توهم سرنگونی در استراتژی رجوی – قسمت چهارم

موضعگیری های رجوی از بدو پیروزی انقلاب را در قسمت های قبلی تا حدودی توضیح دادم. بعد از آن به مسئله رسیدن به فاز مبارزه مسلحانه و عملیات فروغ جاویدان و اینکه رجوی در تحلیل سرنگونی و دست یافتن به آن شکست خورده پرداختم . در این قسمت سعی دارم به موضعگیری های سالهای بعد رجوی در مورد سرنگونی بپردازم و اینکه آیا رجوی می توانسته به سرنگونی دست یابد؟

سال 77 انجام عملیات های مرزی و داخلی

با شروع سال 77 رجوی برای اینکه انگیزه ای در نیروهای خود بوجود بیاورد گفت که امسال به نام مرحله آ یا آمادگی برای سرنگونی نامگذاری شده است و همه باید از این بحث عبور کنند. به همین خاطر باید افراد فاکت های کم کاری و تناقضاتی در این رابطه را نوشته و در جمع بخوانند.

ما بعد از وارد شدن به مرحله ایدئولوژیک و خواندن فاکتهای کم کاری وارد آموزش های نظامی در رابطه با عملیات برون مرزی و اعزام تیم های عملیاتی به داخل کشور بودیم. سقف کار تیم های عملیاتی نوار مرزی و انجام عملیات و اعزام تیم های داخل کشور برای انجام عملیات بود.

تیم های عملیاتی نهایت کارشان زدن چند خمپاره در تهران بود و بعضی هم در موقع برگشت در درگیری کشته شدند و یا دستگیر شدند و یا سالم خودشان را به عراق رساندند اما چیزی که در این عملیات به لحاظ خبری مهم بود بزرگ کردن نوع عملیات و اهمیت آن بود و اینکه با انجام این گونه عملیات می توان به سرنگونی دست یافت .

تیم های عملیاتی نوار مرزی با انجام عملیات های مختلف سعی می کردند این گونه عملیات هایشان مهم جلوه داده شود. چون رجوی گفته بود باید طوری کار کنیم و به چشم صاحب خانه بیاییم که ما توان سرنگونی داشته و به این اطمینان برسد و از طرف دیگر با عملیات های ما حکومت ایران وارد جنگ با عراق شود و آن وقت ما از این موضوع استفاده خواهیم کرد. اما این همه داستان نبود چون حکومت ایران به خوبی می دانست که چگونه رفتار کند و از طرف دیگر دولت عراق دیگر توان جنگ دوباره با ایران را نداشت و این تحلیل رجوی باعث شد که افراد به مدت یک سال سر کار بمانند و عمرشان به بطالت بگذرد.

مرحله سین آ، سال 78

رجوی بعد از شکست تحلیل خود در سال 77 اینبار نام سال را عوض کرد و گفت که سال 78 سال مرحله سین آ یعنی سرنگونی است. رجوی باز سعی کرد که با تغییر نام افراد را فریب دهد و در مناسبات نگهدارد.

آن سال نیز مانند سال گذشته ابتدا با کم کاری افراد در مورد نرسیدن به تعهد سال 77 و خواندن دوباره فاکت های ایدئولوژیک و نشست های آنچنانی که هر انسانی را خسته می کرد در تشکیلات شروع شد .

هر سال رجوی این گونه سالها را شروع می کرد. ابتدا چند ماه برای برگزاری نشست های ایدئولوژیک وقت می گذاشت و بعد شروع آموزش های نظامی و انجام چند عملیات بی خاصیت و بیهوده!

البته حساب کنید در کنار این نشست ، نشست های مختلف مانند عملیات جاری هم انجام می شد و همچنین نشست های دیگ که هر لحظه فرد زیر ضرب انتقاد از کنار دستی خود بود و شب باید به آن انتقادها جواب بدهد یعنی افراد در لحظه باید زیر ضرب تفتیش عقیده مناسبات سازمان باشد .

این گونه سال 78 نیز با فریبکاری رجوی و نام گذاری بی معنی سال برای آمادگی برای سرنگونی پایان یافت چیزی که در این میان گم شد پاسخگو بودن رجوی در شکست تحلیل هایش در مورد سرنگونی بود و او حاضر نبود به کسی پاسخگو باشد.

سال 79 قول مریم رجوی برای سرنگونی

سال 79 شد و این بار مریم رجوی وارد داستان سرنگونی شد. او در مصاحبه با روزنامه ایتالیایی اومانیته گفت با فرا رسیدن سال 2000 مردم ایران به آزادی دست خواهند یافت و سرنگونی محقق خواهد شد. وی شرایط مردم ایران را مورد توجه قرار داد که دیگر کار حکومت تمام است و مردم خواهان آزادی هستند و شرایط جامعه انفجاری است.
23 سال از وعده سرنگونی مریم رجوی گذشت و باز روسیاهی عملی نشدن وعده سرنگونی به او ماند. اما چیزی که در این میان بسیار مهم است او نیز مانند شوهر دومش حاضر نشد پاسخگوی تحلیل های غلط خود شود و با سکوت مسئله را پشت سر گذاشت.

البته تحلیل مریم رجوی بیشتر به تف سر بالا شباهت داشت چون کسی برای تحلیل ها و مصاحبه های او تره هم خرد نمی کرد. او آمده بود تا پا جای پای مسعود بگذارد اما در مناسبات سازمان شاهد بودیم که افراد خصوصا مسئولین قدیمی مرد وی را قبول نداشتند و به خاطر فشار تشکیلات او را تحمل می کردند.
سال 79 نیز مانند سالهای گذشته به پایان رسید و باز این نیروهای وارفته بودند که باید علت نرسیدن به سرنگونی را پاسخ می دادند.

ادامه دارد…

هادی شبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا