نداشتن وجدان، بی رحمی و شقاوت، دروغگویی و فریبکاری از اصلی ترین خصوصیات رهبر فرقه مجاهدین محسوب می شود. هر چند او در منظر پیروانش و در یک فرایند بازسازی فکری خدایی و قدیس جلوه داه شود.
مهمترین هدف رجوی در بازسازی فکری اعضای فرقه استفاده ابزاری از آنها در بدترین و خشن ترین و کثیف ترین نوع کارها، مثل: جاسوسی، جنگ در کنار نیروهای عراقی، خودسوزی و . . . است که می شود آن را ناشی از وجود چند ویژگی مهم از جمله؛ نداشتن ترحم، وجدان و احساس گناه در رهبری این فرقه جستجو کرد.
رجوی با تسخیر و به سلطه گرفتن روح اعضای مجاهدین، جانشان را در راه قدرت طلبی و رسیدن به ثروت و شهوت هزینه می کرد. همه اعضای فرقه از نظر او وسیله ای هستند که بتوانند در خدمت اهداف فرقه ای او به کار گرفته شوند. در غیر اینصورت مردن آنها بهتر از زنده بودنشان است. رجوی اگر احساس کند می شود از مرده یک عضو فرقه بیشتر از زنده وی در راستای اهداف فرقه سود جست شک نکنید این کار را می کند.
عملیات انتحاری،خودسوزی، خشونت ورزی ، ترور و جنگ افروزی که در قاب وطن فروشی تمام عیار معنا و مفهوم پیدا می کند از محصولات ایدئولوژی رجوی است .
در رابطه با بی تفاوتی رجوی نسبت به کشته شدن اعضای فرقه، داستان شکستن خط توسط نیروهای مجاهدین در عملیات موسوم به “چلچراغ” شنیدنی است.
عملیات چلچراغ یک عملیات نظامی بود که توسط مجاهدین و ارتش عراق در اواخر جنگ ایران و عراق در ۲۸ خرداد ۱۳۶۷ (۱۸ ژوئن ۱۹۸۸ا) نجام شد.
مجاهدین در این عملیات مسئولیت حملهٔ زمینی را برعهده داشتند و ارتش عراق از آنها با توپخانه، نیروی هوایی و سلاحهای شیمیایی پشتیبانی میکرد. مجاهدین در این عملیات تعداد قابل توجهی کشته دادند. بدون آنکه نامی از آنها منتشر شود.
در رابطه با این عملیات رجوی در یکی از نشست ها میگفت: ” . . . در اتاق جنگ با تعدادی از افسران بلند پایه و ستادی عراقی حضور داشتیم. (در منطقه مرزی در شهر زرباطیه عراق) ، بچه ها پشت خط گیر کرده بودند،ارتش رژیم خیلی مقاومت می کرد و تعدادی هم در همان جا کشته دادیم، از زمان بندی تعیین شده خیلی عقب بودیم تمامی افسران عراقی به من پیشنهاد می دادند که عملیات را متوقف کنم، آنها می گفتند بچه ها دارند از بین می روند و هیچ پیشروی هم صورت نگرفته است. ولی من به آنها گفتم نه، هر چقدر هم لازم باشد کشته می دهم تا خط شکسته شود و شکسته هم شد . . . ( کف زدن حضار برای رجوی ) “.
رجوی کاری به تعداد کشته ها نداشت و هرگز به لحظاتی که اعضای فرقه که در صحنه جان می دادند فکر نمی کرد . تمایل او این بود که به هر قیمتی به خواست خودش برسد تا در مقابل صدام امتیازی برای مطالبات جدید داشته باشد.
باید گفت قرارگاه شوم اشرف بزرگترین ظرف برای تحقق تمامی ایده های فرقه ای رجوی محسوب می شد که موفقیت های بزرگی را در پیشبرد اهداف فرقه ای و مجاب سازی اعضای فرقه داشته است .
اجبارات تشکیلاتی،محصور شدن در یک محیط ایزوله و بدون ارتباط با دنیای خارج ، استفاده از فشار جمع، پروسه خوانی، عبور از بند های انقلاب، هیپنوتیزم به روشهای خاص تشکیلاتی (شرکت دادن اعضا در نشست های مطول رهبری، دیدن مجدد نوارهای آن نشست و شرکت در نشست های کوچکتر در مورد محتوای نشست و نوشتن گزارش در مورد آن نشست و . . . ) ، قطع ارتباط با خانواده، عملیات جاری، غسل هفتگی، فشار با کارهای اجرایی سخت و مستمر، و انبوهی روش های دیگر که همه و همه در راستای یک هدف کانالیزه می شوند و آن ایجاد تغییرات مستمر و پیوسته در رفتارهای اعضای فرقه برای تمکین هرچه بیشتر از فرمانهای ضد انسانی رهبری فرقه است که لحظه ای توقف ندارد.
برگرفته از کتاب خداوند اشرف از ظهور تا سقوط
نویسنده: سعید پارسا