده این گروه اشخاصی محدود از شاخه جوانان نهضت آزادی هستند که عقیده دارند راه و روش این حزب برای مبارزه کافی نیست و باید مشی و منهج دیگری را برای مبارزه برگزید. در رأس این سازمان شخصی حضور دارد به نام محمد حنیفنژاد، دانشجوی دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران که صبغه مذهبی شدیدی دارد به طوری که از فرط مداحی کردن و روضه خواندن بین دوستان خود معروف بود به “ممد نوحه”.
وی افزود: این موضوع به خوبی نشان دهنده گرایشات مذهبی بین سران اولیه این گروه بود. اما مسأله مهم در این بین شیوه مبارزه آنان است. سازمان مجاهدین خلق به تبع فضای آن زمان که کمکم مبارزه مسلحانه را داشت جایگزین تمامی روشهای سیاسی و مبارزاتی میکرد تصمیم گرفت که سلاح و مسلسل را در اولویت خود قرار دهد. آنان برخلاف نهضت امام خمینی و روش شاگردان ایشان مثل شهید مطهری که روشنگری مردم و ارتقای اندیشهای آنان را در رأس امور میدانستند، چندان در قید این مسأله نبوده و فعالیتهای چریکی را بهتر و سریعتر دانستند.
از التقاط تا عبور از اسلام
این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: اختلاف سازمان با روحانیت و گروههای مبارز هم به همین دلیل به مرور زمان بیشتر و بیشتر شد. آنان در پی تفسیر اسلامی از اصول مارکسیسم بودند و از طرفی با ذهنیتی مارکسیستی آیات قرآن و احادیث اهل بیت را تأویل و تفسیر میکردند. این مشی تکاملی انحراف و نقد به شیوه مجاهدین رفتهرفته کار را به جایی کشاند که در سال 1354، این گروه به ظاهر اسلامی رسماً تغییر ایدئولوژی را مطرح کرده و از دین اسلام عبور کردند.
حضور منافقانه سازمان مجاهدین پس از انقلاب
میرمرعشی بیان کرد: این اتفاق موجب شد که بدنه جامعه دچار نوعی رویگردانی از سازمان مجاهدین خلق شود. گروهی که در ابتدا توسط جوانان مذهبی و متدین تشکیل شده بود حال گرفتار مارکسیسم شده و نیروهای مذهبی آن یا حذف میشوند یا به ساواک لو داده میشوند. این رویه ادامه داشت تا اینکه ندای انقلاب به صدا در آمد. در چنین فضایی بار دیگر سازمان مجاهدین خلق با مشی منافقانه منکر مارکسیستی بودن خود شد و اعلام کرد که ما مسلمان و معتقد به دین اسلام هستیم و با یک رویکرد التقاطی وارد میدان شد تا بتواند دستاویزی برای جذب نیرو از بین جامعه ایرانی داشته باشد.
چرا سازمان در پی جذب دانشآموزان رفت؟
او ادامه داد: سازمان به خوبی پی برد که نمیتواند با نهضت اسلامی انقلاب رو در رو شود و آن را کنار بزند، لذا سعی کرد از طریق و مشی دیگری به اهداف خود برسد. آنان با نمایش و تظاهر به اسلام و بالابردن عکس شخصیتهای مذهبی مبارز در پی ایجاد چهره خوش از خود بودند. سازمان از طرفی هم میدانست که دیگر مثل گذشته نمیتواند در دانشگاه تبلیغ داشته باشد و به شکست فکری و اندیشهای خود واقف بود. در نتیجه نهایی آنان سعی کردند قشر دیگری را برای بدنه خود و بسط تشکیلاتی سازمان جذب کنند که آنان جوانان و نوجوانان پرشور و احساسی دانشآموز بودند.
جذابیتهای سازمان برای جوانان هیجانزده و احساسی
وی افزود: حتی پس از ورود سازمان به فاز مسلحانه آنان تصریح داشتند که باید به سراغ “گروه پیشتاز اجتماعی” رفت و مقصود از این گروه دانشآموزان هستند. سازمان به این نتیجه رسیده بود که کارگران و عموم جامعه به آن رغبت ندارند و آن را دلیلی بر عدم فهم سیاسی آنان تلقی میکرد، لذا تصمیم گرفت به سمت این قشر هیجانی و احساسی جامعه برود و در گام بعدی دانشجویان را به خود جذب کند. روش و طریق جذب این جوانان اشکال مختلفی داشت، مظلومنمایی، تجلیلهای غیرواقعی از مسعود رجوی در نشریات و آموزش میلیشیایی و… روشهای سازمان برای جذب جوانانی بود که دوست داشتند مثل قهرمانان و مبارزین انقلابی خود را معرفی کنند. بنا به آنچه که گفته شد، سازمان توانست در مدت کوتاهی چهارهزار دانشآموز را جذب کند، چرا که آموزش چریکی و از این قبیل اقدامات طبیعتاً جذاب و جالب توجه برای نوجوانان و جوانان است.
این تاریخپژوه در انتها گفت: جذب نوجوانان حتی پس از ورود سازمان به فاز مسلحانه همچنان ادامه داشت و ما شاهد آن بودیم که بسیاری از افراد به صورت قاچاق از کشور فرار کرده و به آنان میپیوستند. زمانی هم که سازمان خود را از فرانسه به عراق منتقل کرد و در اشرف ساکن شد، آنان از نوجوانان تا سالیان سال عضوگیری داشتند.
خبرنگار حوزه اندیشه