در یک ماه گذشته سیر تحولات سیاسی داخلی و خارجی سرعت بسیار زیادی بخود گرفته که در سرعت از بین رفتن تشکیلات فرقه ای رجوی و آزادی اسیران گرفتار در تشکیلات فرقه ای رجوی، سهم بسزا و خاصی دارد! البته که رجوی این موضوع را بهتر از هر کسی میداند و برای نجات از این بحران تقلا میکند.
جداشده ها بهتر از هر کسی میدانند که بعد از عملیات پلیس ضد تروریسم آلبانی به اشرف 3، درون تشکیلات چه میگذرد و چه بلایی بر سر اعضا و کادرهای نگون بخت در تشکیلات می آورند. از نشستهای تناقضات، غسلهای هفتگی روزانه، گزارش نویسیها از اینکه چه در سر دارید، و اینکه شما میتوانستید جلوی پلیس را بگیرید که داخل اردوگاه نیایند اما نکردید و باید حسابش را پس بدهید، تا خواندن همه گزارشات در جمع و روبرو شدن با فحشها و تحقیر کردنها تا حاضر حاضر گفتن سوژه و تعهد دادن به جمع و در انتها کف زدن همان کسانیکه تا دقیقه ای پیش فحش میدادند و الان سوژه را به جایی رساندند که بگوید …… و تکرار نمی شود و از نشست مجاهد خلق بیرون رفتن !!!
اما همه میدانند که این همه شامل رجوی و زنش و همه آن کسانی هست که تا همین الان هم سینه چاک این فرقه هستند! دوران جولان دادن و شارلاتانیزم و در شکاف زیستن و توطئه کردنها و بقول خودشان نعل وارونه زدنها که به دیگران نسبت میدهند و مهمتر از همه شیره سر جوانان این مرز و بوم مالیدنها با ادعای حقوق زنان و رهایی مردان و …، دیگر بسر آمده و آن خورشیدی که خود او با انقلاب درونی اش، با مارک زدنها، با کشتارهای درونی و با فحاشیهایی که به دیگران میکرد، نزدیک به 40 سال پنهانش کرده بود در حال طلوع است و براستی که طلوع یک پایان است و چه پایان زیبایی ! و البته برای او ( رهبری فرقه ) دردناک .
موضوع وارد شدن پلیس آلبانی به اردوگاه تیرانا تداعی کننده حمله پلیس عراق به اردوگاه اشرف در عراق بود. مسئولین فرقه فکر میکنند هر کجا را برای خودشان حصار کشیدند و بقول خودشان باب الاسد گذاشتند کشور دیگری میشود و برای ورود ارگانهای دولتی بایستی ویزا گرفت. کسی نیست به این احمقهای انقلاب کرده بگوید اینجا عراق نیست که بگویید سپاه و اطلاعات آمده اند و از طرف دولت ایران ماموریت دارند. شما در اروپا هستید و پلیس با حکم قضایی میخواهد وارد شود و نیازی نیست جلوی ماشینهایشان دراز بکشید و بگویید مزدور برو گمشو! شما در کشور آلبانی هستید و هر کشوری قوانین خودش را دارد. البته که در این فرقه همیشه کسانی در گوشه هستند که تیر میکنند و کسانی هم نگونبخت هستند که تیر میشوند و نمیدانند که چه کلاه گشادی روی سرشان گذاشته شده است.
اما در کنار این هرج و مرج تشکیلاتی و خطی فرقه رجوی و در کنار این گسسته شدن شیرازه تشکیلاتی و تاکتیکی فرقه رجوی ، صحنه دیگری در آنروی سکه هم داشتیم و آن اجتماع و همبستگی خانواده های اعضای گرفتار درون فرقه در مقابل سفارت ترکیه بعنوان حافظ منافع آلبانی در ایران بود، همچنان متحد و یکپارچه و مصصم تر از قبل در کنار هم با جمعیتی انبوه و بی سابقه جلوی سفارت ترکیه در تهران! دقیقا آنروی وضعیت فرقه در تیرانا! بله آنها عزیزانشان را میخواهند و برای عزیزانشان بعضا با گذشت 4 دهه هنوز ارزش قائلند و به آنها عشق میورزند و میدانند که فرزاندانشان گوشت دم توپ و سپر گوشت و استخوان برای حیاط رجوی بوده و هستند و مصمم هستند که این واقعیت را بگوش عزیزانشان و جامعه جهانی برسانند .
پدران و مادران پیر و سالخورده و خواهران و برادرانی که فقط عکس عزیزانشان را دیده اند فریاد میزنند ملاقات ملاقات، حق مسلم ماست! اینها همانهایی هستند که بدستور مسئولین بی عاطفه که خوی حیوانی دارند بر سرشان سنگ میکوبیدند و فحش میدادند و عوامل وزارت اطلاعات و پاسدار میخواندنشان ، که برخی از آنها با چشم منتظر از دنیا رفتند و دیگر بین ما نیستند . رجوی میگفت اینها جلادهای دولت ایران هستند در لباس خانواده و جوخه تیرباران تشکیلات هستند. من با لقب دومی موافقم براستی که جوخه تیرباران تشکیلات و عامل موثر در متلاشی کردن این تشکیلات اهریمنی و ضد انسانی هستند و خستگی ناپذیر فقط شعارشان شلیک است .
با درود به همه خانواده ها و شرکت کنندگان در تجمع بزرگ مقابل سفارت ترکیه و با درود به همه دست اندکاران راه اندازی این تجمع و اجتماع و با درود به همه جداشدگانی که با عزم جزم در افشای چهره مخوف این فرقه و رهبران و مسئولینش و با تشکر از دولت آلبانی برای این اقدام انسانی قانونی و انساندوستانه اش.
محمود دشتستانی