پرونده‌ای برای یهودای مجاهدین خلق – قسمت چهارم

زندان قصر اوایل انقلاب دست مجاهدین خلق بود

پس از بررسی و مرور کتاب “من اعتراف می‌کنم” نوشته محمد رحمانی که با محوریت اسناد مربوط به وحید افراخته منتشر شده، میزگردی را درباره این‌کتاب در مهر برگزار کردیم که احمدرضا کریمی عضو پیشین سازمان مجاهدین خلق و پژوهشگر، محمد خوشبختیان عضو جداشده از سازمان و محمد رحمانی نویسنده کتاب مهمانان آن بودند.

میزگرد در عصری تابستانی برگزار شد و بحث و گفتگو از مرگ‌های مشکوکی شروع شد که گاهی ساواک را عامل آن‌ها می‌دانند؛ ازجمله مرگ صمد بهرنگی، غلامرضا تختی و جلال آل‌احمد. این‌موضوع مقدمه‌ای برای ورود به بحث اقدامات ساواک و سپس دستگیری وحید افراخته و اعضای سازمان مجاهدین خلق بود. اما پیش از ورود مستقیم به بحث افراخته و اعترافات گسترده‌اش، موضوع تصفیه مجید شریف‌واقفی عضو رده‌بالای دیگر سازمان نیز مورد بررسی قرار گرفت.

نکته مهمی که از گفتگو با مهمانان این‌نشست استنباط می‌شود، این است که تصویر واقعی مجید شریف‌واقفی با تصویر نمادین و قدیس‌گونه‌ای که از او منعکس شده، متفاوت است. با این‌حال همین‌مساله هم در این‌میزگرد موافقان و مخالفانی داشت. سرتیپ رضا زندی‌پور رئیس کمیته مشترک ضدخرابکاری هم به‌عنوان یکی از شکارهای سازمان مجاهدین خلق از دیگر شخصیت‌ها و موضوعاتی بود که در این‌جلسه به آن پرداخته شد.

نکته مهم دیگری که احمدرضا کریمی به‌عنوان پژوهشگر تاریخ مجاهدین خلق به آن اشاره کرد، سیطره سازمان مورد اشاره بر زندان قصر و تعداد بالای اعدام‌های ابتدای انقلاب است که شاید با پیگیری آن بتوان حقایق جالبی را از اعدام‌های مقطع مذکور و ردپای نفوذ مجاهدین خلق در آن‌ها استخراج کرد.

در ادامه، مشروح قسمت اول میزگرد و گفتگو با احمدرضا کریمی، محمد خوشبختیان و محمد رحمانی را می‌خوانیم؛

* خب آقایان، برای گرم‌شدن و مقدمه صحبت، ماجرای مرگ صمد بهرنگی، غلامرضا تختی و جلال آل احمد را بررسی کنیم.

خوشبختیان: حمزه فراهتی همراه صمد بهرنگی بوده و ماجرای مرگش را تعریف کرده است. آقای فراهتی ستوان ارتش و از متمایلین به توده بوده است. او در کتابش به‌طور مبسوط زندگی‌نامه خودش را نوشته است.

* مرگ صمد توطئه بوده؟

نه خیر. فراهتی با صمد ارتباط داشته و به آن ‌ده و منطقه کوهستانی دعوتش می‌کند. با هم مسیر پیاده‌روی را می‌روند و صمد می‌رود توی رودخانه و غرق می‌شود.

* هلش می‌دهند؟

نه. خودش می‌رود توی رودخانه.

* که آب‌تنی کند؟

بله. آقای فلاحتی در کتابش این‌ ماجرا را روایت کرده است.

* جلال و تختی چه؟

از ماجرای جلال خبر ندارم ولی تختی را تا جایی که می‌دانم تا رسیدن به درِ هتل سالم بوده است. پدر من با او دوست بود و گفت همراهش رفتم تا دم هتل و بعد رفت بالا.

کریمی: پیش از مصاحبه تلویزیونی‌ام در زمان شاه…

* همان اعترافات دیگر!

متن‌اش هست. قبل از این‌جلسه، دو سه نفر آمدند با من صحبت کردند. یکی دکتر شعیب صمیمی بود، یکی دکتر هوشنگ آلیایی. دکتر آلیایی معاون وزیر آموزش و پرورش بود. ازجمله سؤالاتی که من از آن‌ها پرسیدم، مرگ این سه‌نفر بود. می‌خواستم جزئیات را بدانم. چون مسئله‌ام بود. آقای طالقانی هم می‌گوید در مورد تختی و بهرنگی و آل احمد سؤال دارم و هنوز قانع نشده‌ام. این‌مسئله در کتاب “اعتراف می‌کنم” آقای رحمانی هم آمده است.

کسی که در زندان با من صحبت کرد، کسی بود که پرونده تختی دستش بود. من اطلاعاتی از زندگی خصوصی‌اش هم داشتم. باجناق تختی در شیراز با ما همسایه بود. ایشان افسر نوهد بود. خیلی هم لحن زننده‌ای داشت وقتی درباره تختی صحبت می‌کرد. این‌ها از نظر فرهنگی در جای دیگری بودند و تختی در جای دیگر. تختی بدهکار شده بود.

* از نظر مالی…

بله، به‌دلیل نوع توقعات خانواده خانمش. کسی هم نبود مشکلاتش را با او مطرح کند. اگر به تهران یک‌اشاره می‌کرد، مشکلش حل می‌شد.

* یعنی می‌گوئید مشکلات مالی و بدهکاری باعث شد که…

بله.

رحمانی: با همسرش هم مشکل داشت.

کریمی: با همسرش هم زیاد مشکل داشت. مشکلاتی که قابل بیان نیستند. آن‌ دوسه‌ نفری که در زندان با من صحبت کردند این‌مشکلات را می‌دانستند. پسر تختی هم پس از انقلاب، ارتباطش را با مادر و خانواده مادری‌اش قطع کرد.

* چون آن‌ها را مقصر مرگ پدرش می‌دانست!

بله.

* پس صمد بهرنگی به ‌طور اتفاقی غرق شد و تختی هم خودکشی کرد…

درباره مرگ آل احمد تا جایی که می‌دانم، بعد از سفری که از شوروی برگشته بود رخ داد. سفرنامه‌ای هم آماده کرده بود که چاپ شود. داود رمزی گوینده رادیو را که در رادیو تهران کتاب می‌خواند، واسطه کرده بودند و او به آل احمد گفته بود رژیم با تو کنار نمی‌آید. اما دو پیشنهاد برائت دارند. یک این‌که وابسته فرهنگی ایران در هند بشوی…

رحمانی: این در اسناد ساواک هم هست.

کریمی:… باعث اعتبار رژیم هم بود دیگر! که او وابسته فرهنگی‌اش شود. خود آل‌احمد هم به هند تعلق خاطر داشت. پیشنهاد دوم این‌که خارج از تهران جایی مشغول نوشتن شود.

* یعنی برود توی لاک خودش…

بله. همسرش در اسالم زمینی داشت. وقتی حوصله‌اش سر می‌رفت، مدتی را آن‌جا سر می‌کرد و به کارگران کارخانه چوبی که آن‌نزدیکی‌ها قرار داشته کمک می‌کرد. یک ‌بار زیر حمل الوار سکته می‌کند البته نمی‌میرد اما سکته کرد. فشار رویش زیاد بود. این‌که مجبور بود آن‌جا باشد خودش فشار بود.

* آن‌مصرف زیاد الکل و مواد مخدر که می‌گویند…

نمی‌توانست باعث مرگش شود.

رحمانی: درباره مرگ شریعتی و آقا مصطفی خمینی هم گمانه‌ زنی می‌کنند و حرف‌هایی می‌زنند.

* آقای کریمی مرگ آل احمد ناشی از سکته بوده؟

کریمی: سکته که بوده!

* توطئه ساواک چه؟

نقش ساواک این بود که مجبورش کرد در اسالم باشد. مثل دکتر شریعتی که ساواک مجبورش کرد از ایران فرار کند.

رحمانی: آقای عزت شاهی حرف جالبی دارد. می‌گوید در آن‌مقطع مگس از آسمان می‌افتاد و می‌مرد، می‌گفتیم توطئه ساواک بوده است.

* کم‌کم می‌خواهیم وارد بحث افراخته شویم. درباره او پرونده مفصلی وجود دارد که یک ‌موردش زدن تیمسار زندی‌پور است. زندی‌پور واقعاً چه‌جور آدمی بود؟

کریمی: آدم واقعاً خوبی بود.

* یعنی مجاهدین اشتباه کردند او را زدند؟

کریمی: ببینید…

* منظورم اشتباه استراتژیک است.

شاید مجاهدین به نفع‌شان بود زندی‌پور کشته شود…

* زندی‌پور نفس مبارزین را گرفته بود؟

نه. بعد از زدن او فشار ساواک بیشتر شد.

رحمانی: زندی‌پور آدم لیبرالی بود.

کریمی: آدم اصلاح‌طلبی بود. معمولاً وقتی می‌خواست بازدید کند، خبر می‌دادند زندانی‌های زخمی و شرایط نامناسب را جمع‌وجور می‌کردند.

* من هم برای همین می‌پرسم. می‌خواهم ببینم زندی‌پور چه کرده بود که او را زدند.

آدم درستی بود.

* آخر انقلابی‌ها می‌گویند اگر آدم درستی است چرا باید عضو ساواک شود؟

نه. او عضو دفتر مخصوص بود. نیروی فردوست بود. هرکس با فردوست کار می‌کرد، آدم مثبتی بوده است.

رحمانی: مثبت یعنی مثبت‌تر.

کریمی: آدم‌هایی مثل پاکروان و فردوست، با فشار فیزیکی روی زندانی‌ها و زدن دانشجوها مخالف بودند. اما شاه آدم‌هایی را می‌پسندید که رفتارهای خشن را تأیید کنند و خبر بدهند که ما تعداد بیشتری از بچه‌ پرروها را زدیم و رویشان را کم کردیم؛ مثل نصیری.

* پس مجاهدین دستشان به زندی‌پور می‌رسید و برایشان هدف راحت‌تری بود که او را زدند. ولی اشتباه کردند. چون باعث شدند فشار ساواک بیشتر شود.

البته شاید به نفع‌شان بود فشار ساواک برای تبلیغاتی که می‌خواستند علیه رژیم کنند بیشتر شود.

رحمانی: قبلاً در کتاب سه‌جلدی “مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام” جور دیگری گفته شده بود اما در کتاب “من اعتراف می‌کنم” برای اولین‌بار این‌روایت را که مطرح کرده‌ایم که نشانی منزل تیمسار زندی‌پور چه‌طور لو رفت و به دست مجاهدین افتاد.

کریمی: سیمین جلیلی اطلاعاتی داشت ولی سندی که آقای رحمانی برای این‌کتاب پیدا کرد، این بود که از طریق حسن حسنان نشانی را پیدا کردند.

رحمانی: سر ماجرای گرفتن ویزا در کنسولگری آمریکا بوده است.

* بحث افراخته، شاخه‌های گسترده‌ای دارد. به‌جز مسئله زدن زندی‌پور، ماجرای حذف و ترور مجید شریف‌واقفی هم هست. برخی از صاحب نظران می‌گوید علت حذفش نه مبارزه و تغییر ایدئولوژی، که اختلافات درونی تشکیلات بوده است. تقی شهرام در دفتر دوم خاطرات زندان خودش در زندان جمهوری اسلامی شریف واقفی را می‌کوبد و می‌گوید نیهیلیست بود و نه مارکسسیست بوده نه مسلمان. اما سعید شاهسوندی موضعی کاملاً مخالف و ۱۸۰ درجه متفاوت از تقی شهرام دارد.

کریمی: یک‌سری اسنادِ خیلی قطعی هست که نمی‌شود انکارشان کرد.

* مثلاً چه؟ می‌توانیم با قاطعیت بگوییم شریف واقفی بچه‌مسلمان بوده است؟

شریف واقفی به آن‌چیزی که سازمان مجاهدین خلق نامیده می‌شد، به‌طور فوق‌العاده‌ای وفادار بود.

* یعنی هسته اولیه سازمان؟

اگر الان بود مثل موسی خیابانی و مسعود رجوی بود.

رحمانی: مثل شاهسوندی بود.

کریمی: نه سطحش بالاتر از شاهسوندی بود.

* رده سازمانی‌اش؟

هم رده و هم جایگاهش. چون شاهسوندی با سازمان مشکل پیدا کرد ولی شریف واقفی با این‌ سازمان مشکل پیدا نمی‌کرد.

* این‌سازمان یعنی سازمان بعد از انقلاب؟

بله.

خوشبختیان: این چه تحلیلی است آقای کریمی؟ می‌گوئید اگر می‌ماند می‌شد موسی خیابانی؟

کریمی: گفتم یکی شبیه آن‌ها! تیپش شبیه این‌ها بود. یعنی مخالف سازمان نمی‌شد.

رحمانی: منظور آقای کریمی این است که اگر شریف واقفی می‌ماند، مقابل مسعود رجوی نمی‌ایستاد و ذیل رجوی تعریف می‌شد.

کریمی: بله این‌طور بود.

خوشبختیان: این نظر شماست.

کریمی: چیزهایی هم که از لیلا (زمردیان) برمی‌آید و سیمین صالحی گفته همین است. نوع موضع‌گیری که مجید درباره جواد سعیدی داشت هم همین‌طور. اصرار داشت روی ترور جواد سعیدی یا ذوالانوار. ذوالانوار جزو رهبری سازمان بود ولی شناخته نشده بود.

* سوال من این است که آیا می‌شود این‌استنباط را داشت که شریف واقفی برخلاف چیزی که تقی شهرام گفته بچه‌مسلمان بوده؟

رحمانی: چه اسلامی‌؟ اسلام فقاهتی؟

کریمی: این‌حرف‌های تقی شهرام را دیگران هم گفته‌اند. که مجید زیاد تقید مذهبی نداشت.

* درست است؟ نداشت؟

مذهبی بود ولی تقید مذهبی نداشت.

* آیا آن‌جمله را که به نقل از روایت شده، واقعاً گفته که “می‌خواهند زیر پای خدا را جارو کنند؟”

کریمی و رحمانی: نه.

رحمانی: این‌ها دیالوگ‌نویسی هستند.

* آخر در کتاب “من اعتراف می‌کنم” هم این‌جمله هست.

کریمی: ببینید، چیزهایی به‌قول شریف واقفی نقل شده‌اند؛ مثلاً لغت پرچم‌دار.

* که به تقی شهرام ارجاع دارد.

بله. ولی او چنین‌چیزی نگفته است. این‌ها چیزهایی است که رجوی و شاهسوندی با هم بافتند و شد کتاب “تحلیل آموزشی بیانیه اپورتیونیست‌های چپ‌نما”. چیزهایی که در این‌کتاب هست، همه من‌درآوری مسعود هستند.

* یعنی تاریخ نیست.

شاهسوندی هم نه! مسعود. رجوی این‌ها را نوشته و در نوشتن از سعید شاهسوندی استفاده کرده چون به مجید نزدیک بوده است.

رحمانی: آن‌کتاب تاریخی نیست. فقط می‌خواهد نگاه سازمان را نسبت به این اقدام نشان بدهد. در آستانه پیروزی انقلاب هم بسیار بازنشر شد. بعد از انقلاب هم چندبار تجدیدچاپ شد.

کریمی: صدهزار….

رحمانی: چون می‌خواستند مقابل این‌حرف که در جامعه رواج داشت بایستند؛ این‌حرف که سازمان مارکسیست است. می‌خواستند مقابل این‌حرف بایستند و بگویند امثال تقی شهرام یک‌سری اپورتیونیست چپ‌نما بودند که کودتا کردند.

کریمی: وقتی از لفظ کودتا استفاده می‌کنیم، یعنی یک عامل بیرونی کودتا کرده است. ولی سازمان زمینه‌های این‌کودتای ایدئولوژیک را از داخلش داشت.

* از همان اول هم داشت.

بله. داشت. کسی که کارهای ایدئولوژیک را می‌کرد و من هم با او ارتباط داشتم، رجوی بود. از نفرات اول بود. “راه انبیا راه بشر” را رجوی با تأیید حنیف نوشت. “امام حسین” را رجوی نوشت. به حسین روحانی در مسئله شناخت کمک کرد. چون نگارش و قلمش بهتر بود.

خوشبختیان: رجوی بیشتر اِدیت می‌کرد. نوشتار هر دو کتاب متعلق به محمد است. رجوی سوادش را نداشت. کما این‌که بهرام نوشته‌های صادق را ادیت می‌کرد.

کریمی: قلمش بهتر از آن‌ها بود. در نوشتن نوشته‌های ایدئولوژیک سازمان چهار نفر نقش داشتند. حنیف‌نژاد، میهن‌دوست، حسین روحانی و رجوی.

* آقای رحمانی درباره اسلام فقاهتی که گفتید، چه تصویر شفافی از شریف واقفی ارائه بدهیم؟

کریمی: نمی‌گذارند. مصلحت نیست.

* چرا؟

عده‌ای که از قِبَل مجید نان می‌خورند نمی‌گذارند.

* نمی‌گذارند واقعیت مجید شریف واقفی گفته شود؟

شما اول از همه برو آقای تهرانی را راضی کن!

* حالا که صحبت از شریف واقفی است، تکلیف ماجرای “خواهر” را هم روشن کنیم!

مگر چیز مهمی است؟

* نه. ولی در کتاب برای من مبهم بود. می‌خواهم بدانم ماجرا چه بوده!

مثل ضعف‌هایی است که هر آدم دیگری دارد.

* ولی من متوجه نشدم ماجرا چه بوده و برایم ابهام به وجود آمده است.

شما راجع به یک فرد معصوم که صحبت نمی‌کنید!

* می‌خواهم تصویر واقعی‌اش را ارائه دهیم.

این مسائل ضعف اخلاقی و جنسی برای خیلی‌ها وجود داشته است.

* پس مجید به لیلا زمردیان خیانت کرده است؟

رحمانی: اصلاً لیلا زمردیان به عبارتی زن مجید شریف واقفی نبوده است.

* خب این هم باید شفاف گفته شود دیگر! همسر تشکیلاتی بوده یا همسر عرفی و واقعی!

خوشبختیان: شما سندی هم درباره باکره‌بودن زمردیان در کتابت گذاشته‌ای!

رحمانی: بله. سند شفاف است.

کریمی: او زنِ رضا بوده است. منیژه اشرف‌زاده کرمانی در جریان جزئیات ارتباط این‌ها بوده است. ممکن است یک‌نفوذی گزارش پزشکی قانونی را…

رحمانی: نه. این‌گزارش تشریح جسد…

خوشبختیان: ساواک می‌خواسته این‌ها را بدنام کند.

کریمی: فیلم مصاحبه خلیل دزفولی را دزدیدند و از بین بردند.

* یعنی اعترافاتش را…

کریمی: کسانی که علیه رژیم بودند این‌کار را کردند.

رحمانی: چرا حرف‌ها با گزارش پزشکی قانونی فرق می‌کنند؟

کریمی: دکتر سلیمان‌پور آن‌جا بود که خیلی هم ضد رژیم بود. رئیس دانشکده حقوق بود. هم دکترای حقوق داشت هم دکترای طب.

رحمانی: حالا اجازه بدهید…

کریمی: من موارد دیگر را سراغ دارم. شما برو پرونده پزشکی قانونی صدیقه رضایی را ببین! سن‌اش هم از همه کمتر بود. ولی دختر نبود.

خوشبختیان: آن، کار بهرام بود.

کریمی: بله وحید هم گفت کار بهرام بود.

خوشبختیان: [خنده]

کریمی: شما در جریان ماجرا هستی.

* می‌خواهیم بحث را جمع‌وجور کنیم. شریف‌واقفی بخشی از پرونده افراخته است. اجازه بدهید از این‌ماجرا عبور کنیم و برویم سراغ افراخته. پس خیلی سریع و جمع‌وجور بفرمائید که لیلا زمردیان همسر سازمانی شریف‌واقفی بوده یا نه؟

کریمی: چریک‌های فدایی خلق اکثراً در گزارش‌های پزشکی قانونی‌شان دوشیزه بودند؛ موارد استثنا خیلی به ندرت بودند. زهرا آقانبی قلهکی، زن بهمن رویان آهنگران بود. او همسرش بود. ولی فضیلت‌گرا، مرضیه احمدی اسکویی و خیلی‌های دیگر، دختر بودند. خود ساواکی‌ها روی این‌مسئله حساس بودند. برایشان…

* عاملی برای کوبیدن مبارزین بود؟

نه. جالب بود.

* یعنی پرونده جالبی بود برایشان.

بله. ولی برای مجاهدین اکثراً طور دیگری بود.

* عجیب است. مثل این‌که مارکسیست‌ها و چریک فدایی‌ها نجیب‌تر بوده‌اند!

خوشبختیان: نگویید اکثراً! بگویید سه‌تا مثلاً! بهرام آرام تجاوز می‌کرد.

* مگر عضوی که با بهرام رابطه داشته خودش راضی نبوده است؟

صدیقه؟…

* احتمالاً باید به دوستی نزدیک با عضو رده بالای سازمان افتخار می‌کرده است!

کریمی: این‌ها حدود را رعایت نکردند.

خوشبختیان: صدیقه بحثش جداست.

کریمی: خودش هم در یادداشت‌هایش این را می‌گوید که دچار تورم عاطفی است.

* چه‌کسی؟ آرام؟

رحمانی: بله. آرام را می‌گوید. منظور آقای کریمی در یادداشت‌های انتقاد از خود است.

کریمی: راجع به سیمین، راجع به منیژه…

* مگر رده‌بالاها هم از این‌یادداشت‌ها می‌نوشتند؟ این‌حرف‌ها در یادداشت‌های زمردیان نبود؟

رحمانی: نه.

خوشبختیان: من منهای بهرام را می‌گویم. کسی که اصطلاحاً اسم چریک را روی خودش می‌گذارد باید از یک‌سری مباحث فراتر باشد. در چپ‌ها، خوردن عرق مسأله‌ای نبود ولی در این‌مبحث (موضوعات جنسی) همه جریان‌های چریکی حساس بودند و رعایت می‌کردند.

رحمانی: چپ‌ها عرق می‌خوردند ولی شراب نمی‌خوردند. شراب‌خوردن را خصلت خرده‌سرمایه‌داری و خرده‌بورژوازی می‌دانستند.

کریمی: کار بچه‌سوسول‌ها می‌دانستند.

* مجاهدین مارکسیست‌شده هم می‌خوردند؟

رحمانی: خسرو انوری تهرانی از محسن خاموشی نقل کرده که در زندان به من گفت به من یک دبه بزرگ عرق بدهند تا آخر عمر در زندان می‌مانم.

* خب این‌ها که ادعاهای در زندان است. می‌خواهم بدانم وقتی مارکسیست شدند آن قید و بندهای اسلامی را رعایت می‌کردند یا کلاً آن‌ها را کنار گذاشته بودند!

خلیل دزفولی گفت از روزی که ناتل جوهری آمد گفت ما مارکسیست هستیم، رفتیم با بچه‌ها موز خریدیم و خوردیم. چون چندسال بود نخورده بودیم.

خوشبختیان: بحث نوشیدنی و عرق جداست. ولی بحث اخلاقی را چریک‌ها همه حساس بودند. به‌جز چند مورد معدود.

* یعنی در مجاهدین هم حساسیت بود؟

وحشتناک!

کریمی: از نفرات رده دوم به پایین بله. شهرام و بهرام را باید استثنا دانست.

رحمانی: درباره سازمان و یک‌دیسیپلین صحبت می‌کنیم. متأسفانه بعد از انقلاب بعضی موضوعات سخیف و لوث شدند. نمی‌گویم جمهوری اسلامی این‌کار را کرده بلکه دوره زمانه باعث شده است. علتش هم این است که عوام خیلی با این‌موضوعات ارتباط برقرار می‌کنند. مثلاً می‌گویند جهاد نکاح به خاطر داعش راه افتاد. ولی می‌دانیم که طرف از اروپا می‌آمد تا در این‌ ماجرا شرکت کند و ریشه موضوع در جای دیگری بود.

خوشبختیان: چندروز پیش به یکی از دوستان گفتم چرا الان که مجاهدین بدبخت مادرمرده در آلبانی دارند می‌میرند، روی خبرش مانور می‌دهند ولی وقتی مسعود رجوی یک‌ روزه زن مهدی ابریشمچی را گرفت، دو صفحه مطلب در رسانه‌های جمهوری اسلامی کار نشد؟ خب این کج‌سلیقگی است.

درباره مسئله اخلاقی در سازمان من حداقل ۵ نفر را می‌توانم اسم بیاورم که پشت سرشان قسم می‌خورم و پاک بودند.

رحمانی: بله. کسانی مثل علی باکری هم در رأس سازمان بوده‌اند که خودش گفته وقتی شهوت به او فشار می‌آورد، در سرمای زمستان می‌رفت زیر آبشار یخ و یاالله یاالله می‌گفت.

کریمی: در بچه‌های رده بالای سازمان روی چهارپنج‌نفر حساسیت هست. یکی‌شان بهرام آرام است و یکی هم تقی شهرام. البته شهرام ازدواج می‌کرده است.

* یعنی مسائل شرعی اسلامی را رعایت می‌کرده است؟

کریمی: نه. ولی با کسی که در خانه زندگی می‌کرده، در چارچوب زناشویی رابطه داشته است. بخشی از مسائل اخلاقی که درباره سازمان مطرح شده‌اند، به خاطر تبلیغات سیستم شاه علیه مجاهدین بوده است.

رحمانی: بله که حجم زیادی از اعترافات افراخته هم درباره این‌مسائل است.

کریمی: فهمیده بود ساواکی‌ها از این‌مسائل خوششان می‌آید، برایشان همین‌طور سر هم می‌کرد.

رحمانی: حالا چرا ساواک خوشش می‌آمد؟ چون روحانیت و جامعه توده‌ای‌ها روی این‌مسئله حساس بودند.

* خود ساواکی‌ها هم آدم‌های روانی‌ای بودند.

رحمانی: البته من این‌طور به مسئله نگاه نمی‌کنم.

* اتفاقاً این‌طور می‌توانستند دشمن را تحقیر کنند و بگویند دشمنان شاه یک‌مشت آدم منحرف هستند.

کریمی: بازجویانی چون منوچهری این‌طور بودند.

رحمانی: تبلیغات ضدسازمان هم بود که باعث شود جامعه نسبت به چریک‌ها جبهه بگیرند و محبوبیت و قدیس‌بودنشان نزد مردم شکسته شود. علت دوم که شاید مهم‌تر است، این که مهم‌ترین پایگاه مالی مجاهدین خلق که مذهبی‌ها و بازار بودند از بین برود. این‌گونه، سازمان آن پشتوانه را از دست می‌داد و از دست هم داد.

* بگذارید این‌بحث را ببندیم و تکلیف شریف واقفی را…

کریمی: یک‌نکته درباره کتاب آقای رحمانی وجود دارد و آن هم این است که آقای بختیاری…

* اسدالله بختیاری که افراخته را دستگیر کرد…

بله. افسر ورزیده‌ای بوده است…

* که بعد از انقلاب هم اعدام شد…

مجاهدین اعدامش کردند. زندانی مجاهدین بودند.

* در اوین؟

نه. در قصر. بندی در قصر بود که بند صفر نام داشت. کلاً زندان قصر دست مجاهدین بود. حاکم شرع انتخابی مجاهدین، آقای خلخالی بود.

* مجاهدین خلق یا مجاهدین انقلاب اسلامی؟

مجاهدین خلق.

رحمانی: که بعداً پاکسازی شدند.

کریمی: این‌ها ۸ خرداد از دادگاه انقلاب پاکسازی شدند. آقای بهشتی و بنی‌صدر با ۱۰۰ پاسدار رفتند آن‌جا را تخلیه کردند.

* هشت خرداد پنجاه و….؟

رحمانی: هشت. پنجاه و هشت.

کریمی: رضا خاکسار و نادر رفیعی‌نژاد مسئول آن‌ها بودند. از بچه‌مسلمان‌ها فقط…

خوشبختیان: سازمان ملی جوانان کاملاً دست آن‌ها بود…

کریمی: بله. برای یک‌دوران…

رحمانی: اگر دقت کنید، در آن‌مقطع برای هر حکمی که دادگاه انقلاب می‌داد، سازمان بیانیه می‌داد و تشکر می‌کرد.

کریمی: می‌دیدید خیلی از طاغوتی‌ها اعدام می‌شوند؛ به خاطر این که سازمان مجاهدین خلق اعتقاد داشت حتی راننده‌های ساواک و طاغوت هم باید اعدام شوند.

رحمانی: و دنبال انحلال ارتش بودند.

کریمی: بعضی از سندها نیاز به روانشناسی دارند. در ساواک، از طریق عکس‌ها و آلبوم فراری‌ها یک‌نفر هم کشف نشد. تنها کسی که او را دستگیر کردند و دیدند خودش است، حسین کرمانشاهی اصل بود که از قبل پاکسازی شده بود.

* آقای کریمی نکته شما درباره اسدالله بختیاری چه بود؟

او در بازجویی بعد از انقلابش درباره دستگیری افراخته حرفی زده است. بختیاری گفته افراخته را از روی عکسش شناخته و برای دستگیری‌اش اقدام کرده است.

رحمانی: آقای کریمی، بختیاری می‌گوید افراخته در تابستان کت پوشیده بوده است. کسی که در تابستان کت می‌پوشد یا چریک است یا نیروی امنیتی. [خنده] خودم هم کت پوشیدم و آمدم.

کریمی: به نظر من بختیاری بازجوهایش را دیده و طبق فضا و شرایط این‌نکات را درباره دستگیری افراخته تعریف کرده است. که می‌گوید در خیابان از پشت به افراخته رسیده و گفته آقا کی باشن؟ و تا افراخته می‌خواهد دست به اسلحه ببرد، بلافاصله او را گرفته و زمین می‌زند.

* آقای رحمانی من جواب قطعی درباره شریف واقفی نگرفتم. ماجرای خواهر و زندگی‌اش با لیلا زمردیان چه بوده است؟ شما طبق اسناد به چه نتیجه‌ای رسیدید؟

من مثل آقایان ادعایی نسبت به ماجراها ندارم. هرچه سند پیدا کرده و دیده‌ام، در کتاب آورده‌ام. سندی که درباره لیلا زمردیان پیدا کردم، حتی تا لحظه‌ای که کتاب در چاپخانه بود پیدا نشده بود. به‌خاطر همین خواهش کردم چاپ را متوقف کنند تا سند به کتاب اضافه شود.

* منظورتان کدام سند است؟

معاینه پزشکی قانونی و باکره‌بودن لیلا زمردیان. مثلاً یک‌سند دیگر داشتم که لیلا زمردیان در درگیری خیابانی در تاکسی با گلوله‌ای که توی صورتش شلیک شده، کشته شده است. من براساس این‌سند ده بیست صفحه تحلیل نوشته بودم. ولی به سند دیگری رسیدم که این‌یکی را نقض می‌کرد. دیدم سندی که شهربانی و کمیته مشترک ضدخرابکاری تولید کرده سند اولیه بوده است. بنابراین ممکن است سند دومی در کار باشد که سند اول را نقض کند. این به معنی این نیست که منِ محقق اشتباه کرده‌ام. معنی‌اش این است که سند را پیدا نکرده‌ام.

در رده‌بندی سندیت، اول از همه سند مکتوب قرار دارد. وقتی اختلافی بین روایت شفاهی و سند مکتوب وجود دارد، ناگزیر اولویت با سند مکتوب است. بعد به این می‌رسیم که فرد راوی چه جایگاهی در ماجرا دارد. بگذریم که خیلی اوقات راوی‌ها هم روایت‌شان را عوض می‌کنند.

کریمی: معکوسش هم هست.

رحمانی: بله شرایط عکسش هم صدق می‌کند.

* ماجرای شریف واقفی چه شد؟

این‌که سازمان به‌خاطر ماجرای “خواهر” با شریف واقفی برخورد کرده…

* اصلاً این‌ماجرا وجود داشته یا نداشته؟

طبیعتاً چیزی بوده دیگر! اما این‌که چقدر ضریب به آن داده شده مهم است.

* می‌خواهیم ببینیم شریف واقفی که در واقعیت بوده چه‌قدر با چیزی که ارائه شده فاصله دارد؟

آن‌شریف واقفی که در واقعیت بوده، آن‌چیزی نبوده که به ما گفته‌اند. در رابطه با همه وقایع تاریخی همین‌طور است.

* مثالی می‌زنم. من درباره شهید خلبان عباس دوران کار کردم و در گفتگو با چند خلبان و راوی دسته‌اول زنده به این‌نتیجه رسیدم روایتی که سال‌ها مطرح شده و در فیلم سینمایی “خلبان” هم درباره شهادت دوران وجود دارد، اشتباه است. دوران خودش را به هتل الرشید نکوبیده است. بلکه هواپیمایش سقوط کرده و زمین خورده است. و البته درست است که او هواپیمایش را ترک نکرد و شهید شد.

این‌ها قهرمان‌سازی‌های رسانه‌ها و پروپاگانداست دیگر!

برای دانلود اینجا را کلیک کنید.

* درباره شریف واقفی هم در فیلم “سیانور” تصویر وارسته و مثبتی می‌بینیم. می‌خواهم بدانم یک علت افسردگی لیلا زمردیان در نوشته‌هایش، کم‌محلی مجید شریف واقفی و ماجرای “خواهر” بوده است؟

کریمی: من فکر می‌کنم زمردیان راحت‌تر با این‌مسائل مواجه می‌شده است.

* یعنی می‌گوئید تضادهای ایدئولوژی باعث شد به آن ‌وضعیت برسد و ذهنش به هم بریزد؟ مسئله عاطفی نبوده؟

از نظر شخصیتی بچه مثبتی بود. هیچ‌کس به اندازه او و خانم امینی فعال نبود؛ وقتی ملاقات زندانی‌ها می‌رفت و پیغام و پسغام می‌آورد. خیلی فعال بود.

* سند معاینه پزشکی قانونی می‌گوید ایشان باکره بوده است. پس مسئله ازدواج‌های سازمانی چه می‌شود؟ وقتی مخاطب فیلم “سیانور”را می‌بیند و مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف را مسلمان‌های خالص می‌بیند…

آقای (مرتضی) اصفهانی مشاورش بوده و خراب کرده است.

رحمانی: صمدیه لباف مسلمان بوده است.

* اگر آن‌تصویر غلط بوده، می‌خواهیم اصلاحش کنیم. پس شریف واقفی مثل صمدیه لباف یک بچه‌مسلمان نبوده…

رحمانی: بله. دسته‌بندی صمدیه لباف کاملاً متفاوت است.

* پس مسلمان نبوده و تقیدی به ارتباط با یک‌نفر نداشته و در این‌زمینه محدودیتی برای خودش قائل نبوده؟

رحمانی و کریمی: این‌مساله خیلی شخصی است. ما نمی‌دانیم.

* ببینید جواب صریح نمی‌دهید که از این‌مسئله عبور کنیم…

خوشبختیان: نه. نبوده است. شریف هیچ‌گونه ارتباط جنسی نداشته است. محسن فاضل هم این‌گونه بود. در کتاب درباره او چرت نوشته‌اید.

کریمی: آقای خوشبختیان خیلی از بچه‌های سازمان درباره فاضل این‌حرف‌ها را زده‌اند…

خوشبختیان: ما خودمان یک‌سال در یک‌خانه تیمی بودیم و هیچ‌گونه از این‌مسائل نداشتیم.

* شاید در آن‌خانه که شما بوده‌اید این‌گونه نبوده است…

کریمی: فاضل را به خاطر همین‌مسائل به خارج از ایران فرستادند.

ادامه دارد…

صادق وفایی

گروه فرهنگ و ادب خبرگزاری مهر

خروج از نسخه موبایل